تاریخ: «میسی‌سی‌پیِ عظیم دروغ»*: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
سطر ۱۱: سطر ۱۱:
 
همواره در جوامع طبقاتی، تاریخ دست‌افزار طبقه حاکم بوده است که آن را برای حفظ قدرتش به‌کار برده است و می‌برد. کار این وسیله‌ دولتی کوشش در کنترل گذشته بوده است خواه در سطح عمل سیاسی و خواه در ایدئولوژی.
 
همواره در جوامع طبقاتی، تاریخ دست‌افزار طبقه حاکم بوده است که آن را برای حفظ قدرتش به‌کار برده است و می‌برد. کار این وسیله‌ دولتی کوشش در کنترل گذشته بوده است خواه در سطح عمل سیاسی و خواه در ایدئولوژی.
  
دولت و ساخت قدرت{{نشان|m1}}، '''گذشته''' را سازمان می‌دهند و از آن تصویری به‌شکل منافع سیاسی و ایدئولوژیک خود می‌سازند. چنین تاریخی، در هر سرزمینی، چیزی جز ابزار و دستگاه تبلیغی فاتحان و جهانگشایان و جهانگیران نبوده است {{نشان|m2}}. امّا کار به همین جا ختم نمی‌شود، یعنی که این دستکاری در تاریخ هنوز بدترین کار نیست. حتی آن «منابع اولیه» یا دست اولی هم که دستمایهٔ مورخان است آلوده و مشکوک است. حافظهٔ تاریخی، یا حافظهٔ مشترک ما را «ساخت قدرت» و «دستگاه ظبط عظیم» آن می‌سازد، مثلا از '''اوستا''' گرفته تا «تلویزیون» این '''دروج''' {{نشان|m3}}. از هند و بابل قدیم به این سو، از ویده‌ها(Veda) و الواح بابلی گرفته تا گزارش‌های یونسکو، از دفاتر مالیاتی «آن‌ها»، سرشماری «آن‌ها»، دفاتر ثبت تولد، ازدواج و مرگ کاهنان و کاتبان و دبیران «آن‌ها»، همه و همه، اطلاعاتی را در چشم‌انداز و دسترس ما می‌گذارند که آن‌ها خواسته‌اند. در ایران نمونه‌های این گونه کارها و کتاب‌ها و «تواریخ» کم نیست، از '''اوستا''' و کتیبه‌های شاهان '''هخامنشی''' و '''سیاستنامه''' گرفته تا ده‌ها کتاب دوره‌های بعد و صدها کتاب دورهٔ
+
دولت و ساخت قدرت{{نشان|m1}}، '''گذشته''' را سازمان می‌دهند و از آن تصویری به‌شکل منافع سیاسی و ایدئولوژیک خود می‌سازند. چنین تاریخی، در هر سرزمینی، چیزی جز ابزار و دستگاه تبلیغی فاتحان و جهانگشایان و جهانگیران نبوده است {{نشان|m2}}. امّا کار به همین جا ختم نمی‌شود، یعنی که این دستکاری در تاریخ هنوز بدترین کار نیست. حتی آن «منابع اولیه» یا دست اولی هم که دستمایهٔ مورخان است آلوده و مشکوک است. حافظهٔ تاریخی، یا حافظهٔ مشترک ما را «ساخت قدرت» و «دستگاه ظبط عظیم» آن می‌سازد، مثلا از '''اوستا''' گرفته تا «تلویزیون» این '''دروج''' {{نشان|m3}}. از هند و بابل قدیم به این سو، از ویده‌ها(Veda) و الواح بابلی گرفته تا گزارش‌های یونسکو، از دفاتر مالیاتی «آن‌ها»، سرشماری «آن‌ها»، دفاتر ثبت تولد، ازدواج و مرگ کاهنان و کاتبان و دبیران «آن‌ها»، همه و همه، اطلاعاتی را در چشم‌انداز و دسترس ما می‌گذارند که آن‌ها خواسته‌اند. در ایران نمونه‌های این گونه کارها و کتاب‌ها و «تواریخ» کم نیست، از '''اوستا''' و کتیبه‌های شاهان '''هخامنشی''' و '''سیاستنامه''' گرفته تا ده‌ها کتاب دوره‌های بعد و صدها کتاب دورهٔ معاصر از این گونه «اسناد»اند. یا آن اطلاعات را پنهان می‌کردند، چون مورخان مانداراین چینی (دیوانیان فرهیختهٔ دربار خاقان) که تاریخ شورش‌های دهقانی چین را پنهان کرده‌اند، و یا نامی دیگر گونه به آن‌ها می‌داده‌اند تا تصویری که در جهت منافع خود از آن‌ها به‌دست داده باشند.
 +
 
