از روبه‌رو، با شلاق ۱۲: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز از روبه‌رو، با شلاق ۱۲» را محافظت کرد: مطابق با متنِ اصلی است. ([edit=sysop] (بی‌پایان) [move=sysop] (بی‌پایان)))
 
(۹ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۴: سطر ۴:
 
[[Image:12-151.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۱۵۱|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۱۵۱]]
 
[[Image:12-151.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۱۵۱|کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۱۵۱]]
  
{{در حال ویرایش}}
 
  
==از
+
'''کیومرث منشی‌زاده'''
 
 
روبه‌رو
 
 
 
با شلاق==
 
  
'''کیومرث منشی‌زاده'''
 
  
. ما ایرانی‌ها بیش از این که اهل ایران باشیم اهل افراط و تفریطیم، یک جا چهل ستون می‌سازیم، یک جا بی‌ستون. اگر هم شیخی بسازیم یا می‌شود شیخ سعدی یا می‌شود شیخ شیپور.
+
{{گلوله}} ما ایرانی‌ها پیش از این که اهل ایران باشیم اهل افراط و تفریطیم، یک جا چهل‌ستون می‌سازیم، یک جا بی‌ستون. اگر هم شیخی بسازیم یا می‌شود شیخ سعدی یا می‌شود شیخ شیپور.
  
اشتراط: اگر سعدی را مطابق گلستان تربیت می‌کردند می‌شد حاج میرزا آقاسی.
+
'''اشتراط''': اگر سعدی را مطابق گلستان تربیت می‌کردند می‌شد حاج میرزا آقاسی.
  
. در طول تاریخ حکیمان در پیرامون اهمیت بچه حرف‌هائی زده‌اند که فقط به‌درد بچه‌ها می‌خورد، ولی من در این باره چیزی خواهم گفت که ردخور نداشته باشد و آن این است که بچه خیلی خوب است. فقط حیف که بزرگ می‌شود.
+
{{گلوله}} در طول تاریخ حکیمان در پیرامون اهمیت بچه حرف‌هائی زده‌اند که فقط به‌درد بچه‌ها می‌خورد، ولی من در این باره چیزی خواهم گفت که ردخور نداشته باشد و آن این است که بچه خیلی خوب است، فقط حیف که بزرگ می‌شود.
  
 
'''اخطار''': نپذیرفتن این تعریف، کوششی است از برای اثبات عدم درک خودتان از بعد چهارم.
 
'''اخطار''': نپذیرفتن این تعریف، کوششی است از برای اثبات عدم درک خودتان از بعد چهارم.
  
'''قاطیفوریاس''': حُسن بچه‌دار شدن این است که بالاخره جدول ضرب را یاد می‌گیریم و مسأله «بازرگانی دو توپ پارچه داشت...»را حل می‌کنیم.
+
'''قاطیغوریاس''': حُسن بچه‌دار شدن این است که بالاخره جدول‌ضرب را یاد می‌گیریم و مسأله «بازرگانی دو توپ پارچه داشت...» را حل می‌کنیم.
  
 
'''تعلیل''': تنها علت نازائی این است که کودکی که هرگز نبوده است برای به‌دنیا آمدن علتی نمی‌بیند.
 
'''تعلیل''': تنها علت نازائی این است که کودکی که هرگز نبوده است برای به‌دنیا آمدن علتی نمی‌بیند.
سطر ۲۸: سطر ۲۲:
 
'''تبصره''': نازائی تصور مرگِ یاخته‌هائی است که هرگز به‌وجود نمی‌آیند.
 
'''تبصره''': نازائی تصور مرگِ یاخته‌هائی است که هرگز به‌وجود نمی‌آیند.
  
'''نتیجۀ اخلاقی''': برخی از اشخاص عقیم می‌پندارند که عقیم بودن در خانواده‌شان موروثی است.
+
'''نتیجهٔ اخلاقی''': برخی از اشخاص عقیم می‌پندارند که عقیم بودن در خانواده‌شان موروثی است.
  
 
'''المصراع''': میراث پدرخواهی علم پدر آموز.
 
