اگر کوسه ماهی‌ها آدم بودند...: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (ویرایش با «ویراسباز»)
سطر ۵: سطر ۵:
 
{{ناقص}}
 
{{ناقص}}
  
برتولت برشت:
+
برتولت برشت:  
  
‏'''اگر کوسه ماهی‌ها آدم بودند...'''
+
‏اگر کوسه ماهی‌ها آدم بودند...  
  
  
 
‏دختر کوچولوی صاحبخانه از آقای «کی» پرسید:  
 
‏دختر کوچولوی صاحبخانه از آقای «کی» پرسید:  
‏- اگر کوسه ماهی‌ها آدم بودند با ماهی‌های کوچولو مهربان‌تر می شدند؟
+
‏- اگر کوسه ماهی‌ها آدم بودند با ماهی‌های کوچولو مهربان‌تر می‌شدند؟
  
 
   
 
   
‏آقای «کی» گفت:
+
‏آقای «کی» گفت:  
  
 
‏- البته. اگر کوسه ماهی‌ها آدم بودند
 
‏- البته. اگر کوسه ماهی‌ها آدم بودند
  
‏توی دریا برای ماهی های کوچولو جعبه های محکمی می ساختند
+
‏توی دریا برای ماهی‌های کوچولو جعبه‌های محکمی می‌ساختند
  
همه جور خوراکی توی آنها می گذاشتند
+
همه جور خوراکی توی آن‌ها می‌گذاشتند
  
‏مواظب بودند که همیشه پر از آب باشد،
+
‏مواظب بودند که همیشه پر از آب باشد،  
 
   
 
   
‏هوای بهداشت ماهی های کوچولو را هم داشتند
+
‏هوای بهداشت ماهی‌های کوچولو را هم داشتند
  
‏مثلأ وقتی یک ماهی کوچولو باله اش را زخمی می‌کرد به‌اش می رسیدند تا زود و بی هنگام نمیرد.
+
‏مثلأ وقتی یک ماهی کوچولو باله‌اش را زخمی می‌کرد به‌اش می‌رسیدند تا زود و بی‌هنگام نمیرد.  
  
 
برای آن‌که هیچ وقت دل ِ ماهی کوچولو نگیرد
 
برای آن‌که هیچ وقت دل ِ ماهی کوچولو نگیرد
  
گاه‌گاه مهمانی‌های بزرگ آبی برپا می کردند
+
گاه‌گاه مهمانی‌های بزرگ آبی برپا می‌کردند
  
 
چون که
 
چون که
  
‏گوشت ماهی شاد از ماهی پَکـر لذیذتر است.
+
‏گوشت ماهی شاد از ماهی پَکـر لذیذ‌تر است.  
  
  
  
‏در آن جعبه های بزرگ برای ماهی ها مدرسه هم می‌ ساختند
+
‏در آن جعبه‌های بزرگ برای ماهی‌ها مدرسه هم می‌ ساختند
  
در آن مدرسه‌ها به ماهی کوچولوها یاد می‌دادند
+
در آن مدرسه‌ها به ماهی کوچولو‌ها یاد می‌دادند
  
‏که چه‌جوری به طرف دهن کوسه ماهی شنا کنند.
+
‏که چه‌جوری به طرف دهن کوسه ماهی شنا کنند.  
  
 
   
 
   
‏ماهی کوچولوها می بایست جغرافیا هم یاد بگیرند
+
‏ماهی کوچولو‌ها می‌بایست جغرافیا هم یاد بگیرند
 
   
 
   
‏تا بتوانند کوسه ماهی هائی را که این ور و آن ور لم داده‌اند پیدا کنند.
+
‏تا بتوانند کوسه ماهی هائی را که این ور و آن ور لم داده‌اند پیدا کنند.  
 
   
 
   
‏گیرم اگر کوسه‌ماهی ها آدم بودند
+
‏گیرم اگر کوسه‌ماهی‌ها آدم بودند
  
‏درس اصلی ماهی‌های کوچولو «اخلاق» بود:
+
‏درس اصلی ماهی‌های کوچولو «اخلاق» بود:  
 
   
 
   
‏به آنها می قبولاندند که زیبا ترین و باشکوه ترین کارها برای یک ماهی کوچولو این است که خودش را در نهایت خوشوقتی تقدیم یک کوسه ماهی کند.
+
‏به آن‌ها می‌قبولاندند که زیبا‌ترین و باشکوه‌ترین کار‌ها برای یک ماهی کوچولو
 +
 
 +
این است که خودش را در ‌‌نهایت خوشوقتی تقدیم یک کوسه ماهی کند.  
 
