نظریهٔ هراس: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اصلاحِ جای امضاء.)
(بازنگری و نهایی شد.)
سطر ۲: سطر ۲:
 
[[Image:12-025.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۵|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۵]]
 
[[Image:12-025.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۵|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۵]]
 
[[Image:12-026.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۶|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۶]]
 
[[Image:12-026.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۶|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۶]]
 +
[[رده:کتاب جمعه ۱۲]]
 +
[[رده:شعر]]
 +
[[رده:مقالات نهایی‌شده]]
  
{{بازنگری}}
 
 
[[رده:کتاب جمعه ۱۲]]
 
  
 +
گابینو آلِخاندرو کاریدو
  
  
 
در امان نیستم من
 
در امان نیستم من
  
نمی‌توانم باشم، هیچ‌کس نمی‌تواند باشد.
+
نمی‌توانم باشم، هیچ کس نمی‌تواند باشد.
  
 
همه گِرداگِرد خود را می‌پایند
 
همه گِرداگِرد خود را می‌پایند
سطر ۲۴: سطر ۲۵:
  
  
کم و بیش همه، به‌خاطر جرائم خویش
+
کم‌وبیش همه، به‌خاطر جرائم خویش
  
 
تقاضای رحم و بخشایش می‌کنند.
 
تقاضای رحم و بخشایش می‌کنند.
  
جرم ناس کشیدن  
+
جُرمِ ناس کشیدن  
  
 
در کوچه قدم زدن  
 
در کوچه قدم زدن  
سطر ۳۷: سطر ۳۸:
  
  
در این سرزمین  
+
دراین سرزمین  
  
بر پهنه‌ی این خاک، در این مکان، جهان امروز
+
بر پهنهٔ این خاک، در این مکان، جهان امروز
  
تنابنده‌‌ای نیست که راحت سر بر بالین بتواند نهاد
+
تنابنده‌‌ئی نیست که راحت سر بر بالین بتواند نهاد
  
 
بی‌آن که نخست پنجره را ببندد
 
بی‌آن که نخست پنجره را ببندد
سطر ۵۰: سطر ۵۱:
  
  
تنابنده‌ای نیست که بی‌هراس از ناتمام ماندن بشقابش
+
تنابنده‌ئی نیست که بی‌هراس از ناتمام ماندن بشقابش
  
 
بر سفره تواند نشست
 
بر سفره تواند نشست
سطر ۵۶: سطر ۵۷:
 
چرا که دور نیست
 
چرا که دور نیست
  
با نخستین لقمه کوبه‌ی در به‌صدا آید،
+
با نخستین لقمه کوبهٔ در به‌صدا آید،
  
که دو ِمَرد
+
که دو مَرد
  
به طلب رئیس خانواده به‌خانه آیند،
+
به‌طلب رئیس خانواده به‌خانه درآیند،
  
که او را با خود به کوچه کشند
+
که او را با خود به‌کوچه کشند
  
 
همچنان که کودکان به‌‌نگاهی ممنوع در حادثه می‌نگرند
 
همچنان که کودکان به‌‌نگاهی ممنوع در حادثه می‌نگرند
  
همچنان که مادر به اقناع آنان می‌کوشد
+
همچنان که مادر به‌اقناع آنان می‌کوشد
  
 
که «چیز مهمی نیست،
 
که «چیز مهمی نیست،
سطر ۷۴: سطر ۷۵:
 
انجام کاری فوری را از خانه بیرون رفته است».
 
انجام کاری فوری را از خانه بیرون رفته است».
  
اما پدر هیچ‌گاه باز نمی‌گردد،
+
امّا پدر هیچ گاه باز نمی‌گردد،
  
و چنانچه باز گردد، با دیدگان آسیب دیده باز خواهد گشت
+
و چنانچه بازگردد، با دیدگان آسیب دیده باز خواهد گشت
  
خسته از گریستن بسیار باز خواهد گشت
+
خسته از گریستن بسیار بازخواهد گشت
  
 
پریده رنگ باز خواهد گشت و خمیده، همچون میمونی هراسان،
 
پریده رنگ باز خواهد گشت و خمیده، همچون میمونی هراسان،
سطر ۸۴: سطر ۸۵:
 
با قدم‌های لرزان و دندان‌های شکسته
 
با قدم‌های لرزان و دندان‌های شکسته
  
با دندان‌های فرو ریخته باز خواهد گشت
+
با دندان‌های فرو ریخته بازخواهد گشت
  
با تبسم ساختگیِ خون‌آلوده‌ای بر لبانش.
+
با تبسم ساختگیِ خون‌آلوده‌ئی بر لبانش.
 
   
 
   
 
در بازگشت از زمانی سخن خواهد گفت که در «دستور زبان» نیست،
 
در بازگشت از زمانی سخن خواهد گفت که در «دستور زبان» نیست،
  
از «گذشته-آینده» و از «آینده درونی» سخن خواهد گفت،
+
از «گذشته - آینده» و از «آیندهٔ درونی» سخن خواهد گفت،
  
 
و از زمان حالی که تا ابدالآباد باقی می‌ماند.
 
و از زمان حالی که تا ابدالآباد باقی می‌ماند.
 