 +
پیوند ما با این '''گذشته''' چه‌گونه است؟ گذشته همان‌قدر مرده است که سازندگان آن. '''گذشته فقط''' از طریق چیزی که برای ما معنائی دارد ارزش می‌یابد. '''گذشته''' - نه هر چند به نام گذشتهٔ ما به خورد ما داده‌اند - محصول حافظهٔ مشترک ماست. تنها دلیل دلبستگی ما به گذشته آن است که نسبت به '''حال''' بینش یابیم و به آینده‌ئی ممکن نگاهی بیفکنیم. امّا آن آینده‌ها فقط آینده‌های ممکن است، و آیندهٔ واقعی آن چیزی خواهد بود که ما انتخابش کنیم و آن‌را بسازیم. چنان که مارکس به ما هشدار داده است، تاریخ به هیچ پرسشی پاسخ نمی‌دهد و در هیچ نبردی برای ما نمی‌جنگد. تاریخ به‌خودی خود کاری نمی‌کند: خاصل کار به انسان‌ها بستگی خواهد داشت: «انسان‌های واقعی زنده»ئی که در راه آرمان‌های خود می‌جنگند. برای خوانندهٔ معمولی تاریخ، تفکر دربارهٔ تاریخ مهم نیست، بل که تفکر او دربارهٔ جهانی است که ما در آن زندگی می‌کنیم. شاید ما بدون تاریخ هرگز چنین جهانی را نپذیریم، زیرا '''گذشته''' «نقطهٔ مراجعه»ئی است که «نقد رادیکال [زمان] '''حال'''» و «تعریف آینده‌ئی را که از نظر کیفی متفاوت است» ممکن می‌سازد. برای تعریف آینده، به گذشته نیاز داریم. گذشته چیز بیجانی نیست؛ «یک مشکل سیاسی و یک موضوع مبارزه» است. چنان که '''چه‌گوارا''' گفته است «جامعهٔ نوینی که خود را می‌سازد باید با '''گذشته''' به پیکاری سخت برخیزد.»{{نشان|m4}} خواست «ساخت قدرت» تا کنون چنین بوده است (و خواهد بود) که ما به '''گذشتهٔ''' ساخته و پرداختهٔ آنان احترام و حرمتی ارتجاعی بگزاریم (که ما نیز دانسته و ندانسته چنین می‌کرده‌ایم). امّا برای مبارزه با «حرمت ارتجاعی به گذشته» نیاز به یک «حرمت انقلابی به گذشته» داریم. به‌جای گذشته‌پرستی و افتخار به «مفاخر ملّی» (مفاخری که آن‌ها برای ما تجویز می‌فرموده‌اند) نیاز به شناخت دقیق و روشن تاریخی داریم. به زبان روشن‌تر، در مقابل تاریخ دست‌راستی ساختهٔ نظام مستقرِ هر دوره باید یک تاریخ دست‌چپی داشت؛ در مقابل تاریخی که از دیدگاه طبقات بهره‌کش و استثمارگر نوشته شده باید تاریخی عرضه داشت که از دیدگاه طبقات رنجبر و بهره‌ده نوشته شده باشد. شاید در این‌جا این مسأله مطرح شود که مگر تاریخ توپی است که مدام باید پایکوب احزاب متخاصم باشد؟ پاسخش این است که فقط استثمارگران از دستکاری و اخلال در تاریخ سود می‌برند، طبقهٔ زحمتکس «چیزی پنهان کردنی ندارد».
 +
 
 +
امّا تاریخ فقط یک دروازه است، یک مدخل است، یک آستانه است، و مهم این است که چون به‌آن سو پا نهادیم چه باید بکنیم.
 +
 
 +
== مورخ کیست؟ ==
 +
 
 +
«و سخت دشوار است بر من که بر قلم من چنین سخن رود و لکن چه چاره است، در تاریخ محابا نیست.»[تاریخ بیهقی]
 +
 
 +
امّا مورخان، کاتبان و دبیران حرفه‌ئی! زبان نوشته‌های‌شان - یا به قول ژان‌شنو «فن و شیوهٔ»
 +
 
 +
 
 +
 
 +
 
 +
 
 +
 
 +
 
 +
 
 +
 
 +
 
 +
 
 +
 
 +
 
  
 
==پاورقی==
 
==پاورقی==
سطر ۱۷: سطر ۴۰:
 
#{{پاورقی|m2}} مثلاً سلطان محمود غزنوی و فرزندش، چنان که از اشارات کوتاهی که در «تواریخ» آمده، پیداست که چندان فارسی‌ئی، یا شاید هیچ، نمی‌دانسته‌اند چرا به «شعر فتح» علاقهٔ بسیار داشته‌اند؟ «فارسی‌گویان» طاق و جفت به چه کارشان می‌آمده‌اند؟ شرح منظوم یک سلسلهٔ از حکمرانان شرق ایران، آن هم از گذشتهٔ بسیار دو، چه «سود»ی به حال سلطان محمود داشته است؟ و صدها «چرا»ی دیگر.
 
