آلنده: تفاوت بین نسخهها
جز |
جز («آلنده» را محافظت کرد: مطابق با متنِ اصلی است. ([edit=sysop] (بیپایان) [move=sysop] (بیپایان))) |
||
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۴: | سطر ۴: | ||
[[Image:11-033.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۳۳|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۳۳]] | [[Image:11-033.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۳۳|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۱ صفحه ۳۳]] | ||
− | {{ | + | |
+ | '''پابلو نرودا:''' | ||
+ | |||
+ | |||
+ | آخرین فصل از کتاب «یادبودهای نرودا» آخرین نوشته شاعر چند روز پیش از خاموشیش. | ||
+ | |||
+ | |||
+ | وطن من بیش از هر کشور دیگری در زمانهٔ ما مورد خیانت واقع شده است. از صحراهای نیترات، از معادنِ زیردریائی ذغال سنگ، از بلندیهای ترسناک که در آنها مس مدفون است و با کاری طاقتفرسا و فوق انسانی، با دستهای مردم ما استخراج میشود جنبشی آزادی بخش با ابعادی شگفتانگیز سر برآورد. این جنبش، مردی را با نام '''آلِنده''' برای ریاست جمهوریِِ شیلی بهظهور رساند تا دست بهاصلاحات و استقرار عدالتی بزند که نمیبایست بهتأخیر افتد، و از طریق آن، ثروتِ ملی ما را از چنگالِ بیگانگان برهاند. | ||
+ | |||
+ | بههر کجا که سفر میکرد، در کشورهایی بسیار دوردست، مردم بهرئیس جمهور ما آفرین میگفتند و حکومت مردمیِ تحسینانگیز ما را میستودند. هرگز در تاریخِ سازمان ملل متحد، در نیویورک، ستایشی آن چنان که توسط نمایندگان سراسر جهان از رئیس جمهور شیلی بهعمل میآمد سابقه نداشت. اینجا در شیلی، در میان فوجی از مشکلات عظیم، جامعهئی بهتمام معنی عادل و راست، متّکی بر حق حاکمیّت ما، غرور ملی ما و قهرمانیهای بهترین فرزندانِ خلق ما قد برافراشت. در کنار ما، در کنار انقلاب شیلی، قانون اساسی بود و حکومت قانون، دموکراسی بود و امید. | ||
+ | |||
+ | در عوض، آنان، در کنار خویش هر آنچه میخواستند داشتند: لودگان و عروسکانِ خیمه شب بازی، شمارِ بسیاری از دلقکها، آدمکشان حرفهئی با تپانچهها و زنجیرها، راهِبان قلابی و افراد فرودستِ نیروهایِ مسلح. آنان همگی سوار بر چرخِ فلکِ کینهٔ حقیرشان شدند، همِگی حاضر یراق برای درهم شکستن و خُردکردنِ سر و روحِ همه کس بهعزم پس گرفتن ملک عظیمی که بدان شیلی نام داده بودند آماده شدند. | ||
+ | |||
+ | |||
+ | شیلی تاریخی مدوّن و طولانی دارد با چند انقلاب و بسیاری دولتهای باثبات. همهٔ این دولتها میانه رو و محافظه کار بودهاند. شمارِ بسیاری رئیس جمهوری کوچک و تنها دو رئیس جمهوری بزرگ: '''بالماسِهدار''' و '''آلنده '''. شگفت آنکه هر دو از زمینهئی واحد برخاستند: از طبقهٔ مرفه که در اینجا خود را اشرافیت مینامد. این دو نیز چون مردانی معتقد بهاصول، ساختن کشوری بزرگ را از جامعهئی که توسط اُلیگارشی میانهرو و روبهفنا میرفت وجههٔ همت خود کردند آن هر دو تن بهسویِ راهی واحد که بهمرگ منتهی میشد رانده شدند: '''بالماسهدا''' بهخاطر اجتناب از تسلیم معادنِ غنی نیترات