'''المصراع''': میراث پدرخواهی علم پدر آموز.
  
. بعد از مدت‌ها خدا چهار نابغه به‌منطقۀ دانوبِ اروپا عطا کرد: '''انیشتین، مارکس، فروید و کافکا''' (این بار را درست فهمیدید: همگی یهودی هستند).
+
{{گلوله}} بعد از مدت‌ها خدا چهار نابغه به‌منطقهٔ دانوبِ اروپا عطا کرد: '''انیشتین، مارکس، فروید''' و '''کافکا''' (این بار را درست فهمیدید: همگی یهودی هستند).
  
 
'''تکمله''': خداوندِ خدا چون می‌دانست که کار از محکم‌کاری عیب نمی‌کند برای اثبات علاقه خود به‌یهودیان، '''هیتلر''' را مسیحی خلق کرد (نقطه)
 
'''تکمله''': خداوندِ خدا چون می‌دانست که کار از محکم‌کاری عیب نمی‌کند برای اثبات علاقه خود به‌یهودیان، '''هیتلر''' را مسیحی خلق کرد (نقطه)
  
. شعر نباید موزون باشد، چرا که انسان موزون فکر نمی‌کند.
+
{{گلوله}} شعر نباید موزون باشد، چرا که انسان موزون فکر نمی‌کند.
  
. مردی که عاشق زن خود باشد باید به‌چشم پزشک مراجعه کند. (راستی برای یک نفر نزدیک‌بین جز مراجعه به‌چشم پزشک چه راهی وجود دارد؟)
+
{{گلوله}} مردی که عاشق زن خود باشد باید به‌چشم پزشک مراجعه کند. (راستی برای یک نفر نزدیک‌بین جز مراجعه به‌چشم پزشک چه راهی وجود دارد؟)
  
. فالکنر گفته است: «اولین نویسندۀ امریکا '''وولف''' است، دومّیش '''ویلیام''' فالکنر (!)، سومیّش، '''جان دس پاسوس''' و چهارمیش'''ارنست همینگوی'''».
+
{{گلوله}} فالکنر گفته است: «اولین نویسندهٔ امریکا '''وولف''' است، دومّیش '''ویلیام''' فالکنر (!)، سومیّش، '''جان دس پاسوس''' و چهارمیش '''ارنست همینگوی'''».
  
'''سؤال''': بی‌آن که دربارۀ علت شکسته‌نفسی آقای فالکنر سئوالی بکنم می‌خواستم بپرسم مگر نویسندگی مسابقۀ اسبدوانی است که اول و دوم داشته باشد؟
+
'''سؤال''': بی‌آن که دربارهٔ علت شکسته‌نفسی آقای فالکنر سئوالی بکنم می‌خواستم بپرسم مگر نویسندگی مسابقهٔ اسبدوانی است که اول و دوم داشته باشد؟
  
'''نتیجۀ اخلاقی''': امان از دست این امریکائی‌ها!
+
'''نتیجهٔ اخلاقی''': امان از دست این آمریکائی‌ها!
  
. قاضی واقعی کسی است که هرگز قضاوت نکند، و دزد واقعی کسی است که حداقل یک بار قضاوت کرده باشد.  
+
{{گلوله}} قاضی واقعی کسی است که هرگز قضاوت نکند، و دزد واقعی کسی است که حداقل یک بار قضاوت کرده باشد.  
  
. ادوارد هشتم، امپراتوری انگلستان را با ازدواج با یک بیوه زن آمریکائی عوض کرد. (سیاست انگلیسی‌ها را می‌بینید؟)
+
{{گلوله}} ادوارد هشتم، امپراتوری انگلستان را با ازدواج با یک بیوه زن آمریکائی عوض کرد. (سیاست انگلیسی‌ها را می‌بینید؟)
  
'''نتیجه اخلاقی''': دو کس در دو چیز اشتباه نمی‌کنند: انگلیسی در سیاست، و احمق در خوشبختی.
+
'''نتیجهٔ اخلاقی''': دو کس در دو چیز اشتباه نمی‌کنند: انگلیسی در سیاست، و احمق در خوشبختی.
  
