درخواست‌دهنده: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (ربات: افزودن رده:کتاب جمعه)
 
(۱۹ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۵: سطر ۵:
 
[[Image:8-018.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۸|کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۸]]
 
[[Image:8-018.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۸|کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۸]]
  
{{بازنگری}}
 
  
<u>
+
'''هارولد پینتر''' Harold Pinter
==درخواست دهنده==
 
</u>
 
<u>
 
Harold Pintr هارولد پینتر
 
</u>
 
اشخاص نمایش:
 
Lam لمپ
 
Piffsپیفس
 
یک دفتر کار. لمب {{نشان|1}}. جوان، مشتاق، بشاش، پرحرارت و
 
جدی. ناآرام و تنها قدم می‌زند. در باز می‌شود. مادموازل
 
پیفس می‌آید تو. به‌نظر می‌رسد که عصارۀ لیاقت و کارآئی
 
است.
 
'''پیفس''': آ، صبح‌بخیر.
 
  
'''لمب''': صبح به‌خیر مادموازل.
 
  
'''پیفس''': شما آقای لمب هستید؟
+
----
  
'''لمب''': بله، خودم هستم.
 
  
'''پیفس''': (در حال مطالعه یک یادداشت)شما برای تصدی این پست خالی
 
درخواست نوشته‌اید، درسته؟
 
'''لمب''': دقیقأ همین طوره.
 
  
'''پیفس''': فیزیکدان هستید، بله؟
+
اشخاص نمایش:
  
'''لمب''': بله، بله. در واقع فیزیک تمام زندگی منه.
+
:::'''لمب''' Lamb
  
'''پیفس''': (با بی‌حالی)بسیار خب، معمولأ روش ما اینه که قبل از رسیدگی
+
:::'''پیفس''' Piffs
به‌کیفیت کار درخواست کننده‌ها برای تعیین لیاقت و شایستگی روانی‌شون
 
همیشه یه آزمایش کوچولو از اونا می‌کنیم. مانعی که نداره؟
 
  
'''لمب''': آ، اختیار دارین، نخیر.
 
  
'''پیفس''': بسیار خوب.
+
{{کوچک}}
 +
:::::::::::::::یک دفتر کار. لمب {{نشان|1}}، جوان، مشتاق، بشاش، پرحرارت و جدی. ناآرام و تنها قدم می‌زند. در باز می‌شود. مادموازل پیفس می‌آید تو. به‌نظر می‌رسد که عصارهٔ لیاقت و کارآئی است.
 +
{{پایان کوچک}}
  
: : : : : : : : : : : : : : : : : : :پیفس اشیائی را از داخل کشو بیرون می‌آورد، بعد می‌آید
+
'''پیفس:''' آ، صبح‌بخیر.
: : : : : : : : : : : : : : : : : : :به‌طرف لمب و یک صندلی برایش می‌گذارد.
 
  
'''پیفس''': لطفأ بشینین. (لمب می‌نشیند.)می‌تونم اینارو به‌کف دستاتون وصل کنم؟
+
'''لمب:''' صبح به‌خیر مادموازل.
  
'''لمب''': (با خشروئی.)چی هستن؟
+
'''پیفس:''' شما آقای لمب هستید؟
  
'''پیفس''': الکترودَن.
+
'''لمب:''' بله، خودم هستم.
  
'''لمب''': الکترود؟ آ، بله، البته. چه چیزای کوچولو موچولوی بامزه‌ئی!
+
'''پیفس:''' {{کوچک}}(در حال مطالعه یک یادداشت) {{پایان کوچک}}شما برای تصدی این پست خالی درخواست نوشته‌اید، درسته؟
  
: : : : : : : : : : : : : : : : (پیفس الکترودها را به‌کف دست‌های لمب وصل می‌کند.)
+
'''لمب:''' دقیقاً همین طوره.
  
: : : : : : : : : : : : : : : : '''پیفس''': خب، حالا گوشی‌آ.
+
'''پیفس:''' فیزیکدان هستید، بله؟
  
: : : : : : : : : : : : : : : : (ایرفون‌ها {{نشان|2}}را نیز روی سر او وصل می‌کند.)
+
'''لمب:''' بله، بله. در واقع فیزیک تمام زندگی منه.
  