#{{پاورقی|m2}} مثلاً سلطان محمود غزنوی و فرزندش، چنان که از اشارات کوتاهی که در «تواریخ» آمده، پیداست که چندان فارسی‌ئی، یا شاید هیچ، نمی‌دانسته‌اند چرا به «شعر فتح» علاقهٔ بسیار داشته‌اند؟ «فارسی‌گویان» طاق و جفت به چه کارشان می‌آمده‌اند؟ شرح منظوم یک سلسلهٔ از حکمرانان شرق ایران، آن هم از گذشتهٔ بسیار دو، چه «سود»ی به حال سلطان محمود داشته است؟ و صدها «چرا»ی دیگر.
 
#{{پاورقی|m3}} مردام «دروجِ» شعر '''ضیافت'''، در مجموعهٔ '''دشنه دردیس''' احمد شاملو است.
 
#{{پاورقی|m3}} مردام «دروجِ» شعر '''ضیافت'''، در مجموعهٔ '''دشنه دردیس''' احمد شاملو است.
 
+
#{{پاورقی|m۴}} از کتاب''' انسان و سوسیالیسم در کوبا
 
+
'''
 
[[رده:کتاب جمعه ۲]]
 
[[رده:کتاب جمعه ۲]]

نسخهٔ ‏۱۴ مهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۱۳:۰۲

کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۷۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۷۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۷۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۷۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۷۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۷۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۷۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۷۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۷۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۷۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۷۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۲ صفحه ۷۷

ع. پاشائی

همواره در جوامع طبقاتی، تاریخ دست‌افزار طبقه حاکم بوده است که آن را برای حفظ قدرتش به‌کار برده است و می‌برد. کار این وسیله‌ دولتی کوشش در کنترل گذشته بوده است خواه در سطح عمل سیاسی و خواه در ایدئولوژی.

دولت و ساخت قدرت[۱]، گذشته را سازمان می‌دهند و از آن تصویری به‌شکل منافع سیاسی و ایدئولوژیک خود می‌سازند. چنین تاریخی، در هر سرزمینی، چیزی جز ابزار و دستگاه تبلیغی فاتحان و جهانگشایان و جهانگیران نبوده است [۲]. امّا کار به همین جا ختم نمی‌شود، یعنی که این دستکاری در تاریخ هنوز بدترین کار نیست. حتی آن «منابع اولیه» یا دست اولی هم که دستمایهٔ مورخان است آلوده و مشکوک است. حافظهٔ تاریخی، یا حافظهٔ مشترک ما را «ساخت قدرت» و «دستگاه ظبط عظیم» آن می‌سازد، مثلا از اوستا گرفته تا «تلویزیون» این دروج [۳]. از هند و بابل قدیم به این سو، از ویده‌ها(Veda) و الواح بابلی گرفته تا گزارش‌های یونسکو، از دفاتر مالیاتی «آن‌ها»، سرشماری «آن‌ها»، دفاتر ثبت تولد، ازدواج و مرگ کاهنان و کاتبان و دبیران «آن‌ها»، همه و همه، اطلاعاتی را در چشم‌انداز و دسترس ما می‌گذارند که آن‌ها خواسته‌اند. در ایران نمونه‌های این گونه کارها و کتاب‌ها و «تواریخ» کم نیست، از اوستا و کتیبه‌های شاهان هخامنشی و سیاستنامه گرفته تا ده‌ها کتاب دوره‌های بعد و صدها کتاب دورهٔ معاصر از این گونه «اسناد»اند. یا آن اطلاعات را پنهان می‌کردند، چون مورخان مانداراین چینی (دیوانیان فرهیختهٔ دربار خاقان) که تاریخ شورش‌های دهقانی چین را پنهان کرده‌اند، و یا نامی دیگر گونه به آن‌ها می‌داده‌اند تا تصویری که در جهت منافع خود از آن‌ها به‌دست داده باشند.

