سند رابطهٔ سیّد ضیاءالدین با انگلیسی‌ها: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای جدید با '[[Image:4-033.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۴ صفحه ۳۳|کتاب جمعه سال اول شماره ۴ صفحه ۳۳…' ایجاد کرد)
 
جز سند رابطهٔ سیّد ضیاءالدین با انگلیسی‌ها» را محافظت کرد: مطابق با متنِ اصلی است. ([edit=sysop] (بی‌پایان) [move=sysop] (بی‌پایان)))
 
(۱۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۳: سطر ۳:
 
[[Image:4-035.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۴ صفحه ۳۵|کتاب جمعه سال اول شماره ۴ صفحه ۳۵]]
 
[[Image:4-035.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۴ صفحه ۳۵|کتاب جمعه سال اول شماره ۴ صفحه ۳۵]]
 
[[Image:4-036.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۴ صفحه ۳۶|کتاب جمعه سال اول شماره ۴ صفحه ۳۶]]
 
[[Image:4-036.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۴ صفحه ۳۶|کتاب جمعه سال اول شماره ۴ صفحه ۳۶]]
 +
 +
 +
 +
:::: در سوم اسفند ۱۲۹۹ کودتائی در ایران صورت گرفت که منشاء تأسیس سلسلهٔ پهلوی شد. طرح این کودتا را که سید‌ضیاءالدین و رضاخان قزاق به‌اجرا گذاشتند، وزارت مستعمرات (هند) و وزارت جنگ بریتانیا ریختند، و ژنرال آیرون ساید (Ironside) فرماندهٔ نیروهای بریتانیا در شمال ایران هم مسئول در نظارت بر اجرای طرح شد.{{نشان|1}} در سند زیر، که از بایگانی وزارت خارجه بریتانیا استخراج شده، مستر نورمن، وزیر مختار بریتانیا در تهران (۱۹۲۰)، در گزارشی که برای دولت متبوع خود می‌فرستد در واقع سیاستی را خلاصه می‌کند که سیدضیاءالدین و سلسلهٔ پهلوی در چند دههٔ بعد به‌اجرا گذاشتند.
 +
 +
'''مستر نورمن (تهران) به‌‌ارل کرزن (ساعت یازده و ربع شب ۲۵ فوریه دریافت شد) شمارهٔ‌ ۱۲۵ تلگرافی (E 2605/2/34)'''
 +
 +
تهران - ۲۵ فوریه ۱۹۲۱،‌ ساعت یازده و نیم دقیقهٔ صبح خیلی فوری به‌پیشنهاد سیّدضیاءالدین، [احمد] شاه با صدور اعلامیه‌ئی عملاً '''کودتا''' را به‌خود نسبت داده و گفته است سیّدضیاءالدین را با اختیارات تام به‌نخست‌وزیری گماشته تا به‌بحران مداوم کابینه و بی‌تصمیمی[های] اداری پایان دهد.
 +
 +
(خیلی خیلی محرمانه)
 +
 +
سید [ضیاءالدین] اظهارات محرمانهٔ زیر را دربارهٔ سیاست خود با من در میان گذاشته است:
 +
 +
او قصد دارد حتی‌المقدور از انتصاب وزیران اجتناب کند و وزارت‌خانه‌ها را در دست معاونان دائمی آن‌ها باقی بگذارد.
 +
 +
قرارداد ایران و انگلیس [۱۹۱۹] باید رسماً مردود شناخته شود. بدون اعلام رسمی الغای این قرارداد دولت نمی‌تواند به‌کار پردازد. طرد این قرارداد همراه با اعلامیه‌ئی خواهد بود مبنی بر این که چنین گامی به‌معنی خصومت بریتانیای کبیر نیست، و دولت جدید فی‌الفور تلاش خواهد کرد حسن نیت بریتانیا را جلب کند، که شرطی اساسی برای [ارائه] حیات ایران است.
 +
 +
اقدامات فوری در جهت انتصاب افسران و مستشاران بریتانیائی به‌مناصب نظامی، مالی، و اداری، بر اساس قراردادهای فردی صورت خواهد گرفت بی‌آن‌که کم‌ترین نشانی مبنی بر وجود قرارداد بین دو دولت وجود داشته باشد [کوشش خواهد شد] حدّاقلّ توجه به‌فعالیت‌های این افراد جلب شود.
 +
 +
