خطابهٔ پنجم: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(بازنگری شد.)
(بازنگری شد.)
سطر ۸: سطر ۸:
  
 
و در سینه‌ات
 
و در سینه‌ات
 
+
:::پرستوئی نیمه جان می‌موید
:::::پرستوئی نیمه جان می‌موید
 
  
 
سرودهای سرخ را از دیوار شهر می‌شویند
 
سرودهای سرخ را از دیوار شهر می‌شویند
سطر ۲۵: سطر ۲۴:
 
هرچند که عشق
 
هرچند که عشق
  
::::::همچون اسبی سرگردان
+
:::همچون اسبی سرگردان
  
::::::::::سنگسار می‌شود
+
::::::::سنگسار می‌شود
  
 
در چشمانت، ترانه‌ئی تاریک، باران می‌شود
 
در چشمانت، ترانه‌ئی تاریک، باران می‌شود
سطر ۳۳: سطر ۳۲:
 
و درشکه‌ئی قدیمی
 
و درشکه‌ئی قدیمی
  
::::::عروسی سوگوار را
+
::::عروسی سوگوار را
  
::::::::::در میدان می‌چرخاند
+
::::::::در میدان می‌چرخاند
  
 
برای چه غمگینی تامارا؟
 
برای چه غمگینی تامارا؟
سطر ۴۳: سطر ۴۲:
 
قلبش را همچون نارنجکی
 
قلبش را همچون نارنجکی
  
::::::::به‌کف دارد.
+
::::::به‌کف دارد.
  
 
چه زیبنده است بر او جامهٔ مرگ،
 
چه زیبنده است بر او جامهٔ مرگ،
سطر ۵۹: سطر ۵۸:
 
شهر تاریک را
 
شهر تاریک را
  
:::::بزودی
+
:::بزودی
  
::::::::رودی از ستاره خواهد گذشت
+
::::رودی از ستاره خواهد گذشت
  
 
چشمانت را از شیون تهی کن تامارا
 
چشمانت را از شیون تهی کن تامارا
سطر ۶۷: سطر ۶۶:
 
هنوز اسبِ سفید زاپاتا
 
هنوز اسبِ سفید زاپاتا
  
::::::::در کوهستان شیهه بر می‌کشد
+
::::در کوهستان شیهه بر می‌کشد
  
 
مرگ از ما شوکت خواهد گرفت
 
مرگ از ما شوکت خواهد گرفت
سطر ۷۳: سطر ۷۲:
 
و درشکه‌ئی سیاهپوش
 
و درشکه‌ئی سیاهپوش
  
::::::::ترا
+
::::ترا
  
::::::::::در میدان خواهد چرخاند
+
:::::در میدان خواهد چرخاند
  
 
مرگ از ما زاده می‌شود
 
مرگ از ما زاده می‌شود
سطر ۸۳: سطر ۸۲:
 
برای چریک‌ها
 
برای چریک‌ها
  
:::::از لبخندت
+
:::از لبخندت
  
::::::::::خورشیدی کن
+
:::::خورشیدی کن
  
 
نام تو
 
نام تو
  
::::بر دیوارهای شهر
+
:بر دیوارهای شهر
  
::::::::::ترانه خواهد شد
+
::::ترانه خواهد شد
  
  
:::::::::::::::::::میرزاآقا عسکری
+
::::::::::میرزاآقا عسکری
  
  

نسخهٔ ‏۱ ژوئن ۲۰۱۱، ساعت ۱۲:۲۹

کتاب جمعه سال اول شماره ۲۲ صفحه ۴۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۲ صفحه ۴۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۲ صفحه ۴۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۲ صفحه ۴۳


تامارا

از گلویت آوازهای غمگینی می‌گذرد

و در سینه‌ات

پرستوئی نیمه جان می‌موید

سرودهای سرخ را از دیوار شهر می‌شویند

و معماران

قصری جادوئی بنا نهاده‌اند

تا هیولائی بدپوش

از پلکان قصیدهٔ حیات خویش به‌فراز بَر شود

گیسوی زیبایت را دوباره بباف تامارا

هرچند که عشق

همچون اسبی سرگردان
سنگسار می‌شود

در چشمانت، ترانه‌ئی تاریک، باران می‌شود

و درشکه‌ئی قدیمی

عروسی سوگوار را
در میدان می‌چرخاند

برای چه غمگینی تامارا؟

هنوز هم آن چریک

قلبش را همچون نارنجکی

به‌کف دارد.

چه زیبنده است بر او جامهٔ مرگ،

و مرگ از او چه با وقار می‌گذرد!

هر شهید

ستارهٔ کوچکی‌ست که به‌شهر هدیه می‌شود

به‌تو، تامارا

برای چه غمگینی؟

شهر تاریک را

بزودی
رودی از ستاره خواهد گذشت

چشمانت را از شیون تهی کن تامارا

هنوز اسبِ سفید زاپاتا

در کوهستان شیهه بر می‌کشد

مرگ از ما شوکت خواهد گرفت

و درشکه‌ئی سیاهپوش

ترا
در میدان خواهد چرخاند

مرگ از ما زاده می‌شود

و ما از مرگ.

برای چریک‌ها

از لبخندت
خورشیدی کن

نام تو

بر دیوارهای شهر
ترانه خواهد شد


میرزاآقا عسکری