'''لمب''': می‌گم... سرگرمی خوبیه‌ها!
+
'''پیفس:''' {{کوچک}}(با بی‌حالی){{پایان کوچک}} بسیار خب، معمولاً روش ما اینه که قبل از رسیدگی به‌کیفیت کار درخواست‌کننده‌ها برای تعیین لیاقت و شایستگی روانی‌شون همیشه یه آزمایش کوچولو از اونا می‌کنیم. مانعی که نداره؟
  
'''پیفس''': حالا وصلش می‌کنم به‌برق.
+
'''لمب:''' آ، اختیار دارین، نخیر.
  
: : : : : : : : : : : : : : : : :(دو شاخه را به‌پریز وصل می‌کند.)
+
'''پیفس:''' بسیار خوب.
 +
{{کوچک}}
 +
:::::::::::::::پیفس اشیائی را از داخل کشو بیرون می‌آورد، بعد می‌آید به‌طرف لمب و یک صندلی برایش می‌گذارد.
 +
{{پایان کوچک}}
 +
'''پیفس:''' لطفاً بشینین. {{کوچک}}(لمب می‌نشیند.){{پایان کوچک}} می‌تونم اینارو به‌کف دستاتون وصل کنم؟
  
'''لمب''': (با اندکی نگرانی)وصلش کردین، آره؟ آ، آره، البته که کردین، آره.
+
'''لمب:''' {{کوچک}}(با خوشروئی.){{پایان کوچک}} چی هستن؟
  
: : :وصلش کردین، مگه نه؟
+
'''پیفس:''' الکترودَن.
  
: : : : : : : : : : : : : : : : : (پیفس روی چهارپایۀ بلندی می‌ایستد و از آن بالا لمب را می‌نگرد.)
+
'''لمب:''' الکترود؟ آ، بله، البته. چه چیزای کوچولو موچولوی بامزه‌ئی!
  
: : :حالا این قدرت و شایستگی منو معـ... معلوم می‌کنه، مگه نه؟
+
{{کوچک}}
 +
:::::::::::::::(پیفس الکترودها را به‌کف دست‌های لمب وصل می‌کند.)
 +
{{پایان کوچک}}
 +
:::::::::::::::'''پیفس:''' خب، حالا گوشی‌آ.
  
'''پیفس''': مسلمأ. حالا خودتونو شل کنین، شلِ شل. راجع به‌چیز دیگه‌ئی فکر کنن.
+
{{کوچک}}
 +
:::::::::::::::(ایرفون‌ها{{نشان|2}}را نیز روی سر او وصل می‌کند.)
 +
{{پایان کوچک}}
  
'''لمب''': باشه.
+
'''لمب:''' می‌گم... سرگرمی خوبیه‌ها!
  
'''پیفس''': شُلِ شُل. بیشتر، بیشتر. کاملأ شل کردین؟
+
'''پیفس:''' حالا وصلش می‌کنم به‌برق.
  
: : : : : : : : : : : : : : : : : :لمب با سر تآئید می‌کند.
+
{{کوچک}}
: : : : : : : : : : : : : : : : : :پیفس دکمه‌ئی را که به‌چهارپایه وصل است فشار می‌دهد.
+
:::::::::::::::(دو شاخه را به‌پریز وصل می‌کند.)
: : : : : : : : : : : : : : : : : :صدای وزوز گوشخراش کرکننده‌ئی بلند می‌شود. لمب
+
{{پایان کوچک}}
: : : : : : : : : : : : : : : : : :تکان شدیدی می‌خورد. دست‌هایش به‌طرف گوشی می‌رود.
+
'''لمب:''' {{کوچک}}(با اندکی نگرانی){{پایان کوچک}}وصلش کردین، آره؟ آ، آره، البته که کردین، آره. وصلش کردین، مگه نه؟
: : : : : : : : : : : : : : : : : :صندلی را با خود به‌جلو هل می‌دهد، روی زمین در می‌غلتد
 
: : : : : : : : : : : : : : : :و با جان کندن به‌زیر صندلی می‌خزد. پیفس خونسرد و
 
: : : : : : : : : : : : : : : :آرام، او را می‌نگرد. صدا قطع می‌شود. لمب دزدانه از زیر
 
: : : : : : : : : : : : : : : :صندلی سرک می‌کشد، سینه‌مال می‌آید بیرون، می‌ایستد،
 
: : : : : : : : : : : : : : : :خودش را تکان می‌دهد، با دهان بسته می‌خندد و بعدروی
 
: : : : : : : : : : : : : : : :صندلی ولو می‌شود.
 
