...: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(بازنگری شد.)
سطر ۱: سطر ۱:
 
[[Image:9-031.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۳۱|کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۳۱]]
 
[[Image:9-031.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۳۱|کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۳۱]]
  
{{بازنگری}}
+
[[رده:مقالات نهایی‌شده]]
 +
[[رده:کتاب جمعه ۹]]
 +
[[رده:شعر]]
 +
[[رده:فاطمه ابطحی]]
  
 
آن بوم پیرِ چشم پیروزه
 
آن بوم پیرِ چشم پیروزه
  
باز از بلندی قله های برف می پاید
+
باز از بلندی قله‌های برف می‌پاید
  
 
باران خسته را  
 
باران خسته را  
  
بر خاک حزن.
+
بر خاک حزن،
  
 
می‌خندد
 
می‌خندد
سطر ۳۱: سطر ۳۴:
 
ای وای، سرود من
 
ای وای، سرود من
  
گم شد میان همهمه‌ی باران.
+
گم شد میان همهمهٔ باران.
  
  
او چشم هایش را، می‌دانم،
+
او چشم‌هایش را، می‌دانم،
  
 
از مرکز زمین کنده‌است.
 
از مرکز زمین کنده‌است.
سطر ۴۲: سطر ۴۵:
 
بر قله‌های برف نشسته
 
بر قله‌های برف نشسته
  
خورشید دور را به خنده می‌نگرد.
+
خورشید دور را به‌خنده می‌نگرد.
  
  
  
فاطمه ابطحی
+
::::::::'''فاطمه ابطحی'''
  
اسفند 1358
+
::::::::اسفند ۱۳۵۸

نسخهٔ ‏۴ مهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۰۵:۳۰

کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۳۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۳۱

آن بوم پیرِ چشم پیروزه

باز از بلندی قله‌های برف می‌پاید

باران خسته را

بر خاک حزن،

می‌خندد

بر عاشقان پرواز شبانه

که شاخه‎های وهم، سینه‎هاشان را

درید و خشک ماند.


«می‌مانم

همیشه بر بلندی سخره

با قلب مفرغی

می‌خوانم.»


ای وای، سرود من

گم شد میان همهمهٔ باران.


او چشم‌هایش را، می‌دانم،

از مرکز زمین کنده‌است.

او بال‌های مومیش را باور نمی‌کند.

بر قله‌های برف نشسته

خورشید دور را به‌خنده می‌نگرد.


فاطمه ابطحی
اسفند ۱۳۵۸