بهشرکتهای خارجی مجبور بهخودکشی شد، و '''آلنده''' بهسببِ ملی کردن ثروت زیرزمینیِ دیگر شیلی، یعنی مِس، بهقتل رسید. در هر دو وضعیّت، اُلیگارشی شیلی، انقلابهای خونینی را بهجنبش درآورد. در هر دو وضعیّت، ارتش، نقش سگهای شکاری را بازی کرد. در زمان '''بالماسهدا ''' شرکتهای انگلیسی و در دورهٔ ''' آلنده''' شرکتهای آمریکایِ شمالی بودجهٔ این اقدامات نظامی را تأمین کردند و بهتحریک آنها پرداختند. در هر دو وضعیّت، خانههایِ هر دو رئیس جمهور بهفرمانِ صادره از سویِ آریستوکراتهایِ برجسته و متشخصِ ما بهتاراج برده شد! اطاقهای '''بالماسهدا''' بهوسیلهٔ تبرها خُرد و ویران گردید و خانهٔ '''آلنده''' بهشُکرانهٔ ترقیّاتِ جهانی از هوا توسطِ قهرمانان نیرویِ هواییمان بمباران شد. | ||
+ | |||
+ | با این همه این دو مرد با یکدیگر تفاوت بسیار داشتند. '''بالماسهدا''' خطیبی افسونکننده بود. طبیعتِ آمرانه و مقتدرش او را هرچه بیشتر بهخود مُتکی میکرد. از مقاصد عالی تصمیمهایش مطمئن بود. در تمام مدت در محاصرهٔ دشمنانِ خود بود. برتریِ او بر اطرافیانش آن چنان سترگ و تنهائی او آن قدر گسترده و پهناور بود که خود را با تهنشین شدنِ در وجود خویش بهانتها رساند. مردمی که میبایست بهیاریش بشتابند، از آن جهت که تشکّل نداشتند نیرویی بهحساب نمیآمدند. این رئیس جمهور محکوم آن شده بود که مانند یک تماشاچی رفتار کند، همچون آدمی که رؤیائی میبیند: امّا رؤیایِ عظیمش همچنان رؤیا باقی ماند. پس از قتلش سوداگرانِ درنده خوی خارجی و نمایندگانِ حرامزادهٔ پارلمانِ ما مالکیت منابع غنیِ نیترات را بهدست آوردند: بدینترتیب، بیگانگان بهثروت و امتیازات رسیدند و نمایندگانِ حرامزادهٔ پارلمانِ ما بهحق و حساب خود! یک بار دیگر سی سکهٔ نقره مبادله شده بود و همه چیز بهحالتِ خود برمیگشت. خونِ چند هزار تن از مردم شیلی بهسرعت در عرصههای کارزار خُشکید. استثمار شدهترین کارگرانِ جَهان، یعنی آنهائی که در نواحیِ شمالی شیلی جان میکندند، هرگز تولید مقادیر عظیم لیرهٔ استرلینگ برای لندن را متوقف نگذاشتند. | ||
+ | |||
+ | '''آلنده''' هرگز خطیبِ بزرگی نبود، و در هیئت یک سیاستمدار، هرگز حتّی یک گام بدونِ رایزنی با مشاوران خود برنداشت. او ضدِ دیکتاتوری و پایبندِ اصول دموکراتیک بود، حتی در کوچکترین جزئیات سرزمینی که وارث آن شد دیگر سرزمینِ مردم بیتجربهٔ زمانِ '''بالماسهدا''' نبود. او طبقهٔ کارگر را بسیار قدرتمند یافت، طبقهٔ کارگری که میدانست موضوع از چه قرار است. '''آلنده''' رهبری اجتماعی بود، اگرچه نه از سوی همهٔ طبقات مردم. او محصولی از مبارزهٔ آن طبقاتی بود که بر علیه پوسیدگیها و فسادِ استثمارگرانِ خود میجنگیدند. این دریافت '''آلنده'''، در چنین زمان کوتاهی کار او را برتر از کار '''بالماسهدا''' میسازد و حتی فراتر میبرد. این مهمترین موفقیت در تاریخ شیلی است. ملی کردن مِس، خود بهتنهایی کاری غولآسا بود. همچنین بهپایان رساندنِ انحصارات، اصلاحاتِ دورنگرانهٔ ارضی و بسیاری موفقیتهایِ عینی دیگر در دولتِ وی؛ دولتی که طبیعت آن اجتماعی بود. | ||
+ | |||