  
'''پیفس''': می‌خواستین وانمود کنین آدمی هستین که خیلی زود به‌هیجان میاد؟
+
{{کوچک}}
 +
:::::::::::::::(پیفس روی چهارپایهٔ بلندی می‌ایستد و از آن بالا لمب را می‌نگرد.)
 +
{{پایان کوچک}}
 +
حالا این قدرت و شایستگی منو معـ... معلوم می‌کنه، مگه نه؟
  
'''لمب''': کم حوصله؟ نه، من نگفتم کم حوصله‌ام. خب، البته بعضی وقتا یه
+
'''پیفس:''' مسلماً. حالا خودتونو شُل کنین، شُلِ شُل. نباید راجع به‌چیز دیگه‌ئی فکر کنین.
  
: : :چیزائی باعث می‌شه که آدم-
+
'''لمب:''' باشه.
'''پیفس''': تا به‌حال دچار حالت افسردگی شدین؟
 
  
'''لمب''': خب، دقیقأ نمیشه اسمشو افسردگی گذاشت. گیرم ـ
+
'''پیفس''': شُلِ شُل. بیشتر، بیشتر. کاملاً شُل کردین؟
  
'''پیفس''': شده بعضی وقتا کارهائی بکنین که صبحش پشیمون بشین و افسوس بخورین؟
+
{{کوچک}}
 +
::::::::::::::::لمب با سر تأئید می‌کند.
  
'''لمب''': افسوس بخورم؟ کارهائی که باعث پشیمونیم بشه و افسوس بخورم؟...
+
::::::::::::::::پیفس دکمه‌ئی را که به‌چهارپایه وصل است فشار می‌دهد. صدای وزوز گوشخراش کرکننده‌ئی بلند می‌شود. لمب تکان شدیدی می‌خورد. دست‌هایش به‌طرف گوشی می‌رود. صندلی را با خود به‌جلو هُل می‌دهد، روی زمین درمی‌غلتد و با جان کندن به‌زیر صندلی می‌خزد. پیفس خونسرد و آرام، او را می‌نگرد. صدا قطع می‌شود. لمب دزدانه از زیر صندلی سرک می‌کشد، سینه‌مال می‌آید بیرون، می‌ایستد، خودش را تکان می‌دهد، با دهان بسته می‌خندد و بعدروی صندلی ولو می‌شود.
 +
{{پایان کوچک}}
  
خُب، بسته به‌اینه که منظورتون از «بعضی وقتا»چی باشه... می‌خوام بگم
+
'''پیفس:''' می‌خواستین وانمود کنین آدمی هستین که خیلی زود به‌هیجان میاد؟
که وقتی شما می‌گین ـــــــ
 
'''پیفس''': هیچ وقت پیش اومده که با دیدن زن‌ها هاج و واج بمونین؟
 
  
'''لمب''': زن‌ها؟
+
'''لمب:''' نه. خیلی نه. البته من -
  
'''پیفس''': مردها.
+
'''پیفس:''' پس می‌خواستین وانمود کنین عصبی و کم حوصله‌این؟
  
'''لمب''': مردها؟ ... بذارین اول جواب سؤالتونو راجع به‌زن‌ها بِدَم ـــــــ
+
'''لمب''': کم حوصله؟ نه، من نگفتم کم حوصله‌ام. خب، البته بعضی وقتا یه چیزائی باعث می‌شه که آدم -
  
'''پیفس''': شده بعضی وقتا احساس کنین که هاج و واج موندین؟
+
'''پیفس:''' تا به‌حال دچار حالت افسردگی شدین؟
  
