میرزا ملکم‌خان و مطبوعات عصرناصری: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز میرزا ملکم‌خان و مطبوعات عصرناصری» را محافظت کرد: مطابق با متنِ اصلی است. ([edit=sysop] (بی‌پایان) [move=sysop] (بی‌پایان)))
 
(۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
[[Image:6-159.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۵۹|کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۵۹]]
 
[[Image:6-159.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۵۹|کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۵۹]]
 
[[Image:6-160.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۶۰|کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۶۰]]
 
[[Image:6-160.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۶۰|کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۶۰]]
{{در حال ویرایش}}
 
  
'''''' میرزاملکم‌خان. ناصرالدین‌ شاه و مطبوعات زمان ناصرالدین‌شاه.
+
'''{{گلوله}}''' میرزاملکم‌خان. ناصرالدین‌ شاه و مطبوعات زمان ناصرالدین‌شاه.
  
 
میرزاملکم‌خان بانی تأسیس فراموشخانه در ایران را از شمار متفکران و صاحبنظرانی می‌داند که در پیدائی نهضت مشروطیت سهم تعیین کننده‌ئی داشته با این همه سیمای او در طیفی از اسرار پنهان است چه برای نمونه محمدحسن خان اعتماد‌السلطنه وزیر  انطباعات ناصری از او به‌عنوان «حسابرس و خائن و طماع و پول‌پرست و حقه باز و نادان و شارلاتان» یاد می‌کند و ناظم‌الاسلام کرمانی مقام او را همپای «ولتر و ژان‌ژاک روسو و هوگو» می‌داند و جناب ظل‌السلطان مشهور پا را از این فراتر گذاشته او را «فیلسوف و معلم اول و مثل ارسطاطالیس و افلاطون آن روز و بلکه برتر از آن‌ها» می‌شناسد و تضاد داوری را بیش از همه در تلقی ناصرالدین‌ شاه و مطبوعات ناصری می‌توان دید:
 
میرزاملکم‌خان بانی تأسیس فراموشخانه در ایران را از شمار متفکران و صاحبنظرانی می‌داند که در پیدائی نهضت مشروطیت سهم تعیین کننده‌ئی داشته با این همه سیمای او در طیفی از اسرار پنهان است چه برای نمونه محمدحسن خان اعتماد‌السلطنه وزیر  انطباعات ناصری از او به‌عنوان «حسابرس و خائن و طماع و پول‌پرست و حقه باز و نادان و شارلاتان» یاد می‌کند و ناظم‌الاسلام کرمانی مقام او را همپای «ولتر و ژان‌ژاک روسو و هوگو» می‌داند و جناب ظل‌السلطان مشهور پا را از این فراتر گذاشته او را «فیلسوف و معلم اول و مثل ارسطاطالیس و افلاطون آن روز و بلکه برتر از آن‌ها» می‌شناسد و تضاد داوری را بیش از همه در تلقی ناصرالدین‌ شاه و مطبوعات ناصری می‌توان دید:
  