   
 
   
‏به ماهی کوچولوها یاد می دادند که چه طور به کوسه ماهی ها معتقد باشند
+
‏به ماهی کوچولو‌ها یاد می‌دادند که چه طور به کوسه ماهی‌ها معتقد باشند
 
   
 
   
‏و از آن مهم تر، چه جوری خود را برای یک آینده زیبا مهیاکنند:
+
‏و از آن مهم‌تر، چه جوری خود را برای یک آینده زیبا مهیاکنند:  
  
آینده‌ای که فقط از راه «اطاعت» به دست می آید.
+
آینده‌ای که فقط از راه «اطاعت» به دست می‌آید.  
 
   
 
   
‏ماهی کوچولوها می بایست از همه اندیشه های مادی
+
‏ماهی کوچولو‌ها می‌بایست از همه اندیشه‌های مادی
  
و از تمایلات مارکسیستی پرهیز کنند،
+
و از تمایلات مارکسیستی پرهیز کنند،  
  
‏و اگر یکی شان دچار چنین گرایش هائی بشود
+
‏و اگر یکیشان دچار چنین گرایش هائی بشود
 
   
 
   
‏دیگران وظیفه شان حکم می کند که کوسه ها را خبر کنند.
+
‏دیگران وظیفه‌شان حکم می‌کند که کوسه‌ها را خبر کنند.  
  
  
 
   
 
   
‏اگر کوسه ماهی ها آدم بودند
+
‏اگر کوسه ماهی‌ها آدم بودند
  
‏در قلمروشان البته هنر هم وجود داشت:
+
‏در قلمروشان البته هنر هم وجود داشت:  
 
   
 
   
‏از دندان کوسه ماهی ها تصاویر زیبای رنگارنگی می‌کشیدند
+
‏از دندان کوسه ماهی‌ها تصاویر زیبای رنگارنگی می‌کشیدند
  
دهان و گلوی کوسه ها را به شکل زمین بازی و تماشاخانه در می آوردند.
+
دهان و گلوی کوسه‌ها را به شکل زمین بازی و تماشاخانه در می‌آوردند.  
  
  
سطر ۸۶: سطر ۸۸:
 
شاد و شنگول به دهان و حلقوم کوسه‌ها
 
شاد و شنگول به دهان و حلقوم کوسه‌ها
  
شیرجه می‌رفتند.
+
شیرجه می‌رفتند.  
  
 
هم‌راه نمایش
 
هم‌راه نمایش
سطر ۹۴: سطر ۹۶:
 
که بی‌اختیار
 
که بی‌اختیار
  
ماهی کوچولوها را به طرف دهن کوسه‌ها می‌کشاند.
+
ماهی کوچولو‌ها را به طرف دهن کوسه‌ها می‌کشاند.  
 +
 
  
 +
در آن‌جا بی‌تردید مذهبی هم وجود داشت که به ماهی‌ها می‌آموخت که
  
در آن‌جا بی‌تردید مذهبی هم وجود داشت که به ماهی‌ها می‌آموخت که «زندگی واقعی، در شکم کوسه‌ها آغاز می‌شود»
+
«زندگی واقعی، در شکم کوسه‌ها آغاز می‌شود»  
  
  
سطر ۱۰۴: سطر ۱۰۸:
 
ماهی کوچولو‌ها دیگر برابر نبودند
 
ماهی کوچولو‌ها دیگر برابر نبودند
  
گروهی عالی مقام و صاحب منصب بر دیگران فرمان می‌راندند،
+
گروهی عالی مقام و صاحب منصب بر دیگران فرمان می‌راندند،  
  
 
ماهی‌هایی که بفهمی نفهمی بزرگ‌تر از بقیه بودند
 
ماهی‌هایی که بفهمی نفهمی بزرگ‌تر از بقیه بودند
  
اجازه داشتند کوچک‌ترها را میل کنند
+
اجازه داشتند کوچک‌تر‌ها را میل کنند
  
 
واین خودش به نفع کوسه‌ها بود
 
واین خودش به نفع کوسه‌ها بود
سطر ۱۱۴: سطر ۱۱۸:
 
چون از این راه برای خود آن‌ها لقمه‌های
 
چون از این راه برای خود آن‌ها لقمه‌های
  
بزرگ‌تری آماده می‌شد.
+
بزرگ‌تری آماده می‌شد.  
  
از این مهم‌تر،
+
از این مهم‌تر،  
  
ماهی‌هایی که معلم بودند، یا رئیس یا مهندس یا قوطی‌ساز،
+
ماهی‌هایی که معلم بودند، یا رئیس یا مهندس یا قوطی‌ساز،  
  
مدام به ماهی‌های دیگر امر و نهی می‌کردند و آن‌ها هم می‌گفتند چشم.
+
مدام به ماهی‌های دیگر امر و نهی می‌کردند و آن‌ها هم می‌گفتند چشم.  
  
  
مطلب را درز بگیرم:
+
مطلب را درز بگیرم:  
  
 
اگر کوسه‌ماهی‌ها آدم بودند
 
اگر کوسه‌ماهی‌ها آدم بودند
  
زیر دریا هم تمدن وجود داشت.
+
زیر دریا هم تمدن وجود داشت.  
  