رسماً اعلام خواهد شد که نظر دولت ایران بر این است که از کشورهای «گوناگون» اروپائی به‌ایران مستشار آورده شود. تعداد معدودی مستشار فرانسوی،‌ آمریکائی، و حتی بعدها روس، دعوت خواهند شد تا در وزارتخانه‌های کم‌اهمیت خدمت کنند. نظر بر این است که حتی‌المقدور با دولت‌های خارجی دیگر از در آشتی درآیند و دود در چشم بلشویک‌ها و ناراضی‌های بومی بکنند و در عین حال دو بخش مهم دولت را در دست بریتانیائی‌ها قرار دهند. قرار است یک ارتش ۵ هزار‌ نفری در قزوین تشکیل شود و از سرهنگ آدِلستون (Huddleston) خواسته خواهد شد که فرماندهی این ارتش را به‌عهده بگیرد. این ارتش جانشین قوای ما در جبههٔ [جنگ] با بلشویک خواهد شد.
 +
 +
به‌رئیس سوئدی پلیس دستور داده شده است که بر تعداد نفراتش بیفزاید و یک نیروی پانصد نفری دیگر را سازمان دهد؛ در ظاهر این برای محافظت از سفارت‌های خارجی خواهد بود، امّا در واقع هدف از آن نظارت بر فرستادهٔ شوروری، پس از ورود و بطور کلّی نظارت بر فعالیت‌های بلشویک‌ها خواهد بود.
 +
 +
به‌افسر فرماندهٔ ژاندارمری دستور داده شده است که افسران ناراضی و بی‌لیاقت را برکنار کرده، افسران لایق‌تری را به‌جای آن‌ها بگمارد و در کلّ به‌‌نیروی خود سروسامان بدهد.
 +
 +
دولت جدید مایل است نظارت بر '''پلیس جنوب''' (SPR) را با [حفظ] قدرت کنونی‌شان امّا با مخارج کم‌تر و با حدّاقل افسران انگلیسی، مثلاً ده تن، به‌دست گیرد.
 +
 +
سیّد سخت مشتاق است که افسران انگلیسی هنوز هم چند ماهی در قزوین بمانند تا قوای جدیدی که به‌سرعت به‌کمک افسران انگلیسی تربیت می‌شوند بتوانند جای آن‌ها را بگیرند. او تاکید می‌کند که تمام آینده ایران و [نیز حضور] بریتانیای کبیر در ایران بسته به‌این است که به‌دولت جدید چند ماهی فرصت داده شود تا به‌اقدامات دفاعی لازمی بپردازد که زمامداران قبلی به‌‌نحو جنایت‌آمیزی آن را نادیده گرفتند. او در این مقطع سرنوشت‌ساز که در طی آن بسیار کوشش می‌شود که نظمی به‌اوضاع داده شود به‌‌اهمیت رفتار دلسوزانهٔ با ایران [ایران سیدضیاء] تأکید می‌ورزد.
 +
 +
دولت جدید امیدوار است که از زندانیان ثروتمند‌تر بعضاً از بابت مالیات‌های معوق مبالغ زیادی اخذ کند، و بدین طریق مخارج اولین اقدامات نظامی و اداری خود را تأمین کند. دولت امیدوار است پس از آن که دولت فخیمهٔ بریتانیا به‌صمیمیت و انجام‌‌پذیری این اقدامات ایمان آورد، تسهیلات [لازم] را برای اعطای کمک مالی فراهم آورد.
 +
 +
سیّد ضیاءالدین گفت، به‌منظور پرهیز از دشمنی کنونی دولت روسیه شوروی، نهایت اهمیت دارد که سرشت انگلوفیل (ضد بلشویکی) این دولت جدید حتی‌المقدور در حال حاضر پنهان بماند.
 +
 +
در خاتمه او گفت که اگر بریتانیای کبیر مایل است موقعیت خود را در ایران حفظ کند، باید ظاهر را فدای باطن کند، در پس پرده بماند، به‌‌[دولت] ایران به‌نحوی مؤثر، امّا به‌دور از تظاهر، کمک کند. او اطمینان داد که این سیاست سرانجام تمام امتیازاتی را که بریتانیا انتظار داشت که از طریق یک قرارداد غیرعملی [قرارداد ۱۹۱۹] به‌دست آورد، برای او تأمین خواهد کرد.
 +
 +
(به‌هند، بغداد و فرمانده کلّ قوا، شماره ۵۸ هم تلگراف شد).
 +
 +
 +
== پاورقی ==
 +
 +
#{{پاورقی|1}} در مورد انتخاب رضاخان به‌عنوان مُجری نظامی کودتا، نگاه کنید به‌‌مقالهٔ '''یک خانواده، دو کودتا، یک سرنوشت'''
 +
 +
[[رده:کتاب جمعه ۴]]
 +
[[رده:کتاب جمعه]]
 +
[[رده:اسناد تاریخی]]
 +
[[رده:مقالات نهایی‌شده]]
 +
 +
{{لایک}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۶ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۱۰:۰۰

