آبی در آشوب: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (ربات: افزودن رده:کتاب جمعه)
 
(۸ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
[[Image:36-044.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۴۴|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۴۴]]
 
[[Image:36-044.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۴۴|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۴۴]]
 
[[Image:36-045.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۴۵|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۴۵]]
 
[[Image:36-045.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۴۵|کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۴۵]]
 +
'''دو شعر از اسماعیل یورد شاهیان'''
  
[[رده:کتاب جمعه ۳۶]]
+
'''[[سرخی در عاشقانه|۱]]'''
{{بازنگری}}
+
 
 +
 
 +
'''۲'''
  
  
 
به‌دیدار رنج زمینم خواهم رفت
 
به‌دیدار رنج زمینم خواهم رفت
  
آشوب بزرگی باما رفه است
+
آشوب بزرگی با ما رفته است
  
 
و ما راهبانِ آن پیلِ فریبیم
 
و ما راهبانِ آن پیلِ فریبیم
سطر ۱۶: سطر ۱۹:
 
و در انتهای خاک مظلوم‌مان
 
و در انتهای خاک مظلوم‌مان
  
:::::ماه را خواهد کشت:
+
:::::ماه را خواهد کشت.
  
 
خنگِ تیز گامِ زمینم
 
خنگِ تیز گامِ زمینم
سطر ۳۸: سطر ۴۱:
 
آبی به‌آبی
 
آبی به‌آبی
  
از اندوه زمانه
+
از اندوهِ زمانه
  
 
که این درد
 
که این درد
سطر ۴۹: سطر ۵۲:
 
به‌سراغم نمی‌آئید
 
به‌سراغم نمی‌آئید
  
::::::::یارانِ من
+
::::::یارانِ من
  
در طرخی سپیده دمی
+
در سرخی سپیده دمی
  
  
سطر ۶۶: سطر ۶۹:
  
  
::::::::::::اورمیه، ۵۹/۱/۲۱
+
:::::::::اورمیه، ۵۹/۱/۲۱
 +
 
 +
 
 +
{{لایک}}
 +
 
 +
[[رده:کتاب جمعه ۳۶]]
 +
[[رده:شعر]]
 +
[[رده:اسماعیل یوردشاهیان]]
 +
[[رده:مقالات نهایی‌شده]]
 +
[[رده:کتاب جمعه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۷:۴۷

کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۴۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۴۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۴۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۴۵

دو شعر از اسماعیل یورد شاهیان

۱


۲


به‌دیدار رنج زمینم خواهم رفت

آشوب بزرگی با ما رفته است

و ما راهبانِ آن پیلِ فریبیم

که از این گونه غریب می‌رود

و در انتهای خاک مظلوم‌مان

ماه را خواهد کشت.

خنگِ تیز گامِ زمینم

به‌کدام سوی

شکسته می‌روی؟

زمانِ دیار مرا بساز

که ما همه آشفته از زخمِ فریب دوستیم

و ملول از سیاهی اندیشه‌ئی غریب

که از سالیان دراز

بر ذهن خاک‌مان نشسته است،

رشته به‌رشته

آبی به‌آبی

از اندوهِ زمانه

که این درد

کدامین روز فریادی سرخ خواهد شد

این گونه که با مردم ما ستم می‌رود.


به‌سراغم نمی‌آئید

یارانِ من

در سرخی سپیده دمی


تا دستان زخمی خود را در دست شما نهم

و از تنهائی خود بگویم؟

و


خانهٔ سرخ مرا

دستان شما خواهد ساخت.


اورمیه، ۵۹/۱/۲۱