آخرین صفحهٔ تقویم ۲۶: تفاوت بین نسخهها
جز |
جز (ربات: افزودن رده:کتاب جمعه) |
||
سطر ۲۸۶: | سطر ۲۸۶: | ||
#{{پاورقی|۱}} میدان چیتگر، نزدیک تهران، که مخالفان رژیم شاه در آنجا بهجوخهٔ آتش سپرده میشدند. | #{{پاورقی|۱}} میدان چیتگر، نزدیک تهران، که مخالفان رژیم شاه در آنجا بهجوخهٔ آتش سپرده میشدند. | ||
#{{پاورقی|2}} دیلمان، منطقهئی است در شمال کشور که بخشِ معروفِ سیاهکل جزو آن است و سیاهکل نقطهٔ آغاز مبارزهٔ مسلحانه در سالیان اخیر است. | #{{پاورقی|2}} دیلمان، منطقهئی است در شمال کشور که بخشِ معروفِ سیاهکل جزو آن است و سیاهکل نقطهٔ آغاز مبارزهٔ مسلحانه در سالیان اخیر است. | ||
+ | {{الگو:لایک}} | ||
[[رده:کتاب جمعه ۲۶]] | [[رده:کتاب جمعه ۲۶]] | ||
سطر ۲۹۱: | سطر ۲۹۲: | ||
[[رده:سرمقاله]] | [[رده:سرمقاله]] | ||
[[رده:مقالات نهاییشده]] | [[رده:مقالات نهاییشده]] | ||
− | + | [[رده:کتاب جمعه]] | |
− |
نسخهٔ ۳ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۶:۴۹
- در آخرین ساعاتی که آخرین صفحهٔ تقویم این شماره کتاب جمعه صفحهبندی میشد بهسبب تصمیمات ناگهانی و نیمشبی مسؤولان ادارهٔ کشور پیرامون انتخابات مجلس شورای ملی و ادای سوگند رئیس جمهوری، بخشی از بحث این هفتهٔ ما مناسبت خود را از دست داد و از آنجا که فرصتی برای تغییرات اساسی در مقاله نبود بهناچار آن را کنار گذاشتیم.
- اشعاری که جانشین سرمقالهٔ این شماره کردهایم در آخرین لحظه انتخاب شده است. در حالی که آخرین مطلب مجله باید دستکم پنج روز پیش از انتشار آماده چاپ بشود یقین داریم که خوانندگان با توجه بهمشکلات کار عذر ما را میپذیرند.
ک. ج
۵ هجرانی
از مجموعهٔ
ترانههای کوچک غربت
احمد شاملو
۱
چههنگام میزیستهام؟
کدام مجموعهٔ پیوستهٔ روزها و شبان را
- من؟ -
اگر این آفتاب
- هم آن مشعلِ کال است
بیشبنم و بیشفق
که نخستین سحرگاهِ جهان را آزموده است.
چه هنگام میزیستهام؟
کدام بالیدن و کاستن را
- من
که آسمانِ خودم
- چَترِ سرم نیست؟ -
آسمانی از فیروزهٔ نیشابور
با رَگههای سبزِ شاخساران،
همچون فریادِ واژگونِ جنگلی
- در دریاچهئی،
آزاد و رَها
همچون آینهئی
- که تکثیرت میکند.
بگذار
- آفتابِ من
- پیرهنم باشد
و آسمانِ من
- آن کهنهْکرباسِ بیرنگ.
بگذار
بر زمینِ خود بایستم
بر خاکی از برادهٔ الماس و رعشهٔ درد.
بگذار سرزمینم را
- زیر پای خود احساس کنم
و صدای رویشِ خود را بشنوم:
رَپْرَپهٔ طبلهای خون را
- در چیتگر[۱]
و نعرهٔ ببرهای عاشق را
- در دِیـْلـَمان.[۲]
وگرنه چه هنگام میزیستهام؟
کدام مجموعهٔ پیوستهٔ روزها و شبان را من؟
- ۱۵ اسفند ۵۶
۲
تلخ
- چون قرابهٔ زَهری
خورشید از خراشِ خونینِ گلو میگذرد.
سپیدار
دلقکِ دیلاقی است
- بیمایه
با شلوارِ ابلق و شولایِ سبزش،
شه سپیدیِ خستــْهخانه را
مضمونی دریده کوک میکند.
مرمرِ خشکِ آبدانِ بیثمر
آئینهٔ عریانیِ شیرین نمیشود،
و تیشهٔ کوهکن
- بیامانْتَرَک اکنون
پایان جهان را
در نبضی بیرؤیا
- میکوبد.
کُـنـْـدْ
- همچون دشنهٔ زنگار بسته
فرصت
- از بریدگیهای خونبارِ عصب میگذرد.
- ۱۳ تیر ۵۸
۳
کهایم و کجائیم
چه میگوئیم و در چه کاریم؟
پاسخی کو؟
بهانتظار پاسخی
- عصب میکشیم
و بهلطمهٔ پژواکی
کوهوار
درهم میشکنیم.
- آذر ۵۷
۴
غم
- اینجا نه
- که آنجاست
دل
- امّا
- در سرمای این سیاهخانه میتپد.
در این غربتِ ناشاد
یأسیست اشتیاق
که در فراسوی طاقت میگذرد.
بادامِ بیمغزی میشکنیم
- یادِ دیاران را
و تلخایِ دوزخ
در هر رگمان میگذرد.
- دی ۵۷
۵
سینِ هفتم
- سیبِ سرخیست،
حسرتا
- که مرا
- نصیب
- از این سُفرهٔ سُنَّت
- سُروری نیست.
شرابی مردافکن در جامِ هواست،
شگفتا
- که مرا
- بدین مستی
- شوری نیست.
سبویِ سبزهْپوش
- درقابِ پنجره –
آه
- چنان دورم
- که گوئی جز نقشِ بیجانی نیست.
و کلامی مهربان
- در نخستین دیدارِ بامدادی –
فغان
- که در پسِ پاسخ و لبخند
- دلِ خندانی نیست.
بهاری دیگر آمده است
- آری
اما برای آن زمستانها که گذشت
نامی نیست
نامی نیست.
- اسفند ۵۷