'''لمب''': هاج و واج؟
+
'''لمب:''' خب، دقیقاً نمیشه اسمشو افسردگی گذاشت. گیرم ـ
  
'''پیفس''': با دیدن زن‌ها.
+
'''پیفس:''' شده بعضی وقتا کارهائی بکنین که صبحش پشیمون بشین و افسوس بخورین؟
  
'''لمب''': زن‌ها؟
+
'''لمب:''' افسوس بخورم؟ کارهائی که باعث پشیمونیم بشه و افسوس بخورم؟... خب، بسته به‌اینه که منظورتون از «بعضی وقتا»چی باشه... می‌خوام بگم که وقتی شما می‌گین «بعضی وقتا» -
  
'''پیفس''': مردها.
+
'''پیفس:''' هیچ وقت پیش اومده که با دیدن زن‌ها هاج و واج بمونین؟
  
'''لمب''': آخه یه دقیقه صبر کنین... ببینم: جوابشو باید جدا جدا بِدَم یا با هم؟
+
'''لمب:''' زن‌ها؟
  
'''پیفس''': شده که بعد از کار روزانه احساس خستگی کنین؟ یا ضعف؟ یا کج
+
'''پیفس:''' مردها.
خلقی؟ یا بی‌حوصلگی؟ حساسیت شدید؟ گیجی؟ عبوسی؟ بطالت؟
 
ناخوشی؟ پریشون حواسی؟ بی‌خوابی؟ بی‌اشتهائی؟ بی‌قراری؟ نتونین
 
راحت یه جا بشینین؟ نتونین کمرتونو راست کنین؟ احساس شهوت؟
 
سستی و تنبلی؟ هیجان؟ سرمستی؟ تمنا؟ قدرت؟ ترس و وحشت؟ بی‌حس
 
و حالی؟ از قدرت؟ از ترس؟ از تمنا؟
 
  
'''لمب''': (در اندیشه)خب، خیلی مشکل که آدم واقعأ بگه که ـــــــ
+
'''لمب:''' مردها؟... بذارین اول جواب سؤال‌تونو راجع به‌زن‌ها بِدَم -
  
'''پیفس''': مبتلا به‌اِگزِما یا بی‌حالی و بی‌اشتهائی یا غش هستین؟
+
'''پیفس:''' شده بعضی وقتا احساس کنین که هاج و واج موندین؟
  
'''لمب''': واسه چی اینارو ـــــــــ
+
'''لمب:''' هاج و واج؟
  
'''پیفس''': دست نخورده هسّین؟
+
'''پیفس:''' با دیدن زن‌ها.
  
'''لمب''': ببخشین؟
+
'''لمب:''' زن‌ها؟
  
'''پیفس''': دست نخورده هسّین؟
+
'''پیفس:''' مردها.
  
'''لمب''': راستش، یه خورده دستپاچه شدم... منظورم اینه که آخه... جلوِ یه خانم ـــــــــ
+
'''لمب''': آخه یه دقیقه صبر کنین... ببینم: جوابشو باید جدا جدا بِدَم یا با هم؟
 
 
'''پیفس''': دست نخورده هسّین؟
 
  
'''لمب''': بله، نقدأ که هسّم. نمی‌خوام چیزی رو ازتون پنهون کنم.
+
'''پیفس:''' شده که بعد از کار روزانه احساس خستگی کنین؟ یا ضعف؟ یا کج خلقی؟ یا بی‌حوصلگی؟ حساسیت شدید؟ گیجی؟ عبوسی؟ بطالت؟ ناخوشی؟ پریشون حواسی؟ بی‌خوابی؟ بی‌اشتهائی؟ بی‌قراری؟ نتونین راحت یه جا بشینین؟ نتونین کمرتونو راست کنین؟ احساس شهوت؟ سستی و تنبلی؟ هیجان؟ سرمستی؟ تمنا؟ قدرت؟ ترس و وحشت؟ بی‌حسّ و حالی؟ از قدرت؟ از ترس؟ از تمنا؟
  
'''پیفس''': همیشه بودین؟
+
'''لمب:''': {{کوچک}}(در اندیشه){{پایان کوچک}} خُب، خیلی مشکله که آدم واقعاً بگه که -
  
'''لمب''': آ... بله، همیشه، همیشه.
+
'''پیفس:''' سازش‌تون چه‌طوره؟ آمیزش‌تون خوبه؟
  
