مرثیه برای پابلو نرودا: تفاوت بین نسخهها
(بازنگری شد.) |
جز |
||
سطر ۵۶: | سطر ۵۶: | ||
− | :::::::'''ترجمهٔ احمد کریمی حکاک''' | + | ::::::::::::'''ترجمهٔ احمد کریمی حکاک''' |
[[رده:کتاب جمعه ۱۱]] | [[رده:کتاب جمعه ۱۱]] |
نسخهٔ ۱۸ ژوئن ۲۰۱۱، ساعت ۱۰:۵۱
لوئی آراگون
پابلو، رفیق، تو با آن صدای پُر دلهره
- که خیالات بدیع در آن نطفه میبست میگفتی:
«تنها اندوه فضائی فراخ است و فقط خون جهان را میسازد،
بههر کجا که میروم هیچ چیز دگرگون نمیشود.»
من این رنجِ آن کسان را که بهزبان از عذاب سخن میگویند میشناسم:
- تلخ همچون ساقهٔ تمشک
بهتمامی واژهها سوگند، بهتمامی فریادها، بهتمامی گامها، آوارگیها در آن سرزمین
- که نگاه در روح رخنه تواند کرد
پابلو، رفیق، ما مردان این قرن پر از تردیدیم
- که در آن حتی بام را ثباتی نیست.
و بر فراز تپه، آن که گمان میبریم سپیده است در کارِ دمیدن
- نورِ بالایِ ماشینی است در دوردست
شبْمَردانیم ما و خورشید را در جان خویش میبریم
- که میسوزد و در اعماق هستیمان منتشر میشود
چندان در ظلمت گام برداشتیم که دیگر توانی در زانوهامان نماند
- و هرگز بهجهانِ «خواهد بود» نرسیدیم
پابلو، رفیق، زمان میگذرد. صداهامان دیگر بهخاموشی مینشیند
- حتّی تپش قلبمان بیرنگ است
آیا همهچیزی فقط آن بود که بود، آن چه اکنون میبینیم
- تنها آیا صحنهٔ بازیگران بود آن چه میپنداشتیم
آیا بهراستی با رنگِ بیداد خوش میتوان بود
- در دیاری که زندگی، در نهایت خویش، همانا نفس کشیدن است
آن جا که ما در غایت امر، افسونگرانی مغبون خواهیم بود
- که در برابرِ مس، زرّ ناب سرودهاند
پابلو، رفیق، ما بههمه چیزی رخصت دادهایم
سایهمان در پیشِ رو هر دم قد میکشد
بهچه چیزی رخصت دادهایم، پابلو، رفیق؟
پابلو، رفیق، رؤیاهامان، بهرؤیاهامان!
- ترجمهٔ احمد کریمی حکاک