سپهر: تفاوت بین نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(صفحهای جدید با '[[Image:31-033.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۳۳|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه…' ایجاد کرد) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
[[Image:31-033.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۳۳|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۳۳]] | [[Image:31-033.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۳۳|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۳۳]] | ||
− | {{ | + | {{بازنگری}} |
+ | |||
+ | |||
+ | با آیههای مرگ میمانی | ||
+ | |||
+ | و ناکسان | ||
+ | |||
+ | شب را بهحاشیهی شب دیگر | ||
+ | |||
+ | ::::::::::میدوزند. | ||
+ | |||
+ | گلگون صدا سپهر! | ||
+ | |||
+ | ::::* | ||
+ | |||
+ | مینازیدیم | ||
+ | |||
+ | بر شهر | ||
+ | |||
+ | بر کودک و جوان | ||
+ | |||
+ | بر پیر، | ||
+ | |||
+ | و میرفتیم با رگهامان گشاده در نفس صبح | ||
+ | |||
+ | میرفتی | ||
+ | |||
+ | تنها نه | ||
+ | |||
+ | و هزار عشق | ||
+ | |||
+ | ::::بارنگهای نابتر از خون | ||
+ | |||
+ | ::::::::::::در تو | ||
+ | |||
+ | امّا هیهات... | ||
+ | |||
+ | ::::* | ||
+ | |||
+ | این دست توست | ||
+ | |||
+ | بامشتهای پُر | ||
+ | |||
+ | که فتح قلعهٔ دیوان را میخواست، | ||
+ | |||
+ | و هنوز | ||
+ | |||
+ | خون میچکد ز باغِ سرانگشتانت | ||
+ | |||
+ | و سالهای سال | ||
+ | |||
+ | خون میچکد ز باغِ سرانگشتانت | ||
+ | |||
+ | و سالهای سال | ||
+ | |||
+ | خون میچکد ز قلب من و ما. | ||
+ | |||
+ | ::::* | ||
+ | |||
+ | برگَرد | ||
+ | |||
+ | هرچند مردگان، هرگز... | ||
+ | |||
+ | امّا تو نامِ آزادی بودی | ||
+ | |||
+ | برگرد! | ||
+ | |||
+ | ::::::::::::::مینا دستغیب | ||
[[رده:کتاب جمعه ۳۱]] | [[رده:کتاب جمعه ۳۱]] |
نسخهٔ ۷ ژوئن ۲۰۱۱، ساعت ۱۵:۲۶
تایپ این مقاله تمام شده و آمادهٔ بازنگری است. اگر شما همان کسی نیستید که مقاله را تایپ کرده، لطفاً قبل از شروع به بازنگری صفحهٔ راهنمای بازنگری را ببینید (پیشنویس)، و پس از اینکه تمام متن را با تصاویر صفحات مقابله کردید و اشکالات را اصلاح کردید یا به بحث گذاشتید، این پیغام را حذف کنید. |
با آیههای مرگ میمانی
و ناکسان
شب را بهحاشیهی شب دیگر
- میدوزند.
گلگون صدا سپهر!
مینازیدیم
بر شهر
بر کودک و جوان
بر پیر،
و میرفتیم با رگهامان گشاده در نفس صبح
میرفتی
تنها نه
و هزار عشق
- بارنگهای نابتر از خون
- در تو
امّا هیهات...
این دست توست
بامشتهای پُر
که فتح قلعهٔ دیوان را میخواست،
و هنوز
خون میچکد ز باغِ سرانگشتانت
و سالهای سال
خون میچکد ز باغِ سرانگشتانت
و سالهای سال
خون میچکد ز قلب من و ما.
برگَرد
هرچند مردگان، هرگز...
امّا تو نامِ آزادی بودی
برگرد!
- مینا دستغیب