+ | کارها و اعمالِ '''آلنده'''، که ارزششان هیچ گاه برای ملت زدوده شدنی نیست، دشمنانِ آزادی ما را خشمگین کرد. کنایت غمانگیز این بحران در بمبارانِ کاخ دولتی عیان گردید. این عمل، یورشِ صاعقهآسایِ نیرویِ هوایی نازیها را برعلیه شهرهایِ بیدفاعِ خارجی - یعنی شهرهایِ اسپانیا، انگلیس، و روسیه در خاطر زنده میکند. اکنون همان جنایت بار دیگر در شیلی تکرار میشد: خلبانانِ شیلیایی کاخی را بُمباران میکردند که قرنها مرکز زندگیِ اجتماعیِ شهر بود. | ||
+ | |||
+ | من دارم این سطرهای شتابزده را تنها سه روز پس از وقوعِ حوادثِ ناگفتنی که باعثِ مرگ رفیقِ کبیرم پرزیدنت '''آلنده''' شد در دفترچهٔ یادداشتهایم مینویسم. قتلش مسکوت نگاه داشته شد، بهطور پنهانی دفن گردید و تنها بهزنِ بیوهاش اجازه داده شد تا این جسم فناناپذیر را مشایعت کند. گزارش ویژهٔ مهاجمان حاکی از آن است که آنان نشانههایِ آشکاری در پیکر بیجان او یافتهاند که دالِ بر خودکشی اوست. گزارشهایِ منتشر شده در خارج مُتفاوت است: بلافاصله پس از بمبارانِ هوایی تانکها وارد عمل شدند. انبوه تانکها، قهرمانانه علیه مردی تنها جنگیدند: رئیس جمهوری شیلی، سالوادور '''آلنده'''، که در دفتر کار خود با قلب بزرگش تنها بود در محاصرهٔ دود و شعلههایِ آتش انتظارشان را میکشید. | ||
+ | |||
+ | آنها نتوانستند از چنین فرصت گرانبهائی چشمپوشی کنند. او میبایست بهمسلسل بسته شود، چرا که هیچ گاه دفتر کارش را ترک نمیکرد. آن پیکر، مخفیانه در نقطهٔ نامعلومی دفن شد. آن جسد را تنها یک زن تا گور مشایعت کرد؛ زنی که اندوهِ همهٔ جهان را با خود حمل میکرد؛ اندوهِ همهٔ جهان را؛ آن شکلِ بیجان شکوهمند را، سوراخ سوراخ و پاره پاره شدهٔ مسلسلهایِ سربازان شیلی، سربازانی که یک بار دیگر بهشیلی خیانت کرده بودند. | ||
+ | |||
+ | |||
+ | |||
+ | ---- | ||
+ | |||
+ | |||
+ | |||
+ | {| border="1" align="center" | ||
+ | |- | ||
+ | | | ||
+ | '''«در شیلی کتابها سوزانده نشدهاند. در گزارشِ مطبوعاتِ دروغزن دربارهٔ برپایی آتشهای عظیم از سوزاندنِ کتابها، ذکر نمیشود این عمل خرابکارانه در مورد کتابهای کدام یک از کتابخانهها یا کدام یک از مجموعههای شخصی صورت گرفته است. نامی ذکر نمیشود، چون چنین حوادثی هرگز اتّفاق نیفتاده است. در شیلی همه نوع کتابهای عقیدتی نشر میشود و مردم بههر نوع ادبیاتی دسترسی دارند، و این چیزی است که در بسیاری از کشورهای دیگر رخ نمیدهد. منظور همان کشورهایی است که سعی کردهاند بهشیلی چنین افتراهائی بزنند.» ''' | ||
+ | {{چپچین}} | ||
+ | از گفتههای شورای رهبری نظامی شیلی | ||
+ | {{پایان چپچین}} | ||
+ | |} | ||
+ | |||
+ | [[رده:کتاب جمعه]] | ||
+ | [[رده:کتاب جمعه ۱۱]] | ||
+ | [[رده:مقاله]] | ||
+ | [[رده:پابلو نرودا]] | ||
+ | [[رده:مقالات نهاییشده]] | ||
+ | |||
+ | |||
+ | {{لایک}} |
نسخهٔ کنونی تا ۲۰ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۱:۳۰
پابلو نرودا:
آخرین فصل از کتاب «یادبودهای نرودا» آخرین نوشته شاعر چند روز پیش از خاموشیش.
