فاشیسم!: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای جدید با '»سخنرانی برتولت برشت در نخستین کنگرهی جهانی نویسندگان« پاریس، ژوئن ۱۹۳۵.' ایجاد کرد) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
»سخنرانی برتولت برشت در نخستین کنگرهی جهانی نویسندگان« پاریس، ژوئن ۱۹۳۵. | »سخنرانی برتولت برشت در نخستین کنگرهی جهانی نویسندگان« پاریس، ژوئن ۱۹۳۵. | ||
+ | |||
+ | دوستان، امروز میخواهم بی آنکه نکتهی چندان تازهئی را مطرح کنم با شما چند کلمه در باب مبارزه با قدرتهائی سخن بگویم که درصددند فرهنگ مغربزمین را، یا بقایای فرهنگی را که مردهریگ یک قرن بهرهکشی است، در خون و لجن سر به نیست کنند. میخواهم توجه شما را تنها به یک نکتهی بسیار مهم جلب کنم؛ نکتهئی که به نظر من، اگر بخواهیم به شیوهی مؤثری با این قدرتهای اهریمنی مبارزه کنیم و خاصه این مبارزه را تا نابودی آن قدرتها ادامه دهیم، نباید دربارهاش کمترین ابهامی باقی بماند. | ||
+ | نویسندگانی که پلیدیها و فجایع فاشیسم را با پوست و گوشت خود تجربه کردهاند و یا دیدهاند که چگونه دیگران قربانی چنین فجایعی میشوند و از این افعال متنفرند، تنها به اعتبار چنین تجربه یا تنفری آمادگی لازم را برای مبارزه با این پلیدیها پیدا نخواهند کرد. ممکن است برخی تصور کنند که تنها شرح و بیان این پلیدیها کافی خواهد بود، بویژه اگر استعداد بینظیر هنری و خشم ناب، آدمی را به شرح و بیان آن فجایع برانگیخته باشد. بیتردید، شرح و بیان این پلیدیها بس مهم است. در اینجا فجایعی روی میدهد که باید متوقف شود؛ و در آنجا انسانها را به زیر چوب و چماق میکشند، و چنین اعمالی نباید تکرار شود. این چیزها دیگر نیازی به شرح و بیان مفصل ندارد. انسان کاسهی صبرش لبریز میشود، برانگیخته به پا میخیزد و در چنگاه دژخیم گرفتار میآید. دوستان، این موضوع نیاز به شرح بیشتری دارد. |
نسخهٔ ۸ آوریل ۲۰۱۰، ساعت ۱۴:۳۷
»سخنرانی برتولت برشت در نخستین کنگرهی جهانی نویسندگان« پاریس، ژوئن ۱۹۳۵.
دوستان، امروز میخواهم بی آنکه نکتهی چندان تازهئی را مطرح کنم با شما چند کلمه در باب مبارزه با قدرتهائی سخن بگویم که درصددند فرهنگ مغربزمین را، یا بقایای فرهنگی را که مردهریگ یک قرن بهرهکشی است، در خون و لجن سر به نیست کنند. میخواهم توجه شما را تنها به یک نکتهی بسیار مهم جلب کنم؛ نکتهئی که به نظر من، اگر بخواهیم به شیوهی مؤثری با این قدرتهای اهریمنی مبارزه کنیم و خاصه این مبارزه را تا نابودی آن قدرتها ادامه دهیم، نباید دربارهاش کمترین ابهامی باقی بماند. نویسندگانی که پلیدیها و فجایع فاشیسم را با پوست و گوشت خود تجربه کردهاند و یا دیدهاند که چگونه دیگران قربانی چنین فجایعی میشوند و از این افعال متنفرند، تنها به اعتبار چنین تجربه یا تنفری آمادگی لازم را برای مبارزه با این پلیدیها پیدا نخواهند کرد. ممکن است برخی تصور کنند که تنها شرح و بیان این پلیدیها کافی خواهد بود، بویژه اگر استعداد بینظیر هنری و خشم ناب، آدمی را به شرح و بیان آن فجایع برانگیخته باشد. بیتردید، شرح و بیان این پلیدیها بس مهم است. در اینجا فجایعی روی میدهد که باید متوقف شود؛ و در آنجا انسانها را به زیر چوب و چماق میکشند، و چنین اعمالی نباید تکرار شود. این چیزها دیگر نیازی به شرح و بیان مفصل ندارد. انسان کاسهی صبرش لبریز میشود، برانگیخته به پا میخیزد و در چنگاه دژخیم گرفتار میآید. دوستان، این موضوع نیاز به شرح بیشتری دارد.