 
'''قاطیغوریاس''': اگر هدف سیاست خوشبختی باشد، لاجرم انگلیسی احمق است.
 
'''قاطیغوریاس''': اگر هدف سیاست خوشبختی باشد، لاجرم انگلیسی احمق است.
  
. زن، عمیقاً سطحی است. (وای به‌آن که عمیق هم باشد).
+
{{گلوله}} زن، عمیقاً سطحی است. (وای به‌آن که عمیق هم باشد).
  
. در آن دیار که نامش را به‌شما نخواهم گفت پهلوانی بود که عادت داشت روزهای عید الاغی را با دندان بلند کند.
+
{{گلوله}} در آن دیار که نامش را به‌شما نخواهم گفت پهلوانی بود که عادت داشت روزهای عید الاغی را با دندان بلند کند.
  
'''سؤال''': به‌نظر شما، در آن لحظات تاریخی، الاغ دربارۀ انسانیت چه فکر می‌کرد؟ (می‌خواهم فکر شما را بسنجم.)
+
'''سؤال''': به‌نظر شما، در آن لحظات تاریخی، الاغ دربارهٔ انسانیت چه فکر می‌کرد؟ (می‌خواهم فکر شما را بسنجم.)
  
. اسپانیولی گفته است که بهترین رفیق یک مرد، در بچگی مادر اوست، در جوانی اسبش.
+
{{گلوله}} اسپانیولی گفته است که بهترین رفیق یک مرد، در بچگی مادر اوست، در جوانی اسبش.
  
'''نتیجۀ ریاضی قضیه در سلسلۀ''' برای این که مادر انسان همیشه رفیق او باشد به‌ناچار مادر انسان باید یک اسب باشد.
+
'''نتیجهٔ ریاضی قضیه در سلسلۀ M. K. S''': برای این که مادر انسان همیشه رفیق او باشد به‌ناچار مادر انسان باید یک اسب باشد.
  
'''نتیجۀ اخلاقی''': بی‌چاره '''سروانتس''' که در میان ملتی به‌دنیا آمد که چنین ضرب‌المثل‌هائی دارد، و بیچاره‌تر از'''سروانتس''' ،اسبش، که مادری را در حق او تمام کرد!
+
'''نتیجهٔ اخلاقی''': بی‌چاره '''سروانتس''' که در میان ملتی به‌دنیا آمد که چنین ضرب‌المثل‌هائی دارد، و بیچاره‌تر از'''سروانتس،'''اسبش، که مادری را در حق او تمام کرد!
  
. حمایت از برّه‌ها بسیار منطقی است ولی گرگ‌ها هم در این میان حقی دارند. (راستی مگر خدا، تنها خدایِ بره‌هاست؟)
+
{{گلوله}} حمایت از برّه‌ها بسیار منطقی است ولی گرگ‌ها هم در این میان حقی دارند. (راستی مگر خدا، تنها خدایِ برّه‌هاست؟)
  
. تنها فرق شعر و قطار این است که قطار همیشه در لحظه‌ئی که '''باید''' می‌آید، و شعر همیشه در لحظه‌ئی که'''نباید. '''
+
{{گلوله}} تنها فرق شعر و قطار این است که قطار همیشه در لحظه‌ئی که '''باید''' می‌آید، و شعر همیشه در لحظه‌ئی که'''نباید'''.
  
 
'''تبصره''': هیچ چیز بیش‌تر از میهمان ناخوانده به‌شعر شبیه نیست، و دریغا که میهمان اگر درماندن پافشاری کند نفس‌گیر می‌شود (البته برای خواننده).
 
'''تبصره''': هیچ چیز بیش‌تر از میهمان ناخوانده به‌شعر شبیه نیست، و دریغا که میهمان اگر درماندن پافشاری کند نفس‌گیر می‌شود (البته برای خواننده).
  
. فیلسوفان را به‌سه دسته می‌توان تقسیم کرد:
+
{{گلوله}} فیلسوفان را به‌سه دسته می‌توان تقسیم کرد:
دسته ء اول کسانی که ریاضیات می‌دانند. مانند ارسطو، دکارت،‌ کانت،‌اسپی‌نوزا، مارکس،‌انیشتین و هایزنبرگ. ( این‌ها فکر می‌کنند که فیلسوف هستند).
 