وطن من بیش از هر کشور دیگری در زمانهٔ ما مورد خیانت واقع شده است. از صحراهای نیترات، از معادنِ زیردریائی ذغال سنگ، از بلندیهای ترسناک که در آنها مس مدفون است و با کاری طاقتفرسا و فوق انسانی، با دستهای مردم ما استخراج میشود جنبشی آزادی بخش با ابعادی شگفتانگیز سر برآورد. این جنبش، مردی را با نام آلِنده برای ریاست جمهوریِِ شیلی بهظهور رساند تا دست بهاصلاحات و استقرار عدالتی بزند که نمیبایست بهتأخیر افتد، و از طریق آن، ثروتِ ملی ما را از چنگالِ بیگانگان برهاند.
بههر کجا که سفر میکرد، در کشورهایی بسیار دوردست، مردم بهرئیس جمهور ما آفرین میگفتند و حکومت مردمیِ تحسینانگیز ما را میستودند. هرگز در تاریخِ سازمان ملل متحد، در نیویورک، ستایشی آن چنان که توسط نمایندگان سراسر جهان از رئیس جمهور شیلی بهعمل میآمد سابقه نداشت. اینجا در شیلی، در میان فوجی از مشکلات عظیم، جامعهئی بهتمام معنی عادل و راست، متّکی بر حق حاکمیّت ما، غرور ملی ما و قهرمانیهای بهترین فرزندانِ خلق ما قد برافراشت. در کنار ما، در کنار انقلاب شیلی، قانون اساسی بود و حکومت قانون، دموکراسی بود و امید.
در عوض، آنان، در کنار خویش هر آنچه میخواستند داشتند: لودگان و عروسکانِ خیمه شب بازی، شمارِ بسیاری از دلقکها، آدمکشان حرفهئی با تپانچهها و زنجیرها، راهِبان قلابی و افراد فرودستِ نیروهایِ مسلح. آنان همگی سوار بر چرخِ فلکِ کینهٔ حقیرشان شدند، همِگی حاضر یراق برای درهم شکستن و خُردکردنِ سر و روحِ همه کس بهعزم پس گرفتن ملک عظیمی که بدان شیلی نام داده بودند آماده شدند.
