شب است یا روز؟: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۴: سطر ۴:
  
 
[[رده:کتاب جمعه ۸]]
 
[[رده:کتاب جمعه ۸]]
 +
'''شب است یا روز؟'''
 +
                                      رونده رفت، ندانم رسید یا نرسید
 +
                                      بر این قیاس که آینده دیر می‌آید
 +
                                                        «سعدی»
 +
شب است یا روز؟
 +
زمان مردد مانده است
 +
و نغز خوانی ساعت ادامه می‌یابد...
 +
در این مکان و در این هنگام
 +
به باغ عدن که با پتک نقشه می‌بندد
 +
به مغز گچ گرفتهٔ جمعیت،
 +
بدون خاطره، در کنج برگپوشیده
 +
شکسته با پر خونین
 +
کبوتر قاصد.
 +
کلاغ رسول آینده است.
 +
شعار‌ها
 +
تعارف ابدیت گرفته‌اند.
 +
مَجاز
 +
راهنمای سلامت است.
 +
کجاست قاضی؟
 +
آیا حوادث تاریخ
 +
فقط برای رونق امروز اتفاق افتاده ست؟
 +
همیشه بین شب و احیا
 +
کجا که زاویه چشم می‌کند پیدا
 +
و در سماجت چشم ستارهٔ مغروق
 +
و در شهادت شمشادهای ایرانی
 +
همیشه تندیسی
 +
می‌ان آینه‌های مقابل ایستاده است
 +
و در سرابش
 +
این سایه‌های یکتارا
 +
جهان بی‌‌‌نهایت می‌بیند
 +
زخود فریبی انکار می‌کند
 +
فراخنای فراسوی ِ آینه‌ها را...
 +
و نغز خوانی خوانی خونسرد
 +
بی‌آنکه آونگش
 +
در این تعادل مشکوک بربیاشوبد
 +
به چرخ و لنگر آینده ضربه می‌کوبد.
 +
              م. ع. سپانلو
 +
              بهار ۵۷

نسخهٔ ‏۵ ژوئن ۲۰۱۱، ساعت ۰۹:۱۱

کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۴۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۴۷

الگو:در حال تایپ شب است یا روز؟

                                      رونده رفت، ندانم رسید یا نرسید
                                      بر این قیاس که آینده دیر می‌آید
                                                       «سعدی» 

شب است یا روز؟ زمان مردد مانده است و نغز خوانی ساعت ادامه می‌یابد... در این مکان و در این هنگام به باغ عدن که با پتک نقشه می‌بندد به مغز گچ گرفتهٔ جمعیت، بدون خاطره، در کنج برگپوشیده شکسته با پر خونین

کبوتر قاصد. 

کلاغ رسول آینده است. شعار‌ها تعارف ابدیت گرفته‌اند. مَجاز راهنمای سلامت است. کجاست قاضی؟

آیا حوادث تاریخ

فقط برای رونق امروز اتفاق افتاده ست؟ همیشه بین شب و احیا کجا که زاویه چشم می‌کند پیدا و در سماجت چشم ستارهٔ مغروق و در شهادت شمشادهای ایرانی همیشه تندیسی می‌ان آینه‌های مقابل ایستاده است و در سرابش این سایه‌های یکتارا جهان بی‌‌‌نهایت می‌بیند زخود فریبی انکار می‌کند فراخنای فراسوی ِ آینه‌ها را... و نغز خوانی خوانی خونسرد بی‌آنکه آونگش در این تعادل مشکوک بربیاشوبد به چرخ و لنگر آینده ضربه می‌کوبد.

              م. ع. سپانلو
              بهار ۵۷