ناصرالدین شاه خطاب به‌ملکم می‌نویسد: «این وضع حالیهٔ شما و این همه گفتگوها در حقیقت تقصیر خود شماست به‌ماها هیچ مدخلیتی ندارد. شما را که از سفارت لندن عزل کردند از نوکری و رعیتی ایران که عزل نکردند... تکلیف شما آن بود که بعد از ورود سفیر جدید با کمال احترام و حال خوش سوار شده فوراً به‌طهران بیائید و برای نوکری و رعیتی خودتان دستورالعمل تازه گرفته آن وقت هر مأموریت، هر خدمتی را که ما می‌دادیم در نهایت افتخار قبول کرده مشغول آن بشود. نه این که به‌عذر شنیدن عزل از سفارت به‌طور شخص یاغی حرکت کند و آن نوع حرف‌ها بزند و در روزنامه چیز بنویسد. به‌علاوه به‌اسم قانون القاظ بی‌معنی نسبت به‌دولت و سلطنت ایران چاپ زده منتشر نماید و به‌ایران بفرستد. در فقرهٔ لاتری این همه دردسر بدهد و صاحبان اسهام ار وادارند به‌دولت ایران پروتست نمایند و خسارت بخواهند. واقعاً از شما می‌پرسم این فقره لاتری چه بود که آن طورها در لندن بطور سهل و کار کوچکی به‌نظر ما رساندید بعد از لغویت معلوم شد که از مردم به‌این اسم سی چهال هزار لیره تنخواه گرفته‌اید... از این مبلغ‌های کلی که از صاحبان اسهام گرفته‌اید آیا یک دینار به‌دولت ایران داده‌اید یا به‌ما رسیده‌ است؟ به‌ما چه دخلی دارد هرکس از مردم پول گرفته است برود پولش را رد کند. خلاصه ما هرگز در حق شما بی‌التفاتی نکرده‌ایم شما خود اسباب فراهم آورده‌اید که این طور شده‌است. حالا هم کاری که می‌کند و پسند ماست این است: اولاً در نهایت آرامی حرکت بکند که همه کس شما را دولتخواه و نوکر صدیق ما بداند، ثانیاً عمل لاتری را بالمره باطل و لغو چنان چه کرده‌ایم... و دیگر این نوع کتابچه‌ها و قوانین برای ایران نفرستید قلم و زبان خود را جز به‌حق به‌خرج ندهید آن وقت شما همان ملکم همیشه که بودید هر عرض استدعائی داشته باشد می‌تواند به‌عرض رساند.»{{نشان|۱}}
+
ناصرالدین شاه خطاب به‌ملکم می‌نویسد: «این وضع حالیهٔ شما و این همه گفتگوها در حقیقت تقصیر خود شماست به‌ماها هیچ مدخلیتی ندارد. شما را که از سفارت لندن عزل کردند از نوکری و رعیتی ایران که عزل نکردند... تکلیف شما آن بود که بعد از ورود سفیر جدید با کمال احترام و حال خوش سوار شده فوراً به‌طهران بیائید و برای نوکری و رعیتی خودتان دستورالعمل تازه گرفته آن وقت هر مأموریت، هر خدمتی را که ما می‌دادیم در نهایت افتخار قبول کرده مشغول آن بشود. نه این که به‌عذر شنیدن عزل از سفارت به‌طور شخص یاغی حرکت کند و آن نوع حرف‌ها بزند و در روزنامه چیز بنویسد. به‌علاوه به‌اسم قانون الفاظ بی‌معنی نسبت به‌دولت و سلطنت ایران چاپ زده منتشر نماید و به‌ایران بفرستد. در فقرهٔ لاتری این همه دردسر بدهد و صاحبان اسهام ار وادارند به‌دولت ایران پروتست نمایند و خسارت بخواهند. واقعاً از شما می‌پرسم این فقره لاتری چه بود که آن طورها در لندن بطور سهل و کار کوچکی به‌نظر ما رساندید بعد از لغویت معلوم شد که از مردم به‌این اسم سی چهال هزار لیره تنخواه گرفته‌اید... از این مبلغ‌های کلی که از صاحبان اسهام گرفته‌اید آیا یک دینار به‌دولت ایران داده‌اید یا به‌ما رسیده‌ است؟ به‌ما چه دخلی دارد هرکس از مردم پول گرفته است برود پولش را رد کند. خلاصه ما هرگز در حق شما بی‌التفاتی نکرده‌ایم شما خود اسباب فراهم آورده‌اید که این طور شده است. حالا هم کاری که می‌کند و پسند ماست این است: اولاً در نهایت آرامی حرکت بکند که همه کس شما را دولتخواه و نوکر صدیق ما بداند، ثانیاً عمل لاتری را بالمره باطل و لغو چنان چه کرده‌ایم... و دیگر این نوع کتابچه‌ها و قوانین برای ایران نفرستید قلم و زبان خود را جز به‌حق به‌خرج ندهید آن وقت شما همان ملکم همیشه که بودید هر عرض استدعائی داشته باشد می‌تواند به‌عرض رساند.»{{نشان|۱}}
  
{{ستاره}}
 
  
 +
===پاورقی‌ها===
 +
 +
#{{پاورقی|۱}}دستخط ناصرالدین‌شاه به‌ملکم، ۱۸ ربیع‌الاول ۱۳۰۸، مجموعهٔ اسناد ملکم.
 +
 +
[[رده:کتاب جمعه]]
 
[[رده:کتاب جمعه ۶]]
 
[[رده:کتاب جمعه ۶]]
 +
[[رده:پرسه در متون]]
 +
[[رده:مقالات نهایی‌شده]]
 +
 +
{{لایک}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۴ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۵:۰۲

کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۵۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۵۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۶۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۶ صفحه ۱۶۰

 • میرزاملکم‌خان. ناصرالدین‌ شاه و مطبوعات زمان ناصرالدین‌شاه.