'''پیفس''': قسم می‌خورین؟
+
'''لمب:''' تازه رو اون نقطهٔ حسّاسی دس گذاشتین که -
  
'''لمب''': قسم؟ آ... بله، قسم می‌خورم.
+
'''پیفس:''' مبتلا به‌اِگزِما یا بی‌حالی و بی‌اشتهائی یا غش هستین؟
  
'''پیفس''': زن‌ها شما را به‌وحشت میندازن؟
+
'''لمب:''' واسه چی اینارو -
  
: : : : : : : : : : : : : : : :دکمه‌ای را که در سوی دیگر چهارپایه است فشار می‌دهد.
+
'''پیفس:''': دست نخورده هسّین؟
: : : : : : : : : : : : : : : :صحنه غرق نور قرمز رنگی صحنه را در خود فرو می‌برد.
 
: : : : : : : : : : : : : : : :صحنه با هر سؤال خانم پیفس خاموش و روشن می‌شود.
 
 
 
'''پیفس''': چی شون شما رو به‌وحشت میندازه؟ (پشت سرهم:)لباسشون؟
 
 
 
: : : :کفش‌شون؟ صداشون؟ خنده‌شون؟ نگاه‌شون؟ راه رفتن‌شون؟
 
: : : :نشستن‌شون؟ لبخند زدن‌شون؟ حرف زدن‌شون؟ لب و دهن‌شون؟
 
: : : :دستاشون؟ پاهاشون؟ ساقاشون؟ روناشون؟ زانوهاشون؟ چشماشون؟
 
: : : : (ضربه طبل)هاشون؟ (ضربۀ سنج)هاشون؟ (صدای ترمبون)هاشون؟ (یک
 
: : : :نُتِ بَم)هاشون؟
 
 
 
'''لمب''': (با صدای بلند)خب، بسته به‌اینه که واقعا منظورتون چی باشه ــــــــ
 
 
 
: : : : : : : : : : : : : : : :نور همچنان خاموش و روشن می‌شود. پیفس مجددا
 
: : : : : : : : : : : : : : : :دکمۀ اوّلی را فشار می‌دهد و صدای وزوز گوشخراش
 
: : : : : : : : : : : : : : : :کرکننده بار دیگر بلند می‌شود. دست لمب بی‌اراده به‌طرف
 
: : : : : : : : : : : : : : :گوشی می‌رود. صندلی را به‌زمین می‌کشد. با سر به‌زمین
 
: : : : : : : : : : : : : : :می‌آید، می‌غلتد، می‌خزد، سعی می‌کند برخیزد،
 
: : : : : : : : : : : : : : :تلوتلو می‌خورد، و پخش زمین می‌شود.
 
 
 
: : : : : : : : : : : : : : :سکوت.
 
 
 
: : : : : : : : : : : : : :لمب صورتش را رو به‌بالا می‌گیرد. پیفس او را نگاه
 
: : : : : : : : : : : : : :می‌کند، به‌طرفش می‌آید و رویش خم می‌شود.
 
 
 
'''پیفس''': از لطفتون متشکرم آقای لمب. نتیجه رو خودمون بعدأ بهتون اطلاع
 
میدیم.
 
 
 
{{چپ‌چین}}
 
 
 
برگردان الف. و. وفا
 
 
 
{{پایان چپ‌چین}}
 
 
 
#{{{پاورقی|1}}در لغت به‌معنی برّه است و اصطلاحأ به‌شخص بی‌گناه و ساده‌لوح اطلاق می‌شود.
 
Earphone. #{{پاورقی|2}}
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
  
 +
'''لمب:''' ببخشین؟
  
 +
'''پیفس:''' دست نخورده هسّین؟
  
 +
'''لمب:''' راستش، یه خورده دستپاچه شدم... منظورم اینه که آخه... جلوِ یه خانم -
  
  
 +
'''پیفس:''' دست نخورده هسّین؟
  
 +
'''لمب:''' بله، نقداً که هسّم. نمی‌خوام چیزی رو ازتون پنهون کنم.
  
 +
'''پیفس:''' همیشه بودین؟
  
 +
'''لمب:''' آ... بله، همیشه. همیشه.
  
