آوازی برای فیدل: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (ربات: تغییر خودکار متن (-هء +هٔ , -ﻩٴ +ﻩٔ , -ۀ +ﻩٔ , -هٴ +هٔ ))
جز (ربات: افزودن رده:کتاب جمعه)
 
(۳ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۱ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۲: سطر ۲:
 
[[Image:25-065.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۶۵|کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۶۵]]
 
[[Image:25-065.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۶۵|کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۶۵]]
  
{{بازنگری}}
 
  
 
'''ارنستو چه‌گوارا: '''
 
'''ارنستو چه‌گوارا: '''
  
(1967-1928)
+
(۱۹۶۷ -۱۹۲۸)
  
==آوازی برای فیدل==
 
  
تو گفتی که خورشید برفراز خواهد شد.
+
تو گفتی که خورشید بر فراز خواهد شد.
  
 
بیا برویم
 
بیا برویم
سطر ۱۷: سطر ۱۵:
  
 
تا تمساحِ سبز را که بدان عشق می‌ورزی از بند برهانیم.
 
تا تمساحِ سبز را که بدان عشق می‌ورزی از بند برهانیم.
 +
  
 
بیا برویم
 
بیا برویم
سطر ۲۵: سطر ۲۴:
  
 
یا پیروز خواهیم شد یا از کنارِ مرگ خواهیم گذشت.
 
یا پیروز خواهیم شد یا از کنارِ مرگ خواهیم گذشت.
 +
  
 
در شلیک اول، تمامی جنگل
 
در شلیک اول، تمامی جنگل
سطر ۳۳: سطر ۳۳:
  
 
در کنار تو خواهد بود.
 
در کنار تو خواهد بود.
 +
  
 
به‌هنگامی که صدای تو بادهای چهارگانه را در چهارسو
 
به‌هنگامی که صدای تو بادهای چهارگانه را در چهارسو
  
به‌چهار سهم مساوی پخش کند
+
به‌چهار سهم مساوی بخش کند
  
 
- زمین را، نان را، و عدالت و آزادی را-
 
- زمین را، نان را، و عدالت و آزادی را-
سطر ۴۳: سطر ۴۴:
  
 
با آهنگ کلماتِ هماهنگ در کنار تو خواهیم بود ما.
 
با آهنگ کلماتِ هماهنگ در کنار تو خواهیم بود ما.
 +
  
 
و هنگامی که کارِ غربالِ ستمگران
 
و هنگامی که کارِ غربالِ ستمگران
  
در پایان روز به‌انجام رسید
+
در پایان روز به‌انجام رسد
  
 
همان زمان و همان جا به‌عزم نبرد نهائی
 
همان زمان و همان جا به‌عزم نبرد نهائی
  
 
در کنار تو خواهیم بود ما.
 
در کنار تو خواهیم بود ما.
 +
  
 
و هنگامی که جانور وحشی گُردﻩٔ زخم خوردﻩٔ خود را لیسه می‌کشد
 
و هنگامی که جانور وحشی گُردﻩٔ زخم خوردﻩٔ خود را لیسه می‌کشد
سطر ۵۹: سطر ۶۲:
  
 
با دل‌های پرغرور در کنار تو خواهیم بود ما.
 
با دل‌های پرغرور در کنار تو خواهیم بود ما.
 +
  
 
هرگز اندیشه مکن که خون وحدت ما را بتوانند مکید
 
هرگز اندیشه مکن که خون وحدت ما را بتوانند مکید
  
آن کلک‌های پر زیور و زیب که با عطاپای‌شان به‌هوا جست می‌زنند.
+
آن کلک‌های پر زیور و زیب که با عطایای‌شان به‌هوا جست می‌زنند.
  
 
ما تفنگ‌های‌شان را می‌خواهیم
 
ما تفنگ‌های‌شان را می‌خواهیم
سطر ۶۸: سطر ۷۲:
 
::::::گلوله‌های‌شان را
 
::::::گلوله‌های‌شان را
  
::::::::::::::و صخرﻩٔ سنگی را
+
:::::::::و صخرﻩٔ سنگی را
  
 
و نه هیچ چیز دیگری.
 
و نه هیچ چیز دیگری.
 +
  
 
و اگر آهنی ایستاد در راه و در برابر ما
 
و اگر آهنی ایستاد در راه و در برابر ما
سطر ۸۲: سطر ۸۷:
 
همین و نه بیش.
 
همین و نه بیش.
  
{{چپ‌چین}}
 
 
ترجمﻩٔ فریدون فریاد
 
 
{{پایان چپ‌چین}}
 
  
 +
::::::::::::::::ترجمهٔ  فریدون فریاد
 +
{{لایک}}
  
 
[[رده:کتاب جمعه ۲۵]]
 
[[رده:کتاب جمعه ۲۵]]
 +
[[رده:شعر]]
 +
[[رده:چه‌گوارا]]
 +
[[رده:فریدون فریاد]]
 +
[[رده:مقالات نهایی‌شده]]
 +
[[رده:کتاب جمعه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۶:۵۳

کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۶۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۶۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۶۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۶۵


ارنستو چه‌گوارا:

(۱۹۶۷ -۱۹۲۸)


تو گفتی که خورشید بر فراز خواهد شد.

بیا برویم

از آن راه‌های بی‌نقشه

تا تمساحِ سبز را که بدان عشق می‌ورزی از بند برهانیم.


بیا برویم

اهانت‌ها را بروبیم

با ابروان‌مان که جاروب شدﻩٔ ستارگان شورشی تیره است.

یا پیروز خواهیم شد یا از کنارِ مرگ خواهیم گذشت.


در شلیک اول، تمامی جنگل

با حیرتی جوان و سرزنده از خواب خواهد پرید

و همان زمان و همان جا گروه روشن آرام

در کنار تو خواهد بود.


به‌هنگامی که صدای تو بادهای چهارگانه را در چهارسو

به‌چهار سهم مساوی بخش کند

- زمین را، نان را، و عدالت و آزادی را-

در آنجا خواهیم بود ما،

با آهنگ کلماتِ هماهنگ در کنار تو خواهیم بود ما.


و هنگامی که کارِ غربالِ ستمگران

در پایان روز به‌انجام رسد

همان زمان و همان جا به‌عزم نبرد نهائی

در کنار تو خواهیم بود ما.


و هنگامی که جانور وحشی گُردﻩٔ زخم خوردﻩٔ خود را لیسه می‌کشد

- آنجا که نیزﻩٔ کوبا بی‌پروا فرود آمده است-

در کنار تو خواهیم بود ما

با دل‌های پرغرور در کنار تو خواهیم بود ما.


هرگز اندیشه مکن که خون وحدت ما را بتوانند مکید

آن کلک‌های پر زیور و زیب که با عطایای‌شان به‌هوا جست می‌زنند.

ما تفنگ‌های‌شان را می‌خواهیم

گلوله‌های‌شان را
و صخرﻩٔ سنگی را

و نه هیچ چیز دیگری.


و اگر آهنی ایستاد در راه و در برابر ما

مَلمَلی از اشک‌های کوبائی طلب می‌کنیم

که با آن استخوان‌های پارتیزان‌های‌مان را بپوشانیم

در سفری این چنین که به‌تاریخ آمریکا می‌کنیم.

همین و نه بیش.


ترجمهٔ فریدون فریاد