میرزاملکم‌خان بانی تأسیس فراموشخانه در ایران را از شمار متفکران و صاحبنظرانی می‌داند که در پیدائی نهضت مشروطیت سهم تعیین کننده‌ئی داشته با این همه سیمای او در طیفی از اسرار پنهان است چه برای نمونه محمدحسن خان اعتماد‌السلطنه وزیر انطباعات ناصری از او به‌عنوان «حسابرس و خائن و طماع و پول‌پرست و حقه باز و نادان و شارلاتان» یاد می‌کند و ناظم‌الاسلام کرمانی مقام او را همپای «ولتر و ژان‌ژاک روسو و هوگو» می‌داند و جناب ظل‌السلطان مشهور پا را از این فراتر گذاشته او را «فیلسوف و معلم اول و مثل ارسطاطالیس و افلاطون آن روز و بلکه برتر از آن‌ها» می‌شناسد و تضاد داوری را بیش از همه در تلقی ناصرالدین‌ شاه و مطبوعات ناصری می‌توان دید:

ناصرالدین شاه خطاب به‌ملکم می‌نویسد: «این وضع حالیهٔ شما و این همه گفتگوها در حقیقت تقصیر خود شماست به‌ماها هیچ مدخلیتی ندارد. شما را که از سفارت لندن عزل کردند از نوکری و رعیتی ایران که عزل نکردند... تکلیف شما آن بود که بعد از ورود سفیر جدید با کمال احترام و حال خوش سوار شده فوراً به‌طهران بیائید و برای نوکری و رعیتی خودتان دستورالعمل تازه گرفته آن وقت هر مأموریت، هر خدمتی را که ما می‌دادیم در نهایت افتخار قبول کرده مشغول آن بشود. نه این که به‌عذر شنیدن عزل از سفارت به‌طور شخص یاغی حرکت کند و آن نوع حرف‌ها بزند و در روزنامه چیز بنویسد. به‌علاوه به‌اسم قانون الفاظ بی‌معنی نسبت به‌دولت و سلطنت ایران چاپ زده منتشر نماید و به‌ایران بفرستد. در فقرهٔ لاتری این همه دردسر بدهد و صاحبان اسهام ار وادارند به‌دولت ایران پروتست نمایند و خسارت بخواهند. واقعاً از شما می‌پرسم این فقره لاتری چه بود که آن طورها در لندن بطور سهل و کار کوچکی به‌نظر ما رساندید بعد از لغویت معلوم شد که از مردم به‌این اسم سی چهال هزار لیره تنخواه گرفته‌اید... از این مبلغ‌های کلی که از صاحبان اسهام گرفته‌اید آیا یک دینار به‌دولت ایران داده‌اید یا به‌ما رسیده‌ است؟ به‌ما چه دخلی دارد هرکس از مردم پول گرفته است برود پولش را رد کند. خلاصه ما هرگز در حق شما بی‌التفاتی نکرده‌ایم شما خود اسباب فراهم آورده‌اید که این طور شده است. حالا هم کاری که می‌کند و پسند ماست این است: اولاً در نهایت آرامی حرکت بکند که همه کس شما را دولتخواه و نوکر صدیق ما بداند، ثانیاً عمل لاتری را بالمره باطل و لغو چنان چه کرده‌ایم... و دیگر این نوع کتابچه‌ها و قوانین برای ایران نفرستید قلم و زبان خود را جز به‌حق به‌خرج ندهید آن وقت شما همان ملکم همیشه که بودید هر عرض استدعائی داشته باشد می‌تواند به‌عرض رساند.»[۱]


پاورقی‌ها

  1. ^ دستخط ناصرالدین‌شاه به‌ملکم، ۱۸ ربیع‌الاول ۱۳۰۸، مجموعهٔ اسناد ملکم.