شیلی تاریخی مدوّن و طولانی دارد با چند انقلاب و بسیاری دولتهای باثبات. همهٔ این دولتها میانه رو و محافظه کار بودهاند. شمارِ بسیاری رئیس جمهوری کوچک و تنها دو رئیس جمهوری بزرگ: بالماسِهدار و آلنده . شگفت آنکه هر دو از زمینهئی واحد برخاستند: از طبقهٔ مرفه که در اینجا خود را اشرافیت مینامد. این دو نیز چون مردانی معتقد بهاصول، ساختن کشوری بزرگ را از جامعهئی که توسط اُلیگارشی میانهرو و روبهفنا میرفت وجههٔ همت خود کردند آن هر دو تن بهسویِ راهی واحد که بهمرگ منتهی میشد رانده شدند: بالماسهدا بهخاطر اجتناب از تسلیم معادنِ غنی نیترات بهشرکتهای خارجی مجبور بهخودکشی شد، و آلنده بهسببِ ملی کردن ثروت زیرزمینیِ دیگر شیلی، یعنی مِس، بهقتل رسید. در هر دو وضعیّت، اُلیگارشی شیلی، انقلابهای خونینی را بهجنبش درآورد. در هر دو وضعیّت، ارتش، نقش سگهای شکاری را بازی کرد. در زمان بالماسهدا شرکتهای انگلیسی و در دورهٔ آلنده شرکتهای آمریکایِ شمالی بودجهٔ این اقدامات نظامی را تأمین کردند و بهتحریک آنها پرداختند. در هر دو وضعیّت، خانههایِ هر دو رئیس جمهور بهفرمانِ صادره از سویِ آریستوکراتهایِ برجسته و متشخصِ ما بهتاراج برده شد! اطاقهای بالماسهدا بهوسیلهٔ تبرها خُرد و ویران گردید و خانهٔ آلنده بهشُکرانهٔ ترقیّاتِ جهانی از هوا توسطِ قهرمانان نیرویِ هواییمان بمباران شد.
با این همه این دو مرد با یکدیگر تفاوت بسیار داشتند. بالماسهدا خطیبی افسونکننده بود. طبیعتِ آمرانه و مقتدرش او را هرچه بیشتر بهخود مُتکی میکرد. از مقاصد عالی تصمیمهایش مطمئن بود. در تمام مدت در محاصرهٔ دشمنانِ خود بود. برتریِ او بر اطرافیانش آن چنان سترگ و تنهائی او آن قدر گسترده و پهناور بود که خود را با تهنشین شدنِ در وجود خویش بهانتها رساند. مردمی که میبایست بهیاریش بشتابند، از آن جهت که تشکّل نداشتند نیرویی بهحساب نمیآمدند. این رئیس جمهور محکوم آن شده بود که مانند یک تماشاچی رفتار کند، همچون آدمی که رؤیائی میبیند: امّا رؤیایِ عظیمش همچنان رؤیا باقی ماند. پس از قتلش سوداگرانِ درنده خوی خارجی و نمایندگانِ حرامزادهٔ پارلمانِ ما مالکیت منابع غنیِ نیترات را بهدست آوردند: بدینترتیب، بیگانگان بهثروت و امتیازات رسیدند و نمایندگانِ حرامزادهٔ پارلمانِ ما بهحق و حساب خود! یک بار دیگر سی سکهٔ نقره مبادله شده بود و همه چیز بهحالتِ خود برمیگشت. خونِ چند هزار تن از مردم شیلی بهسرعت در عرصههای کارزار خُشکید. استثمار شدهترین کارگرانِ جَهان، یعنی آنهائی که در نواحیِ شمالی شیلی جان میکندند، هرگز تولید مقادیر عظیم لیرهٔ استرلینگ برای لندن را متوقف نگذاشتند.
آلنده هرگز خطیبِ بزرگی نبود، و در هیئت یک سیاستمدار، هرگز حتّی یک گام بدونِ رایزنی با مشاوران خود برنداشت. او ضدِ دیکتاتوری و پایبندِ اصول دموکراتیک بود، حتی در کوچکترین جزئیات سرزمینی که وارث آن شد دیگر سرزمینِ مردم بیتجربهٔ زمانِ بالماسهدا نبود. او طبقهٔ کارگر را بسیار قدرتمند یافت، طبقهٔ کارگری که میدانست موضوع از چه قرار است. آلنده رهبری اجتماعی بود، اگرچه نه از سوی همهٔ طبقات مردم. او محصولی از مبارزهٔ آن طبقاتی بود که بر علیه پوسیدگیها و فسادِ استثمارگرانِ خود میجنگیدند. این دریافت آلنده، در چنین زمان کوتاهی کار او را برتر از کار بالماسهدا میسازد و حتی فراتر میبرد. این مهمترین موفقیت در تاریخ شیلی است. ملی کردن مِس، خود بهتنهایی کاری غولآسا بود. همچنین بهپایان رساندنِ انحصارات، اصلاحاتِ دورنگرانهٔ ارضی و بسیاری موفقیتهایِ عینی دیگر در دولتِ وی؛ دولتی که طبیعت آن اجتماعی بود.