کتاب جمعه سال اول شماره ۴ صفحه ۳۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۴ صفحه ۳۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۴ صفحه ۳۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۴ صفحه ۳۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۴ صفحه ۳۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۴ صفحه ۳۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۴ صفحه ۳۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۴ صفحه ۳۶


در سوم اسفند ۱۲۹۹ کودتائی در ایران صورت گرفت که منشاء تأسیس سلسلهٔ پهلوی شد. طرح این کودتا را که سید‌ضیاءالدین و رضاخان قزاق به‌اجرا گذاشتند، وزارت مستعمرات (هند) و وزارت جنگ بریتانیا ریختند، و ژنرال آیرون ساید (Ironside) فرماندهٔ نیروهای بریتانیا در شمال ایران هم مسئول در نظارت بر اجرای طرح شد.[۱] در سند زیر، که از بایگانی وزارت خارجه بریتانیا استخراج شده، مستر نورمن، وزیر مختار بریتانیا در تهران (۱۹۲۰)، در گزارشی که برای دولت متبوع خود می‌فرستد در واقع سیاستی را خلاصه می‌کند که سیدضیاءالدین و سلسلهٔ پهلوی در چند دههٔ بعد به‌اجرا گذاشتند.

مستر نورمن (تهران) به‌‌ارل کرزن (ساعت یازده و ربع شب ۲۵ فوریه دریافت شد) شمارهٔ‌ ۱۲۵ تلگرافی (E 2605/2/34)

تهران - ۲۵ فوریه ۱۹۲۱،‌ ساعت یازده و نیم دقیقهٔ صبح خیلی فوری به‌پیشنهاد سیّدضیاءالدین، [احمد] شاه با صدور اعلامیه‌ئی عملاً کودتا را به‌خود نسبت داده و گفته است سیّدضیاءالدین را با اختیارات تام به‌نخست‌وزیری گماشته تا به‌بحران مداوم کابینه و بی‌تصمیمی[های] اداری پایان دهد.

(خیلی خیلی محرمانه)

سید [ضیاءالدین] اظهارات محرمانهٔ زیر را دربارهٔ سیاست خود با من در میان گذاشته است:

او قصد دارد حتی‌المقدور از انتصاب وزیران اجتناب کند و وزارت‌خانه‌ها را در دست معاونان دائمی آن‌ها باقی بگذارد.

قرارداد ایران و انگلیس [۱۹۱۹] باید رسماً مردود شناخته شود. بدون اعلام رسمی الغای این قرارداد دولت نمی‌تواند به‌کار پردازد. طرد این قرارداد همراه با اعلامیه‌ئی خواهد بود مبنی بر این که چنین گامی به‌معنی خصومت بریتانیای کبیر نیست، و دولت جدید فی‌الفور تلاش خواهد کرد حسن نیت بریتانیا را جلب کند، که شرطی اساسی برای [ارائه] حیات ایران است.

اقدامات فوری در جهت انتصاب افسران و مستشاران بریتانیائی به‌مناصب نظامی، مالی، و اداری، بر اساس قراردادهای فردی صورت خواهد گرفت بی‌آن‌که کم‌ترین نشانی مبنی بر وجود قرارداد بین دو دولت وجود داشته باشد [کوشش خواهد شد] حدّاقلّ توجه به‌فعالیت‌های این افراد جلب شود.

