جویای جانان: تفاوت بین نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
(صفحهای جدید حاوی «thumb|alt= کتاب هفته شماره ۹ صفحه ۱۳۸|کتاب هفته شماره ۹ صفحه ۱۳۸ {{نا...» ایجاد کرد) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
[[Image:KHN009P138.JPG|thumb|alt= کتاب هفته شماره ۹ صفحه ۱۳۸|کتاب هفته شماره ۹ صفحه ۱۳۸]] | [[Image:KHN009P138.JPG|thumb|alt= کتاب هفته شماره ۹ صفحه ۱۳۸|کتاب هفته شماره ۹ صفحه ۱۳۸]] | ||
− | {{ | + | {{بازنگری}} |
+ | == جویای جانان == | ||
+ | |||
+ | دلا، از جان و جان تا کی؟(از جان چه برخیزد؟) یکی جویای جانان شو | ||
+ | |||
+ | بلای عشق را گر دوست داری، دشمن جان شو | ||
+ | |||
+ | تو را هم کفر و هم ایمان حجابست، ار تو عیاری | ||
+ | |||
+ | نخست از کفر بیرون آی و پس، در خون ایمان شو | ||
+ | |||
+ | |||
+ | اگر در پیش کاخ او سواریت آرزو آید | ||
+ | |||
+ | چو طفلان خوابگه بگذار، رو زی مرد میدان شو.(میدان مردان شو) | ||
+ | |||
+ | گر او شب رنگ در تازد تو خود را خاک میدان کن | ||
+ | |||
+ | ور او چوگان به کف گیرد، تو همچوی گوی غلطان شو | ||
+ | |||
+ | |||
+ | چو در جائی، همه او باش و چون از جای بگذشتی | ||
+ | |||
+ | چه داری آرزو، آن کن، چه بینی خوبتر، آن شو | ||
+ | |||
+ | تو آن مشنو که مرغ شوم خواهد جای ویران را | ||
+ | |||
+ | گرت گنج دل آبادست سوی گنج ویران شو. | ||
+ | |||
+ | خاقانی شروانی | ||
[[رده:کتاب هفته]] | [[رده:کتاب هفته]] | ||
[[رده:کتاب هفته ۹]] | [[رده:کتاب هفته ۹]] | ||
[[رده:شعر]] | [[رده:شعر]] | ||
[[رده:خاقانی شروانی]] | [[رده:خاقانی شروانی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ ژوئن ۲۰۱۴، ساعت ۱۰:۵۰
تایپ این مقاله تمام شده و آمادهٔ بازنگری است. اگر شما همان کسی نیستید که مقاله را تایپ کرده، لطفاً قبل از شروع به بازنگری صفحهٔ راهنمای بازنگری را ببینید (پیشنویس)، و پس از اینکه تمام متن را با تصاویر صفحات مقابله کردید و اشکالات را اصلاح کردید یا به بحث گذاشتید، این پیغام را حذف کنید. |
جویای جانان
دلا، از جان و جان تا کی؟(از جان چه برخیزد؟) یکی جویای جانان شو
بلای عشق را گر دوست داری، دشمن جان شو
تو را هم کفر و هم ایمان حجابست، ار تو عیاری
نخست از کفر بیرون آی و پس، در خون ایمان شو
اگر در پیش کاخ او سواریت آرزو آید
چو طفلان خوابگه بگذار، رو زی مرد میدان شو.(میدان مردان شو)
گر او شب رنگ در تازد تو خود را خاک میدان کن
ور او چوگان به کف گیرد، تو همچوی گوی غلطان شو
چو در جائی، همه او باش و چون از جای بگذشتی
چه داری آرزو، آن کن، چه بینی خوبتر، آن شو
تو آن مشنو که مرغ شوم خواهد جای ویران را
گرت گنج دل آبادست سوی گنج ویران شو.
خاقانی شروانی