  
دستهء دوم کسانی که ریاضیات نمی‌دانند. مانند سقراط،‌ نیچه، شوپن‌هاور، هایدگر و شاگردش سارتر. (این‌ها فکر می‌کنند که فیلسوف هستند).
+
دستهٔ اول کسانی که ریاضیات می‌دانند. مانند ارسطو، دکارت،‌ کانت،‌اسپی‌نوزا، مارکس،‌انیشتین و هایزنبرگ. (این‌ها فیلسوف هستند).  
  
دستهء سوم کسانی که حتی فکرش را هم نمی‌کنند. مثل استادان دانشگاه و آقای پاپادوک.
+
دستهٔ دوم کسانی که ریاضیات نمی‌دانند. مانند سقراط،‌ نیچه، شوپن‌هاور، هایدگر و شاگردش سارتر. (این‌ها فکر می‌کنند که فیلسوف هستند).
  
پارنتز: آقای پاپادوک یکی از توطئه‌های خلقت علیه انسان بود. او که دوست می‌داشت مردم پسر آفتابش بدانند دوست‌تر می‌داش که هر دوره بیش از دورهء پیش، مردمِ شیر قهوه‌ئی رنگِ هائیتی به او رای بدهند. چنین مردی، با باروت و آهن تا مُرد رئیس جمهوری بود و تازه خرقه را هم به پسرش بخشید.
+
دستهٔ سوم کسانی که حتی فکرش را هم نمی‌کنند. مثل استادان دانشگاه و آقای '''پاپادوک'''.
  
نتیجهء اجتماعی: در برخی جاها ریاست جمهوری می‌تواند سلطنتی باشد.  
+
'''پرانتز''': آقای''' پاپادوک ''' یکی از توطئه‌های خلقت علیه انسان بود. او که دوست می‌داشت مردم پسر آفتابش بدانند دوست‌تر می‌داشت که هر دوره بیش از دورهٔ پیش، مردمِ شیر قهوه‌ئی رنگِ هائیتی به‌او رأی بدهند. چنین مردی، با باروت و آهن تا مُرد رئیس جمهوری بود و تازه خرقه را هم به‌پسرش بخشید.
  
پرانتز در پرانتز: البته آقای پاپادوک یک چیز دیگر را هم فراوان دوست‌می‌داشت و آن گرد آوری تمبر بود، و لاجرم ارز لازم از برای خریدن تمبر را از فروش خون پریده رنگِ ملتِ هائیتی به بیمارستان‌های آمریکائی تامین می‌کرد. (بیچاره)
+
'''نتیجهٔ اجتماعی''': در برخی جاها ریاست جمهوری می‌تواند سلطنتی باشد.  
  
مساله: تعیین کنید چه کسی بیچاره است؛ پاپادوک یاملت هائیتی یا تمبر پست یا شما.
+
'''پرانتز در پرانتز''': البته آقای '''پاپادوک''' یک چیز دیگر را هم فراوان دوست‌ می‌داشت و آن گردآوری تمبر بود، و لاجرم ارز لازم از برای خریدن تمبر را از فروش خون پریده‌رنگِ ملتِ هائیتی به‌بیمارستان‌های آمریکائی تامین می‌کرد. (بیچاره)
  
مادهء واحده: چه خوشبخت می‌بودم من، اگر می‌توانستم کاغذ عاشقانه‌ئی برای آقای پاپادوک بنویسم.(در آن صورت با نچسباندن تمبر به روی پاکت می‌توانستم حسابی دلخورش کنم).
+
'''مسأله''': تعیین کنید چه کسی بیچاره است؛ پاپادوک یا ملت هائیتی یا تمبر پست یا شما.
  
یک عیب دیگر شعر خوب هم این است که گاهی منتقدان آن را نمی‌فهمند.
+
'''مادهٔ واحده''': چه خوشبخت می‌بودم من، اگر می‌توانستم کاغذ عاشقانه‌ئی برای آقای '''پاپادوک''' بنویسم. (در آن صورت با نچسباندن تمبر به‌روی پاکت می‌توانستم حسابی دلخورش کنم).
اخطار: منظور از گاهی، همان همیشه است که عوام آن را گاهیهماره نیز تلفظ می‌کنند.
 