رسماً اعلام خواهد شد که نظر دولت ایران بر این است که از کشورهای «گوناگون» اروپائی به‌ایران مستشار آورده شود. تعداد معدودی مستشار فرانسوی،‌ آمریکائی، و حتی بعدها روس، دعوت خواهند شد تا در وزارتخانه‌های کم‌اهمیت خدمت کنند. نظر بر این است که حتی‌المقدور با دولت‌های خارجی دیگر از در آشتی درآیند و دود در چشم بلشویک‌ها و ناراضی‌های بومی بکنند و در عین حال دو بخش مهم دولت را در دست بریتانیائی‌ها قرار دهند. قرار است یک ارتش ۵ هزار‌ نفری در قزوین تشکیل شود و از سرهنگ آدِلستون (Huddleston) خواسته خواهد شد که فرماندهی این ارتش را به‌عهده بگیرد. این ارتش جانشین قوای ما در جبههٔ [جنگ] با بلشویک خواهد شد.

به‌رئیس سوئدی پلیس دستور داده شده است که بر تعداد نفراتش بیفزاید و یک نیروی پانصد نفری دیگر را سازمان دهد؛ در ظاهر این برای محافظت از سفارت‌های خارجی خواهد بود، امّا در واقع هدف از آن نظارت بر فرستادهٔ شوروری، پس از ورود و بطور کلّی نظارت بر فعالیت‌های بلشویک‌ها خواهد بود.

به‌افسر فرماندهٔ ژاندارمری دستور داده شده است که افسران ناراضی و بی‌لیاقت را برکنار کرده، افسران لایق‌تری را به‌جای آن‌ها بگمارد و در کلّ به‌‌نیروی خود سروسامان بدهد.

دولت جدید مایل است نظارت بر پلیس جنوب (SPR) را با [حفظ] قدرت کنونی‌شان امّا با مخارج کم‌تر و با حدّاقل افسران انگلیسی، مثلاً ده تن، به‌دست گیرد.

سیّد سخت مشتاق است که افسران انگلیسی هنوز هم چند ماهی در قزوین بمانند تا قوای جدیدی که به‌سرعت به‌کمک افسران انگلیسی تربیت می‌شوند بتوانند جای آن‌ها را بگیرند. او تاکید می‌کند که تمام آینده ایران و [نیز حضور] بریتانیای کبیر در ایران بسته به‌این است که به‌دولت جدید چند ماهی فرصت داده شود تا به‌اقدامات دفاعی لازمی بپردازد که زمامداران قبلی به‌‌نحو جنایت‌آمیزی آن را نادیده گرفتند. او در این مقطع سرنوشت‌ساز که در طی آن بسیار کوشش می‌شود که نظمی به‌اوضاع داده شود به‌‌اهمیت رفتار دلسوزانهٔ با ایران [ایران سیدضیاء] تأکید می‌ورزد.

دولت جدید امیدوار است که از زندانیان ثروتمند‌تر بعضاً از بابت مالیات‌های معوق مبالغ زیادی اخذ کند، و بدین طریق مخارج اولین اقدامات نظامی و اداری خود را تأمین کند. دولت امیدوار است پس از آن که دولت فخیمهٔ بریتانیا به‌صمیمیت و انجام‌‌پذیری این اقدامات ایمان آورد، تسهیلات [لازم] را برای اعطای کمک مالی فراهم آورد.

سیّد ضیاءالدین گفت، به‌منظور پرهیز از دشمنی کنونی دولت روسیه شوروی، نهایت اهمیت دارد که سرشت انگلوفیل (ضد بلشویکی) این دولت جدید حتی‌المقدور در حال حاضر پنهان بماند.

در خاتمه او گفت که اگر بریتانیای کبیر مایل است موقعیت خود را در ایران حفظ کند، باید ظاهر را فدای باطن کند، در پس پرده بماند، به‌‌[دولت] ایران به‌نحوی مؤثر، امّا به‌دور از تظاهر، کمک کند. او اطمینان داد که این سیاست سرانجام تمام امتیازاتی را که بریتانیا انتظار داشت که از طریق یک قرارداد غیرعملی [قرارداد ۱۹۱۹] به‌دست آورد، برای او تأمین خواهد کرد.

(به‌هند، بغداد و فرمانده کلّ قوا، شماره ۵۸ هم تلگراف شد).


پاورقی

  1. ^  در مورد انتخاب رضاخان به‌عنوان مُجری نظامی کودتا، نگاه کنید به‌‌مقالهٔ یک خانواده، دو کودتا، یک سرنوشت