  
 
برگردان: پروین انوار
 
برگردان: پروین انوار

نسخهٔ ‏۲۳ آوریل ۲۰۱۱، ساعت ۱۶:۵۳

کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۶۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۶۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۶۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۶۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۶۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۳ صفحه ۶۶

برتولت برشت:

‏اگر کوسه ماهی‌ها آدم بودند...


‏دختر کوچولوی صاحبخانه از آقای «کی» پرسید: ‏- اگر کوسه ماهی‌ها آدم بودند با ماهی‌های کوچولو مهربان‌تر می‌شدند؟


‏آقای «کی» گفت:

‏- البته. اگر کوسه ماهی‌ها آدم بودند

‏توی دریا برای ماهی‌های کوچولو جعبه‌های محکمی می‌ساختند

همه جور خوراکی توی آن‌ها می‌گذاشتند

‏مواظب بودند که همیشه پر از آب باشد،

‏هوای بهداشت ماهی‌های کوچولو را هم داشتند

‏مثلأ وقتی یک ماهی کوچولو باله‌اش را زخمی می‌کرد به‌اش می‌رسیدند تا زود و بی‌هنگام نمیرد.

برای آن‌که هیچ وقت دل ِ ماهی کوچولو نگیرد

گاه‌گاه مهمانی‌های بزرگ آبی برپا می‌کردند

چون که

‏گوشت ماهی شاد از ماهی پَکـر لذیذ‌تر است.


‏در آن جعبه‌های بزرگ برای ماهی‌ها مدرسه هم می‌ ساختند

در آن مدرسه‌ها به ماهی کوچولو‌ها یاد می‌دادند

‏که چه‌جوری به طرف دهن کوسه ماهی شنا کنند.


‏ماهی کوچولو‌ها می‌بایست جغرافیا هم یاد بگیرند

‏تا بتوانند کوسه ماهی هائی را که این ور و آن ور لم داده‌اند پیدا کنند.

‏گیرم اگر کوسه‌ماهی‌ها آدم بودند

‏درس اصلی ماهی‌های کوچولو «اخلاق» بود:

‏به آن‌ها می‌قبولاندند که زیبا‌ترین و باشکوه‌ترین کار‌ها برای یک ماهی کوچولو

این است که خودش را در ‌‌نهایت خوشوقتی تقدیم یک کوسه ماهی کند.

‏به ماهی کوچولو‌ها یاد می‌دادند که چه طور به کوسه ماهی‌ها معتقد باشند

‏و از آن مهم‌تر، چه جوری خود را برای یک آینده زیبا مهیاکنند:

آینده‌ای که فقط از راه «اطاعت» به دست می‌آید.

‏ماهی کوچولو‌ها می‌بایست از همه اندیشه‌های مادی

و از تمایلات مارکسیستی پرهیز کنند،

‏و اگر یکیشان دچار چنین گرایش هائی بشود

‏دیگران وظیفه‌شان حکم می‌کند که کوسه‌ها را خبر کنند.


‏اگر کوسه ماهی‌ها آدم بودند

‏در قلمروشان البته هنر هم وجود داشت:

‏از دندان کوسه ماهی‌ها تصاویر زیبای رنگارنگی می‌کشیدند

دهان و گلوی کوسه‌ها را به شکل زمین بازی و تماشاخانه در می‌آوردند.


تَهِ دریا نمایشنامه‌هایی روی صحنه می‌آوردند که

در آن‌ها، ماهی کوچولوهای قهرمان

شاد و شنگول به دهان و حلقوم کوسه‌ها

شیرجه می‌رفتند.

هم‌راه نمایش

آهنگ‌های محور کننده‌ای هم می‌نواختند

که بی‌اختیار

ماهی کوچولو‌ها را به طرف دهن کوسه‌ها می‌کشاند.


در آن‌جا بی‌تردید مذهبی هم وجود داشت که به ماهی‌ها می‌آموخت که

«زندگی واقعی، در شکم کوسه‌ها آغاز می‌شود»


اگر کوسه‌ماهی‌ها آدم بودند

ماهی کوچولو‌ها دیگر برابر نبودند

گروهی عالی مقام و صاحب منصب بر دیگران فرمان می‌راندند،

ماهی‌هایی که بفهمی نفهمی بزرگ‌تر از بقیه بودند

اجازه داشتند کوچک‌تر‌ها را میل کنند

واین خودش به نفع کوسه‌ها بود

چون از این راه برای خود آن‌ها لقمه‌های

بزرگ‌تری آماده می‌شد.

از این مهم‌تر،

ماهی‌هایی که معلم بودند، یا رئیس یا مهندس یا قوطی‌ساز،

مدام به ماهی‌های دیگر امر و نهی می‌کردند و آن‌ها هم می‌گفتند چشم.


مطلب را درز بگیرم:

اگر کوسه‌ماهی‌ها آدم بودند

زیر دریا هم تمدن وجود داشت.


برگردان: پروین انوار