  
انتظار خوشبختی، انتظار ملاقات با کسی است که نمی‌شناسیم در ایستگاه راه‌آهن شلوغی که هنوز ساخته نشده.
+
{{گلوله}} یک عیب دیگر شعر خوب هم این است که گاهی منتقدان آن را نمی‌فهمند.
تبصره: خوشبختی قلمرو ابلهان است.
 
نتیجه اخلاقی: بلاهت آمرزش است، در همین دنیا.  
 
  
ازدواج با نزدیکان،‌خودشکی از دور است.
+
'''اخطار''': منظور از '''گاهی،''' همان '''همیشه''' است که عوام آن را گاهی '''هماره''' نیز تلفظ می‌کنند.
ارشاد العوام: کسی که بلند بلند فکر می‌کند نزدیکان خود را دور می‌کند.
 
  
من بیش‌تر از آن وقت دارم که شعر بلند بنویسم.
+
{{گلوله}} انتظار خوشبختی، انتظار ملاقات با کسی است که نمی‌شناسیم در ایستگاه راه‌آهن شلوغی که هنوز ساخته نشده.  
اخطار: کسانی که شعر بلند می‌نویسند وقت این را ندارند که قسمتی از آن را خط بزنند.
 
  
به حکمت همهء چیزها می‌شود پی برد مگر به حکمت دوشاخگی ریش رستم.
+
'''تبصره''': خوشبختی قلمرو ابلهان است.
 +
 +
'''نتیجهٔ اخلاقی''': بلاهت آمرزش است، در همین دنیا.  
  
نام اکثر نوابغ فرانسه یا ژان است یا پُل و یا ژان-پُل.
+
{{گلوله}} ازدواج با نزدیکان،‌ خودشکی از دور است.
 +
 +
'''ارشادالعوام''': کسی که بلندبلند فکر می‌کند نزدیکان خود را دور می‌کند.
  
ضد عقیده: خدا با خلق ژان - پُل بِلموندو به نبوغ فرانسه خیانت کرد.
+
{{گلوله}} من بیش‌تر از آن وقت دارم که شعر بلند بنویسم.
  
زندگی ما با ششصد - هفتصدسال پیش فرقی نکرده است چرا که ما هنوز هم که هنوز است زن خوب و فرمانبر و پارسا را بر زن ناخوب و نافرمان و ناپارسا ترجیح می‌دهیم. (این نشان می‌دهد که ما زنی میگیریم که باب دندان شیخ اجل باشد نه خودمان).
+
'''اخطار''': کسانی که شعر بلند می‌نویسند وقت این را ندارند که قسمتی از آن را خط بزنند.
  
بزرگترین اختراعی که بعد از رادیو شده، تلویزیون است. و بزرگترین اختراع بعد از تلویزیون، پاره‌آجری که به سوی آن پرتاب می‌کنیم.
+
{{گلوله}} به‌حکمت همهٔ چیزها می‌شود پی برد مگر به‌حکمت دوشاخگی ریش رستم.
اخطار: این کار سبب دلخوری کلفت‌ها می‌شود و رواج سلف‌سرویس.
 
نتیجه اخلاقی: تلویزیون تراکتور مغز است.
 
  
پارسائی در انزوا، انزوا در پارسائی است.
+
{{گلوله}} نام اکثر نوابغ فرانسه یا '''ژان''' است یا '''پُل''' و یا '''ژان - پل'''.
  
اگر گاندی به اندازهء خروشچف چاق و چله بود هند هرگز به استقلال نمی‌رسید.
+
'''ضد عقیده''': خدا با خلق '''ژان - پُل بِلموندو''' به‌نبوغ فرانسه خیانت کرد.
  