  
  
 
آن که منم، که توئی، که آن فلان و بهمان کسی است
 
آن که منم، که توئی، که آن فلان و بهمان کسی است
  
که کتاب‌هایش را عاشقانه ورق میزد
+
که کتاب‌هایش را عاشقانه ورق می‌زد
  
که جاده می‌ساخت
+
که جادّه می‌ساخت
  
 
و حلزون‌ها را خوراک می‌داد،
 
و حلزون‌ها را خوراک می‌داد،
  
باز می‌گردد تا زندگیش را به‌دنبال خود بکشد-
+
باز می‌گردد تا زندگیش را به‌دنبال خود بکشد. ـ
  
 
و بدین خاطر است که مَردم، امروز می‌لرزند
 
و بدین خاطر است که مَردم، امروز می‌لرزند
سطر ۱۱۰: سطر ۱۱۰:
 
هنگامی که سخن می‌گویند یا به‌سخنی گوش می‌دهند،
 
هنگامی که سخن می‌گویند یا به‌سخنی گوش می‌دهند،
  
هنگامی که زنگ به صدا در می‌آید،
+
هنگامی که زنگ تلفن به‌صدا درمی‌آید،
  
  
سطر ۱۲۱: سطر ۱۲۱:
  
  
:::::::::::::::ترجمه احمدرضا روانبخش
+
:::::::::::::::ترجمهٔ احمدرضا روانبخش
  
  
 
==پاورقی==
 
==پاورقی==
 
<nowiki>*</nowiki> {{پاورقی|۱}} احتمالاً شعر در همین سال سروده شده.
 
<nowiki>*</nowiki> {{پاورقی|۱}} احتمالاً شعر در همین سال سروده شده.
 +
 +
 +
{{لایک}}

نسخهٔ ‏۱۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۲۲:۱۸

کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۲۶


گابینو آلِخاندرو کاریدو


در امان نیستم من

نمی‌توانم باشم، هیچ کس نمی‌تواند باشد.

همه گِرداگِرد خود را می‌پایند

هنگامی که سخن می‌گویند، زمزمه می‌کنند، یا می‌اندیشند.

همه سر به‌سوی دری می‌گردانند

هرگاه کسی به‌درون می‌آید.

همه لبخندی ساختگی می‌زنند، از یکدیگر می‌پرهیزند، و می‌لرزند.


کم‌وبیش همه، به‌خاطر جرائم خویش

تقاضای رحم و بخشایش می‌کنند.

جُرمِ ناس کشیدن

در کوچه قدم زدن

دوباره نان خوردن

و به‌سال ۱۹۶۱ زیستن! *


دراین سرزمین

بر پهنهٔ این خاک، در این مکان، جهان امروز

تنابنده‌‌ئی نیست که راحت سر بر بالین بتواند نهاد

بی‌آن که نخست پنجره را ببندد

بی‌آن که پس و پشت قفسه‌ها را باز رسد

بی‌آن که دوبار کلید قلبش را بچرخاند


تنابنده‌ئی نیست که بی‌هراس از ناتمام ماندن بشقابش

بر سفره تواند نشست

چرا که دور نیست

با نخستین لقمه کوبهٔ در به‌صدا آید،

که دو مَرد

به‌طلب رئیس خانواده به‌خانه درآیند،

که او را با خود به‌کوچه کشند

همچنان که کودکان به‌‌نگاهی ممنوع در حادثه می‌نگرند

همچنان که مادر به‌اقناع آنان می‌کوشد

که «چیز مهمی نیست،

پدر، با دوستان خویش

انجام کاری فوری را از خانه بیرون رفته است».

امّا پدر هیچ گاه باز نمی‌گردد،

و چنانچه بازگردد، با دیدگان آسیب دیده باز خواهد گشت

خسته از گریستن بسیار بازخواهد گشت

پریده رنگ باز خواهد گشت و خمیده، همچون میمونی هراسان،

با قدم‌های لرزان و دندان‌های شکسته

با دندان‌های فرو ریخته بازخواهد گشت

با تبسم ساختگیِ خون‌آلوده‌ئی بر لبانش.

در بازگشت از زمانی سخن خواهد گفت که در «دستور زبان» نیست،

از «گذشته - آینده» و از «آیندهٔ درونی» سخن خواهد گفت،

و از زمان حالی که تا ابدالآباد باقی می‌ماند.


آن که منم، که توئی، که آن فلان و بهمان کسی است

که کتاب‌هایش را عاشقانه ورق می‌زد

که جادّه می‌ساخت

و حلزون‌ها را خوراک می‌داد،

باز می‌گردد تا زندگیش را به‌دنبال خود بکشد. ـ

و بدین خاطر است که مَردم، امروز می‌لرزند

هنگامی که سخن می‌گویند یا به‌سخنی گوش می‌دهند،

هنگامی که زنگ تلفن به‌صدا درمی‌آید،


وقتی کسی ساعت را از تو می‌پرسد،

وقتی کسی در کوچه به‌دنبالت راه می‌آید،

و این که محال است بر حیات خود دلیلی قانع کننده بیاوری.


ترجمهٔ احمدرضا روانبخش


پاورقی

* ^  احتمالاً شعر در همین سال سروده شده.