کارها و اعمالِ آلنده، که ارزششان هیچ گاه برای ملت زدوده شدنی نیست، دشمنانِ آزادی ما را خشمگین کرد. کنایت غمانگیز این بحران در بمبارانِ کاخ دولتی عیان گردید. این عمل، یورشِ صاعقهآسایِ نیرویِ هوایی نازیها را برعلیه شهرهایِ بیدفاعِ خارجی - یعنی شهرهایِ اسپانیا، انگلیس، و روسیه در خاطر زنده میکند. اکنون همان جنایت بار دیگر در شیلی تکرار میشد: خلبانانِ شیلیایی کاخی را بُمباران میکردند که قرنها مرکز زندگیِ اجتماعیِ شهر بود.
من دارم این سطرهای شتابزده را تنها سه روز پس از وقوعِ حوادثِ ناگفتنی که باعثِ مرگ رفیقِ کبیرم پرزیدنت آلنده شد در دفترچهٔ یادداشتهایم مینویسم. قتلش مسکوت نگاه داشته شد، بهطور پنهانی دفن گردید و تنها بهزنِ بیوهاش اجازه داده شد تا این جسم فناناپذیر را مشایعت کند. گزارش ویژهٔ مهاجمان حاکی از آن است که آنان نشانههایِ آشکاری در پیکر بیجان او یافتهاند که دالِ بر خودکشی اوست. گزارشهایِ منتشر شده در خارج مُتفاوت است: بلافاصله پس از بمبارانِ هوایی تانکها وارد عمل شدند. انبوه تانکها، قهرمانانه علیه مردی تنها جنگیدند: رئیس جمهوری شیلی، سالوادور آلنده، که در دفتر کار خود با قلب بزرگش تنها بود در محاصرهٔ دود و شعلههایِ آتش انتظارشان را میکشید.
آنها نتوانستند از چنین فرصت گرانبهائی چشمپوشی کنند. او میبایست بهمسلسل بسته شود، چرا که هیچ گاه دفتر کارش را ترک نمیکرد. آن پیکر، مخفیانه در نقطهٔ نامعلومی دفن شد. آن جسد را تنها یک زن تا گور مشایعت کرد؛ زنی که اندوهِ همهٔ جهان را با خود حمل میکرد؛ اندوهِ همهٔ جهان را؛ آن شکلِ بیجان شکوهمند را، سوراخ سوراخ و پاره پاره شدهٔ مسلسلهایِ سربازان شیلی، سربازانی که یک بار دیگر بهشیلی خیانت کرده بودند.
«در شیلی کتابها سوزانده نشدهاند. در گزارشِ مطبوعاتِ دروغزن دربارهٔ برپایی آتشهای عظیم از سوزاندنِ کتابها، ذکر نمیشود این عمل خرابکارانه در مورد کتابهای کدام یک از کتابخانهها یا کدام یک از مجموعههای شخصی صورت گرفته است. نامی ذکر نمیشود، چون چنین حوادثی هرگز اتّفاق نیفتاده است. در شیلی همه نوع کتابهای عقیدتی نشر میشود و مردم بههر نوع ادبیاتی دسترسی دارند، و این چیزی است که در بسیاری از کشورهای دیگر رخ نمیدهد. منظور همان کشورهایی است که سعی کردهاند بهشیلی چنین افتراهائی بزنند.» از گفتههای شورای رهبری نظامی شیلی |