نتیچه پارا کلینیکوس: استقلال هر کشور رابطهء مسقیم دارد با طرز کار غدد مترشحه رهبران آن.
+
{{گلوله}} زندگی ما با ششصد - هفتصدسال پیش فرقی نکرده است چرا که ما هنوز هم که هنوز است زن خوب و فرمانبر و پارسا را بر زن ناخوب و نافرمان و ناپارسا ترجیح می‌دهیم. (این نشان می‌دهد که ما زنی می‌گیریم که باب دندان شیخ اجل باشد نه خودمان).
  
. گفته شده است که پول خوشبختی نمی‌آورد.
+
{{گلوله}} بزرگترین اختراعی که بعد از رادیو شده، تلویزیون است. و بزرگترین اختراع بعد از تلویزیون، پاره‌آجری که به‌سوی آن پرتاب می‌کنیم.
برهان خلف: بی‌پولی خوشبختی می‌آورد. (البته برای نزول‌خوران)
 
  
 +
'''اخطار''': این کار سبب دلخوری کلفت‌ها می‌شود و رواج سلف‌سرویس.
  
 +
'''نتیجه اخلاقی''': تلویزیون تراکتور مغز است.
 +
 +
{{گلوله}} پارسائیِ در انزوا، انزوا در پارسائی است.
 +
 +
{{گلوله}} اگر '''گاندی''' به‌اندازهٔ '''خروشچف '''چاق و چله بود هند هرگز به‌استقلال نمی‌رسید.
 +
 +
'''نتیچه پاراکلینیکوس''': استقلال هر کشور رابطهٔ مسقیم دارد با طرز کار غدد مترشحه رهبران آن.
 +
 +
{{گلوله}} گفته شده است که پول خوشبختی نمی‌آورد.
 +
 +
'''برهان خلف''': بی‌پولی خوشبختی می‌آورد. (البته برای نزول‌خوران)
 +
 +
[[رده:کتاب جمعه]]
 
[[رده:کتاب جمعه ۱۲]]
 
[[رده:کتاب جمعه ۱۲]]
[[رده:کتاب جمعه]]
+
[[رده:کیومرث منشی‌زاده]]
 +
[[رده:مقالات نهایی‌شده]]
 +
 
 +
 
 +
{{لایک}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ نوامبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۳:۰۹

کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۱۴۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۱۴۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۱۴۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۱۴۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۱۵۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۱۵۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۱۵۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۲ صفحه ۱۵۱


کیومرث منشی‌زاده


 • ما ایرانی‌ها پیش از این که اهل ایران باشیم اهل افراط و تفریطیم، یک جا چهل‌ستون می‌سازیم، یک جا بی‌ستون. اگر هم شیخی بسازیم یا می‌شود شیخ سعدی یا می‌شود شیخ شیپور.

اشتراط: اگر سعدی را مطابق گلستان تربیت می‌کردند می‌شد حاج میرزا آقاسی.

 • در طول تاریخ حکیمان در پیرامون اهمیت بچه حرف‌هائی زده‌اند که فقط به‌درد بچه‌ها می‌خورد، ولی من در این باره چیزی خواهم گفت که ردخور نداشته باشد و آن این است که بچه خیلی خوب است، فقط حیف که بزرگ می‌شود.

اخطار: نپذیرفتن این تعریف، کوششی است از برای اثبات عدم درک خودتان از بعد چهارم.

قاطیغوریاس: حُسن بچه‌دار شدن این است که بالاخره جدول‌ضرب را یاد می‌گیریم و مسأله «بازرگانی دو توپ پارچه داشت...» را حل می‌کنیم.

تعلیل: تنها علت نازائی این است که کودکی که هرگز نبوده است برای به‌دنیا آمدن علتی نمی‌بیند.

تبصره: نازائی تصور مرگِ یاخته‌هائی است که هرگز به‌وجود نمی‌آیند.

نتیجهٔ اخلاقی: برخی از اشخاص عقیم می‌پندارند که عقیم بودن در خانواده‌شان موروثی است.

المصراع: میراث پدرخواهی علم پدر آموز.

 • بعد از مدت‌ها خدا چهار نابغه به‌منطقهٔ دانوبِ اروپا عطا کرد: انیشتین، مارکس، فروید و کافکا (این بار را درست فهمیدید: همگی یهودی هستند).