 +
'''پیفس:''' قسم می‌خورین؟
  
 +
'''لمب:''' قسم؟ آ... بله، قسم می‌خورم.
  
 +
'''پیفس:''' زن‌ها شما را به‌وحشت میندازن؟
  
 +
{{کوچک}}
 +
::::::::::::::::دکمه‌ای را که در سوی دیگر چهارپایه است فشار می‌دهد. صحنه غرق نور قرمز رنگی صحنه را در خود فرو می‌برد. صحنه با هر سؤال خانم پیفس خاموش و روشن می‌شود.
 +
{{پایان کوچک}}
  
 +
'''پیفس:''' چی شون شما رو به‌وحشت میندازه؟ (پشت سرهم:) لباسشون؟ کفش‌شون؟ صداشون؟ خنده‌شون؟ نگاه‌شون؟ راه رفتن‌شون؟ نشستن‌شون؟ لبخند زدن‌شون؟ حرف زدن‌شون؟ لب و دهن‌شون؟ دستاشون؟ پاهاشون؟ ساقاشون؟ روناشون؟ زانوهاشون؟ چشماشون؟ (ضربه طبل) هاشون؟ (ضربهٔ سنج)هاشون؟ (صدای ترمبون)هاشون؟ (یک نُت بَم)هاشون؟
  
 +
'''لمب:''' (با صدای بلند) خب، بسته به‌اینه که واقعا منظورتون چی باشه -
  
 +
{{کوچک}}
 +
::::::::::::::::نور همچنان خاموش و روشن می‌شود. پیفس مجدداً دکمهٔ اولی را فشار می‌دهد و صدای وزوز گوشخراش کرکننده بار دیگر بلند می‌شود. دست لمب بی‌اراده به‌طرف گوشی می‌رود. صندلی را به‌زمین می‌کشد. با سر به‌زمین می‌آید، می‌غلتد، می‌خزد، سعی می‌کند برخیزد، تلوتلو می‌خورد، و پخش زمین می‌شود.
  
 +
::::::::::::::::سکوت.
  
 +
::::::::::::::::لمب صورتش را رو به‌بالا می‌گیرد. پیفس او را نگاه می‌کند، به‌طرفش می‌آید و رویش خم می‌شود.
  
 +
{{پایان کوچک}}
 +
'''پیفس:''' از لطفتون متشکرم آقای لمب. نتیجه رو خودمون بعداً بهتون اطلاع میدیم.
  
 +
{{چپ‌چین}}
 +
'''برگردان الف. و. وفا'''
 +
{{پایان چپ‌چین}}
  
  
  
 
+
== پاورقی‌ها ==
  
 +
#{{پاورقی|1}}در لغت به‌معنی برّه است و اصطلاحاً به‌شخص بی‌گناه و ساده‌لوح اطلاق می‌شود.
 +
#{{پاورقی|2}}Earphone.
 +
{{لایک}}
  
 
[[رده:کتاب جمعه ۸]]
 
[[رده:کتاب جمعه ۸]]
 +
[[رده:نمایشنامه]]
 +
[[رده:هارولد پینتر]]
 +
[[رده:مقالات نهایی‌شده]]
 +
[[رده:کتاب جمعه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۷:۱۶

کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۸


هارولد پینتر Harold Pinter




اشخاص نمایش:

لمب Lamb
پیفس Piffs


یک دفتر کار. لمب [۱]، جوان، مشتاق، بشاش، پرحرارت و جدی. ناآرام و تنها قدم می‌زند. در باز می‌شود. مادموازل پیفس می‌آید تو. به‌نظر می‌رسد که عصارهٔ لیاقت و کارآئی است.

پیفس: آ، صبح‌بخیر.

لمب: صبح به‌خیر مادموازل.

پیفس: شما آقای لمب هستید؟

لمب: بله، خودم هستم.

پیفس: (در حال مطالعه یک یادداشت) شما برای تصدی این پست خالی درخواست نوشته‌اید، درسته؟

لمب: دقیقاً همین طوره.

پیفس: فیزیکدان هستید، بله؟

لمب: بله، بله. در واقع فیزیک تمام زندگی منه.