پیوند ما با این گذشته چه‌گونه است؟ گذشته همان‌قدر مرده است که سازندگان آن. گذشته فقط از طریق چیزی که برای ما معنائی دارد ارزش می‌یابد. گذشته - نه هر چند به نام گذشتهٔ ما به خورد ما داده‌اند - محصول حافظهٔ مشترک ماست. تنها دلیل دلبستگی ما به گذشته آن است که نسبت به حال بینش یابیم و به آینده‌ئی ممکن نگاهی بیفکنیم. امّا آن آینده‌ها فقط آینده‌های ممکن است، و آیندهٔ واقعی آن چیزی خواهد بود که ما انتخابش کنیم و آن‌را بسازیم. چنان که مارکس به ما هشدار داده است، تاریخ به هیچ پرسشی پاسخ نمی‌دهد و در هیچ نبردی برای ما نمی‌جنگد. تاریخ به‌خودی خود کاری نمی‌کند: خاصل کار به انسان‌ها بستگی خواهد داشت: «انسان‌های واقعی زنده»ئی که در راه آرمان‌های خود می‌جنگند. برای خوانندهٔ معمولی تاریخ، تفکر دربارهٔ تاریخ مهم نیست، بل که تفکر او دربارهٔ جهانی است که ما در آن زندگی می‌کنیم. شاید ما بدون تاریخ هرگز چنین جهانی را نپذیریم، زیرا گذشته «نقطهٔ مراجعه»ئی است که «نقد رادیکال [زمان] حال» و «تعریف آینده‌ئی را که از نظر کیفی متفاوت است» ممکن می‌سازد. برای تعریف آینده، به گذشته نیاز داریم. گذشته چیز بیجانی نیست؛ «یک مشکل سیاسی و یک موضوع مبارزه» است. چنان که چه‌گوارا گفته است «جامعهٔ نوینی که خود را می‌سازد باید با گذشته به پیکاری سخت برخیزد.»[۴] خواست «ساخت قدرت» تا کنون چنین بوده است (و خواهد بود) که ما به گذشتهٔ ساخته و پرداختهٔ آنان احترام و حرمتی ارتجاعی بگزاریم (که ما نیز دانسته و ندانسته چنین می‌کرده‌ایم). امّا برای مبارزه با «حرمت ارتجاعی به گذشته» نیاز به یک «حرمت انقلابی به گذشته» داریم. به‌جای گذشته‌پرستی و افتخار به «مفاخر ملّی» (مفاخری که آن‌ها برای ما تجویز می‌فرموده‌اند) نیاز به شناخت دقیق و روشن تاریخی داریم. به زبان روشن‌تر، در مقابل تاریخ دست‌راستی ساختهٔ نظام مستقرِ هر دوره باید یک تاریخ دست‌چپی داشت؛ در مقابل تاریخی که از دیدگاه طبقات بهره‌کش و استثمارگر نوشته شده باید تاریخی عرضه داشت که از دیدگاه طبقات رنجبر و بهره‌ده نوشته شده باشد. شاید در این‌جا این مسأله مطرح شود که مگر تاریخ توپی است که مدام باید پایکوب احزاب متخاصم باشد؟ پاسخش این است که فقط استثمارگران از دستکاری و اخلال در تاریخ سود می‌برند، طبقهٔ زحمتکس «چیزی پنهان کردنی ندارد».

امّا تاریخ فقط یک دروازه است، یک مدخل است، یک آستانه است، و مهم این است که چون به‌آن سو پا نهادیم چه باید بکنیم.

مورخ کیست؟

«و سخت دشوار است بر من که بر قلم من چنین سخن رود و لکن چه چاره است، در تاریخ محابا نیست.»[تاریخ بیهقی]

امّا مورخان، کاتبان و دبیران حرفه‌ئی! زبان نوشته‌های‌شان - یا به قول ژان‌شنو «فن و شیوهٔ»








پاورقی

  1. ^  Power Structure یعنی، «ساخت گروه‌ها یا نظام‌ها یا نهاد‌های مستقر که در هر کشوری قدرت به‌دست دارند؛ ۲- محافل حاکم هر نهاد اجتماعی»
  2. ^  مثلاً سلطان محمود غزنوی و فرزندش، چنان که از اشارات کوتاهی که در «تواریخ» آمده، پیداست که چندان فارسی‌ئی، یا شاید هیچ، نمی‌دانسته‌اند چرا به «شعر فتح» علاقهٔ بسیار داشته‌اند؟ «فارسی‌گویان» طاق و جفت به چه کارشان می‌آمده‌اند؟ شرح منظوم یک سلسلهٔ از حکمرانان شرق ایران، آن هم از گذشتهٔ بسیار دو، چه «سود»ی به حال سلطان محمود داشته است؟ و صدها «چرا»ی دیگر.
  3. ^  مردام «دروجِ» شعر ضیافت، در مجموعهٔ دشنه دردیس احمد شاملو است.
  4. ^  از کتاب انسان و سوسیالیسم در کوبا