تکمله: خداوندِ خدا چون می‌دانست که کار از محکم‌کاری عیب نمی‌کند برای اثبات علاقه خود به‌یهودیان، هیتلر را مسیحی خلق کرد (نقطه)

 • شعر نباید موزون باشد، چرا که انسان موزون فکر نمی‌کند.

 • مردی که عاشق زن خود باشد باید به‌چشم پزشک مراجعه کند. (راستی برای یک نفر نزدیک‌بین جز مراجعه به‌چشم پزشک چه راهی وجود دارد؟)

 • فالکنر گفته است: «اولین نویسندهٔ امریکا وولف است، دومّیش ویلیام فالکنر (!)، سومیّش، جان دس پاسوس و چهارمیش ارنست همینگوی».

سؤال: بی‌آن که دربارهٔ علت شکسته‌نفسی آقای فالکنر سئوالی بکنم می‌خواستم بپرسم مگر نویسندگی مسابقهٔ اسبدوانی است که اول و دوم داشته باشد؟

نتیجهٔ اخلاقی: امان از دست این آمریکائی‌ها!

 • قاضی واقعی کسی است که هرگز قضاوت نکند، و دزد واقعی کسی است که حداقل یک بار قضاوت کرده باشد.

 • ادوارد هشتم، امپراتوری انگلستان را با ازدواج با یک بیوه زن آمریکائی عوض کرد. (سیاست انگلیسی‌ها را می‌بینید؟)

نتیجهٔ اخلاقی: دو کس در دو چیز اشتباه نمی‌کنند: انگلیسی در سیاست، و احمق در خوشبختی.

قاطیغوریاس: اگر هدف سیاست خوشبختی باشد، لاجرم انگلیسی احمق است.

 • زن، عمیقاً سطحی است. (وای به‌آن که عمیق هم باشد).

 • در آن دیار که نامش را به‌شما نخواهم گفت پهلوانی بود که عادت داشت روزهای عید الاغی را با دندان بلند کند.

سؤال: به‌نظر شما، در آن لحظات تاریخی، الاغ دربارهٔ انسانیت چه فکر می‌کرد؟ (می‌خواهم فکر شما را بسنجم.)

 • اسپانیولی گفته است که بهترین رفیق یک مرد، در بچگی مادر اوست، در جوانی اسبش.

نتیجهٔ ریاضی قضیه در سلسلۀ M. K. S: برای این که مادر انسان همیشه رفیق او باشد به‌ناچار مادر انسان باید یک اسب باشد.

نتیجهٔ اخلاقی: بی‌چاره سروانتس که در میان ملتی به‌دنیا آمد که چنین ضرب‌المثل‌هائی دارد، و بیچاره‌تر ازسروانتس،اسبش، که مادری را در حق او تمام کرد!

 • حمایت از برّه‌ها بسیار منطقی است ولی گرگ‌ها هم در این میان حقی دارند. (راستی مگر خدا، تنها خدایِ برّه‌هاست؟)

 • تنها فرق شعر و قطار این است که قطار همیشه در لحظه‌ئی که باید می‌آید، و شعر همیشه در لحظه‌ئی کهنباید.

تبصره: هیچ چیز بیش‌تر از میهمان ناخوانده به‌شعر شبیه نیست، و دریغا که میهمان اگر درماندن پافشاری کند نفس‌گیر می‌شود (البته برای خواننده).

 • فیلسوفان را به‌سه دسته می‌توان تقسیم کرد:

دستهٔ اول کسانی که ریاضیات می‌دانند. مانند ارسطو، دکارت،‌ کانت،‌اسپی‌نوزا، مارکس،‌انیشتین و هایزنبرگ. (این‌ها فیلسوف هستند).

دستهٔ دوم کسانی که ریاضیات نمی‌دانند. مانند سقراط،‌ نیچه، شوپن‌هاور، هایدگر و شاگردش سارتر. (این‌ها فکر می‌کنند که فیلسوف هستند).

دستهٔ سوم کسانی که حتی فکرش را هم نمی‌کنند. مثل استادان دانشگاه و آقای پاپادوک.