پیفس: (با بی‌حالی) بسیار خب، معمولاً روش ما اینه که قبل از رسیدگی به‌کیفیت کار درخواست‌کننده‌ها برای تعیین لیاقت و شایستگی روانی‌شون همیشه یه آزمایش کوچولو از اونا می‌کنیم. مانعی که نداره؟

لمب: آ، اختیار دارین، نخیر.

پیفس: بسیار خوب.

پیفس اشیائی را از داخل کشو بیرون می‌آورد، بعد می‌آید به‌طرف لمب و یک صندلی برایش می‌گذارد.

پیفس: لطفاً بشینین. (لمب می‌نشیند.) می‌تونم اینارو به‌کف دستاتون وصل کنم؟

لمب: (با خوشروئی.) چی هستن؟

پیفس: الکترودَن.

لمب: الکترود؟ آ، بله، البته. چه چیزای کوچولو موچولوی بامزه‌ئی!

(پیفس الکترودها را به‌کف دست‌های لمب وصل می‌کند.)

پیفس: خب، حالا گوشی‌آ.

(ایرفون‌ها[۲]را نیز روی سر او وصل می‌کند.)

لمب: می‌گم... سرگرمی خوبیه‌ها!

پیفس: حالا وصلش می‌کنم به‌برق.

(دو شاخه را به‌پریز وصل می‌کند.)

لمب: (با اندکی نگرانی)وصلش کردین، آره؟ آ، آره، البته که کردین، آره. وصلش کردین، مگه نه؟

(پیفس روی چهارپایهٔ بلندی می‌ایستد و از آن بالا لمب را می‌نگرد.)

حالا این قدرت و شایستگی منو معـ... معلوم می‌کنه، مگه نه؟

پیفس: مسلماً. حالا خودتونو شُل کنین، شُلِ شُل. نباید راجع به‌چیز دیگه‌ئی فکر کنین.

لمب: باشه.

پیفس: شُلِ شُل. بیشتر، بیشتر. کاملاً شُل کردین؟

لمب با سر تأئید می‌کند.
پیفس دکمه‌ئی را که به‌چهارپایه وصل است فشار می‌دهد. صدای وزوز گوشخراش کرکننده‌ئی بلند می‌شود. لمب تکان شدیدی می‌خورد. دست‌هایش به‌طرف گوشی می‌رود. صندلی را با خود به‌جلو هُل می‌دهد، روی زمین درمی‌غلتد و با جان کندن به‌زیر صندلی می‌خزد. پیفس خونسرد و آرام، او را می‌نگرد. صدا قطع می‌شود. لمب دزدانه از زیر صندلی سرک می‌کشد، سینه‌مال می‌آید بیرون، می‌ایستد، خودش را تکان می‌دهد، با دهان بسته می‌خندد و بعدروی صندلی ولو می‌شود.

پیفس: می‌خواستین وانمود کنین آدمی هستین که خیلی زود به‌هیجان میاد؟

لمب: نه. خیلی نه. البته من -

پیفس: پس می‌خواستین وانمود کنین عصبی و کم حوصله‌این؟

لمب: کم حوصله؟ نه، من نگفتم کم حوصله‌ام. خب، البته بعضی وقتا یه چیزائی باعث می‌شه که آدم -

پیفس: تا به‌حال دچار حالت افسردگی شدین؟

لمب: خب، دقیقاً نمیشه اسمشو افسردگی گذاشت. گیرم ـ

پیفس: شده بعضی وقتا کارهائی بکنین که صبحش پشیمون بشین و افسوس بخورین؟

لمب: افسوس بخورم؟ کارهائی که باعث پشیمونیم بشه و افسوس بخورم؟... خب، بسته به‌اینه که منظورتون از «بعضی وقتا»چی باشه... می‌خوام بگم که وقتی شما می‌گین «بعضی وقتا» -

پیفس: هیچ وقت پیش اومده که با دیدن زن‌ها هاج و واج بمونین؟

لمب: زن‌ها؟

پیفس: مردها.

لمب: مردها؟... بذارین اول جواب سؤال‌تونو راجع به‌زن‌ها بِدَم -

پیفس: شده بعضی وقتا احساس کنین که هاج و واج موندین؟

لمب: هاج و واج؟

پیفس: با دیدن زن‌ها.

