بیا، ای ماه مِه!: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز بیا، ای ماه مِه!» را محافظت کرد: خرابکاری گسترده ([edit=sysop] (بی‌پایان) [move=sysop] (بی‌پایان)))
جز
سطر ۱۰: سطر ۱۰:
 
‏'''پی‌یترو گوری''' Pietro gore  
 
‏'''پی‌یترو گوری''' Pietro gore  
  
( شاعر انقلابی ایتالیائی)  
+
(شاعر انقلابی ایتالیائی)  
  
  
سطر ۲۱: سطر ۲۱:
 
ای عید مهربان کارگران!
 
ای عید مهربان کارگران!
  
‏به‌افتخار آفتاب تابان شو
+
‏به‌افتخار آفتاب تابان شو.
  
  
سطر ۴۵: سطر ۴۵:
 
‏و بهاران، باملاحت اسرارآمیزشان.
 
‏و بهاران، باملاحت اسرارآمیزشان.
  
ای ماه ‏مۀ سبز، از تبار آد‏میزادان!
+
ای ماه ‏مهٔ سبز، از تبار آد‏میزادان!
  
 
به‌قلب‌ها شهامت و ایمان عطا کن.
 
به‌قلب‌ها شهامت و ایمان عطا کن.
سطر ۵۳: سطر ۵۳:
 
کارگاه‌ها را، کارخانه‌های پر دود و حرارت را
 
کارگاه‌ها را، کارخانه‌های پر دود و حرارت را
  
مزارع را رها کنید و از کِشتی‌ها به زیر آئید
+
مزارع را رها کنید و از کِـشتی‌ها به‌زیر آئید
  
 
درنگی، درنگی، از عرق ریختنِ جاودانه!
 
درنگی، درنگی، از عرق ریختنِ جاودانه!
  
  
گُلی چند پیشکش کنید به عصیانگرانی که به‌خاک افتاده‌اند
+
گـُلی چند پیشکش کنید به‌عصیانگرانی که به‌خاک افتاده‌اند
  
 
با نگاهِ دوخته بر سپیده‌دم،
 
با نگاهِ دوخته بر سپیده‌دم،

نسخهٔ ‏۱ مهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۲۱:۱۸

کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۲۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۲۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۲۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۳ صفحه ۲۴


پی‌یترو گوری Pietro gore

(شاعر انقلابی ایتالیائی)


بیا ای ماه مه

‏خلق‌ها انتظارت را می‌کشند

‏جان‌های آزاد برتو درود می‌فرستند

ای عید مهربان کارگران!

‏به‌افتخار آفتاب تابان شو.


‏دست‌های پینه‌بسته‌مان را برافرازیم

تا نیروئی بارور تشکیل دهند.

‏ما بر آنیم که جهان را آزاد کنیم

‏از ستمگران و از بیکاری و از طلا


‏پس ای سرود امیدهای بلندپرواز، طنین‌افکن شو

به‌خاطر نیروئی که میوه‌‏ها را می‌رساند

‏به خاطر شکوفه‌بارانِ بی‌نهایتِ دلخواهی که در آن

آینده‏، لرزان می‌درخشد

‏جوانی، د‏ردها، آرمان‌ها،

‏و بهاران، باملاحت اسرارآمیزشان.

ای ماه ‏مهٔ سبز، از تبار آد‏میزادان!

به‌قلب‌ها شهامت و ایمان عطا کن.

ای گروه‌های بردگان! ترک بگوئید

کارگاه‌ها را، کارخانه‌های پر دود و حرارت را

مزارع را رها کنید و از کِـشتی‌ها به‌زیر آئید

درنگی، درنگی، از عرق ریختنِ جاودانه!


گـُلی چند پیشکش کنید به‌عصیانگرانی که به‌خاک افتاده‌اند

با نگاهِ دوخته بر سپیده‌دم،

به‌دلاوری که مبارزه می‌کند و رنج می‌برد

و به‌شاعری پیامبر گونه که می‌میرد.