پرانتز: آقای پاپادوک یکی از توطئه‌های خلقت علیه انسان بود. او که دوست می‌داشت مردم پسر آفتابش بدانند دوست‌تر می‌داشت که هر دوره بیش از دورهٔ پیش، مردمِ شیر قهوه‌ئی رنگِ هائیتی به‌او رأی بدهند. چنین مردی، با باروت و آهن تا مُرد رئیس جمهوری بود و تازه خرقه را هم به‌پسرش بخشید.

نتیجهٔ اجتماعی: در برخی جاها ریاست جمهوری می‌تواند سلطنتی باشد.

پرانتز در پرانتز: البته آقای پاپادوک یک چیز دیگر را هم فراوان دوست‌ می‌داشت و آن گردآوری تمبر بود، و لاجرم ارز لازم از برای خریدن تمبر را از فروش خون پریده‌رنگِ ملتِ هائیتی به‌بیمارستان‌های آمریکائی تامین می‌کرد. (بیچاره)

مسأله: تعیین کنید چه کسی بیچاره است؛ پاپادوک یا ملت هائیتی یا تمبر پست یا شما.

مادهٔ واحده: چه خوشبخت می‌بودم من، اگر می‌توانستم کاغذ عاشقانه‌ئی برای آقای پاپادوک بنویسم. (در آن صورت با نچسباندن تمبر به‌روی پاکت می‌توانستم حسابی دلخورش کنم).

 • یک عیب دیگر شعر خوب هم این است که گاهی منتقدان آن را نمی‌فهمند.

اخطار: منظور از گاهی، همان همیشه است که عوام آن را گاهی هماره نیز تلفظ می‌کنند.

 • انتظار خوشبختی، انتظار ملاقات با کسی است که نمی‌شناسیم در ایستگاه راه‌آهن شلوغی که هنوز ساخته نشده.

تبصره: خوشبختی قلمرو ابلهان است.

نتیجهٔ اخلاقی: بلاهت آمرزش است، در همین دنیا.

 • ازدواج با نزدیکان،‌ خودشکی از دور است.

ارشادالعوام: کسی که بلندبلند فکر می‌کند نزدیکان خود را دور می‌کند.

 • من بیش‌تر از آن وقت دارم که شعر بلند بنویسم.

اخطار: کسانی که شعر بلند می‌نویسند وقت این را ندارند که قسمتی از آن را خط بزنند.

 • به‌حکمت همهٔ چیزها می‌شود پی برد مگر به‌حکمت دوشاخگی ریش رستم.

 • نام اکثر نوابغ فرانسه یا ژان است یا پُل و یا ژان - پل.

ضد عقیده: خدا با خلق ژان - پُل بِلموندو به‌نبوغ فرانسه خیانت کرد.

 • زندگی ما با ششصد - هفتصدسال پیش فرقی نکرده است چرا که ما هنوز هم که هنوز است زن خوب و فرمانبر و پارسا را بر زن ناخوب و نافرمان و ناپارسا ترجیح می‌دهیم. (این نشان می‌دهد که ما زنی می‌گیریم که باب دندان شیخ اجل باشد نه خودمان).

 • بزرگترین اختراعی که بعد از رادیو شده، تلویزیون است. و بزرگترین اختراع بعد از تلویزیون، پاره‌آجری که به‌سوی آن پرتاب می‌کنیم.

اخطار: این کار سبب دلخوری کلفت‌ها می‌شود و رواج سلف‌سرویس.

نتیجه اخلاقی: تلویزیون تراکتور مغز است.

 • پارسائیِ در انزوا، انزوا در پارسائی است.

 • اگر گاندی به‌اندازهٔ خروشچف چاق و چله بود هند هرگز به‌استقلال نمی‌رسید.

نتیچه پاراکلینیکوس: استقلال هر کشور رابطهٔ مسقیم دارد با طرز کار غدد مترشحه رهبران آن.

 • گفته شده است که پول خوشبختی نمی‌آورد.

برهان خلف: بی‌پولی خوشبختی می‌آورد. (البته برای نزول‌خوران)