لمب: زن‌ها؟

پیفس: مردها.

لمب: آخه یه دقیقه صبر کنین... ببینم: جوابشو باید جدا جدا بِدَم یا با هم؟

پیفس: شده که بعد از کار روزانه احساس خستگی کنین؟ یا ضعف؟ یا کج خلقی؟ یا بی‌حوصلگی؟ حساسیت شدید؟ گیجی؟ عبوسی؟ بطالت؟ ناخوشی؟ پریشون حواسی؟ بی‌خوابی؟ بی‌اشتهائی؟ بی‌قراری؟ نتونین راحت یه جا بشینین؟ نتونین کمرتونو راست کنین؟ احساس شهوت؟ سستی و تنبلی؟ هیجان؟ سرمستی؟ تمنا؟ قدرت؟ ترس و وحشت؟ بی‌حسّ و حالی؟ از قدرت؟ از ترس؟ از تمنا؟

لمب:: (در اندیشه) خُب، خیلی مشکله که آدم واقعاً بگه که -

پیفس: سازش‌تون چه‌طوره؟ آمیزش‌تون خوبه؟

لمب: تازه رو اون نقطهٔ حسّاسی دس گذاشتین که -

پیفس: مبتلا به‌اِگزِما یا بی‌حالی و بی‌اشتهائی یا غش هستین؟

لمب: واسه چی اینارو -

پیفس:: دست نخورده هسّین؟

لمب: ببخشین؟

پیفس: دست نخورده هسّین؟

لمب: راستش، یه خورده دستپاچه شدم... منظورم اینه که آخه... جلوِ یه خانم -


پیفس: دست نخورده هسّین؟

لمب: بله، نقداً که هسّم. نمی‌خوام چیزی رو ازتون پنهون کنم.

پیفس: همیشه بودین؟

لمب: آ... بله، همیشه. همیشه.

پیفس: قسم می‌خورین؟

لمب: قسم؟ آ... بله، قسم می‌خورم.

پیفس: زن‌ها شما را به‌وحشت میندازن؟

دکمه‌ای را که در سوی دیگر چهارپایه است فشار می‌دهد. صحنه غرق نور قرمز رنگی صحنه را در خود فرو می‌برد. صحنه با هر سؤال خانم پیفس خاموش و روشن می‌شود.

پیفس: چی شون شما رو به‌وحشت میندازه؟ (پشت سرهم:) لباسشون؟ کفش‌شون؟ صداشون؟ خنده‌شون؟ نگاه‌شون؟ راه رفتن‌شون؟ نشستن‌شون؟ لبخند زدن‌شون؟ حرف زدن‌شون؟ لب و دهن‌شون؟ دستاشون؟ پاهاشون؟ ساقاشون؟ روناشون؟ زانوهاشون؟ چشماشون؟ (ضربه طبل) هاشون؟ (ضربهٔ سنج)هاشون؟ (صدای ترمبون)هاشون؟ (یک نُت بَم)هاشون؟

لمب: (با صدای بلند) خب، بسته به‌اینه که واقعا منظورتون چی باشه -

نور همچنان خاموش و روشن می‌شود. پیفس مجدداً دکمهٔ اولی را فشار می‌دهد و صدای وزوز گوشخراش کرکننده بار دیگر بلند می‌شود. دست لمب بی‌اراده به‌طرف گوشی می‌رود. صندلی را به‌زمین می‌کشد. با سر به‌زمین می‌آید، می‌غلتد، می‌خزد، سعی می‌کند برخیزد، تلوتلو می‌خورد، و پخش زمین می‌شود.
سکوت.
لمب صورتش را رو به‌بالا می‌گیرد. پیفس او را نگاه می‌کند، به‌طرفش می‌آید و رویش خم می‌شود.

پیفس: از لطفتون متشکرم آقای لمب. نتیجه رو خودمون بعداً بهتون اطلاع میدیم.

برگردان الف. و. وفا


پاورقی‌ها

  1. ^ در لغت به‌معنی برّه است و اصطلاحاً به‌شخص بی‌گناه و ساده‌لوح اطلاق می‌شود.
  2. ^ Earphone.