آبی در آشوب: تفاوت بین نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(صفحهای جدید با '[[Image:36-044.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۴۴|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه…' ایجاد کرد) |
|||
سطر ۳: | سطر ۳: | ||
[[رده:کتاب جمعه ۳۶]] | [[رده:کتاب جمعه ۳۶]] | ||
− | {{ | + | {{بازنگری}} |
+ | |||
+ | |||
+ | بهدیدار رنج زمینم خواهم رفت | ||
+ | |||
+ | آشوب بزرگی باما رفه است | ||
+ | |||
+ | و ما راهبانِ آن پیلِ فریبیم | ||
+ | |||
+ | که از این گونه غریب میرود | ||
+ | |||
+ | و در انتهای خاک مظلوممان | ||
+ | |||
+ | :::::ماه را خواهد کشت: | ||
+ | |||
+ | خنگِ تیز گامِ زمینم | ||
+ | |||
+ | بهکدام سوی | ||
+ | |||
+ | :::شکسته میروی؟ | ||
+ | |||
+ | زمانِ دیار مرا بساز | ||
+ | |||
+ | که ما همه آشفته از زخمِ فریب دوستیم | ||
+ | |||
+ | و ملول از سیاهی اندیشهئی غریب | ||
+ | |||
+ | که از سالیان دراز | ||
+ | |||
+ | بر ذهن خاکمان نشسته است، | ||
+ | |||
+ | رشته بهرشته | ||
+ | |||
+ | آبی بهآبی | ||
+ | |||
+ | از اندوه زمانه | ||
+ | |||
+ | که این درد | ||
+ | |||
+ | کدامین روز فریادی سرخ خواهد شد | ||
+ | |||
+ | این گونه که با مردم ما ستم میرود. | ||
+ | |||
+ | |||
+ | بهسراغم نمیآئید | ||
+ | |||
+ | ::::::::یارانِ من | ||
+ | |||
+ | در طرخی سپیده دمی | ||
+ | |||
+ | |||
+ | تا دستان زخمی خود را در دست شما نهم | ||
+ | |||
+ | و از تنهائی خود بگویم؟ | ||
+ | |||
+ | و | ||
+ | |||
+ | |||
+ | خانهٔ سرخ مرا | ||
+ | |||
+ | دستان شما خواهد ساخت. | ||
+ | |||
+ | |||
+ | ::::::::::::اورمیه، ۵۹/۱/۲۱ |
نسخهٔ ۸ ژوئن ۲۰۱۱، ساعت ۰۰:۴۱
تایپ این مقاله تمام شده و آمادهٔ بازنگری است. اگر شما همان کسی نیستید که مقاله را تایپ کرده، لطفاً قبل از شروع به بازنگری صفحهٔ راهنمای بازنگری را ببینید (پیشنویس)، و پس از اینکه تمام متن را با تصاویر صفحات مقابله کردید و اشکالات را اصلاح کردید یا به بحث گذاشتید، این پیغام را حذف کنید. |
بهدیدار رنج زمینم خواهم رفت
آشوب بزرگی باما رفه است
و ما راهبانِ آن پیلِ فریبیم
که از این گونه غریب میرود
و در انتهای خاک مظلوممان
- ماه را خواهد کشت:
خنگِ تیز گامِ زمینم
بهکدام سوی
- شکسته میروی؟
زمانِ دیار مرا بساز
که ما همه آشفته از زخمِ فریب دوستیم
و ملول از سیاهی اندیشهئی غریب
که از سالیان دراز
بر ذهن خاکمان نشسته است،
رشته بهرشته
آبی بهآبی
از اندوه زمانه
که این درد
کدامین روز فریادی سرخ خواهد شد
این گونه که با مردم ما ستم میرود.
بهسراغم نمیآئید
- یارانِ من
در طرخی سپیده دمی
تا دستان زخمی خود را در دست شما نهم
و از تنهائی خود بگویم؟
و
خانهٔ سرخ مرا
دستان شما خواهد ساخت.
- اورمیه، ۵۹/۱/۲۱