آخرین پُرسش: تفاوت بین نسخهها
(انتخاب برای بازنگری.) |
جز («آخرین پُرسش» را محافظت کرد: نهایی شده. ([edit=sysop] (بیپایان) [move=sysop] (بیپایان))) |
||
(یک نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است) | |||
سطر ۳: | سطر ۳: | ||
[[Image:KHN018P132.jpg|thumb|alt= کتاب هفته شماره ۱۸ صفحه ۱۳۲|کتاب هفته شماره ۱۸ صفحه ۱۳۲]] | [[Image:KHN018P132.jpg|thumb|alt= کتاب هفته شماره ۱۸ صفحه ۱۳۲|کتاب هفته شماره ۱۸ صفحه ۱۳۲]] | ||
− | |||
'''از برتراند راسل''' | '''از برتراند راسل''' | ||
سطر ۱۳: | سطر ۱۲: | ||
اگر ملت متمدنی صلاح خود را در آن بداند که مشهورترین فیلسوفان خود را نادیده انگارد، نادیده انگاشتن '''برتراند راسل''' امکانپذیر نیست. لرد بتشکن، رهبر جنبش پرسروصدای خلع سلاح اتمی، در سالهای اخیر نظر همه جهانیان را بهءسوی خود جلب کرده است. وی اندیشههای خود را با رعایت احترام، در نامههای سرگشاده به سران کشورها، و مخالفت خود را با نشاندن جثهٔ استخوانی ۸۹ ساله خود روی سنگفرشهای میدان '''ترافالگار''' به جهانیان اعلام داشته است. اینک لرد '''راسل''' در اثر خود به نام «آیا انسان آیندهای دارد؟» اندیشههای خود را در مقالهای گویا بیان میکند. نتیجه آن شاهکاری است از یک نوشتهٔ وصفی پر از احساس قوی و بسیار روشن. | اگر ملت متمدنی صلاح خود را در آن بداند که مشهورترین فیلسوفان خود را نادیده انگارد، نادیده انگاشتن '''برتراند راسل''' امکانپذیر نیست. لرد بتشکن، رهبر جنبش پرسروصدای خلع سلاح اتمی، در سالهای اخیر نظر همه جهانیان را بهءسوی خود جلب کرده است. وی اندیشههای خود را با رعایت احترام، در نامههای سرگشاده به سران کشورها، و مخالفت خود را با نشاندن جثهٔ استخوانی ۸۹ ساله خود روی سنگفرشهای میدان '''ترافالگار''' به جهانیان اعلام داشته است. اینک لرد '''راسل''' در اثر خود به نام «آیا انسان آیندهای دارد؟» اندیشههای خود را در مقالهای گویا بیان میکند. نتیجه آن شاهکاری است از یک نوشتهٔ وصفی پر از احساس قوی و بسیار روشن. | ||
− | به عقیده او، اگرچه انسان حیوانی اجتماعی است، چیزی از قبیل مورچه نیست این موجود اجتماعی «تنها مزیت اولیه خود: مغزش» را به کار برده است تا محیط علمی بلندپایهای برای خود بسازد، «و در عین حال غریزه و عاطفه او به همان شکلی که درخور زندگی وحشیتر و بدویتر بود، به جا مانده است.» در گذشته جنگ، ابزار این غریزه بوده است. ولی با پیدایش سلاحهای هستهای «یا جنگ از رفتار باز | + | به عقیده او، اگرچه انسان حیوانی اجتماعی است، چیزی از قبیل مورچه نیست این موجود اجتماعی «تنها مزیت اولیه خود: مغزش» را به کار برده است تا محیط علمی بلندپایهای برای خود بسازد، «و در عین حال غریزه و عاطفه او به همان شکلی که درخور زندگی وحشیتر و بدویتر بود، به جا مانده است.» در گذشته جنگ، ابزار این غریزه بوده است. ولی با پیدایش سلاحهای هستهای «یا جنگ از رفتار باز خواهد ماند یا همه بشر متمدن به گور خواهد رفت.» |
− | ''' | + | '''برتراند راسل''' میپرسد: «آیا امکان دارد یک جامعهٔ علمی، که از علم هضمنشده رنج میبرد، به زندگی خویش ادامه دهد؛ یا باید چنین جامعهای ناگزیر به زندگی خود پایان دهد؟» پاسخ او به قسمت نخستین این پرسش پاسخی انسانی است «بلی» او برای بقای بشر از خلع سلاح اتمی فوری، متوقف ساختن همه آزمایشهای اتمی و پیشگیری از گسترش سلاحهای اتمی جانبداری میکند و معتقد است که خاور و باختر باید سیاست آمادگی برای حمله متقابله آنی را رها کنند «زنده ماندن ما در سالهای کنونی یا آینده فقط زادهٔ بخت و اقبال است». |
− | چرا چنین گامهائی برداشته نشده است؟ '''راسل''' | + | چرا چنین گامهائی برداشته نشده است؟ '''راسل''' بر آنست که یا خاور یا باختر واقعاً آرزومند خلع سلاح است. علت آن را باید در نوشتههای فروید جستجو کرد: «در دنیائی که ما زندگی میکنیم، اراده فعال و غالبی به سوی مرگ وجود دارد که تا به امروز در هر بحرانی بر عقل آدمی چیره گشته است.» او روسها را به علت خودداری از قبول نقشه '''باروخ''' و امریکائیان را به واسطه امتناع از پذیرفتن نقشه عمومی '''خروشچف''' مسئول میداند اما «تقصیر شکست بیشتر به گردن اتحاد جماهیر شوروی است.» |
راسل هنگامی که در مورد اختلافات ایدهئولوژیک شرق و غرب، اعتراف میکند که غرب «روشی مخالف با اصول دموکراسی» اتخاذ کرده است: | راسل هنگامی که در مورد اختلافات ایدهئولوژیک شرق و غرب، اعتراف میکند که غرب «روشی مخالف با اصول دموکراسی» اتخاذ کرده است: | ||
سطر ۲۹: | سطر ۲۸: | ||
ولی با اصرار تمام میگوید: | ولی با اصرار تمام میگوید: | ||
− | '''«تا وقتی که انسان زنده است، هر پیشرفتی امکان دارد. اما نکتهٔ مسلم این است که : نه کمونیسم و نه ضدکمونیسم، | + | '''«تا وقتی که انسان زنده است، هر پیشرفتی امکان دارد. اما نکتهٔ مسلم این است که : نه کمونیسم و نه ضدکمونیسم، هیچکدام را بر اجساد مردگان نمیتوان بنا نهاد!»''' |
− | زندگی انسان در جهان تابع شرایط سیاسی است: پیشرفتهای فنی در وسائل ارتباطی ایجاد یک قدرت جهانی را میسر ساخته است. یک حکومت فدرال جهانی، با قانون اساسی و نیروی نظامی، و یک دولت مسئول در برابر هیأت قانونگزاری باید ایجاد گردد. | + | زندگی انسان در جهان تابع شرایط سیاسی است: پیشرفتهای فنی در وسائل ارتباطی ایجاد یک قدرت جهانی را میسر ساخته است. یک حکومت فدرال جهانی، با قانون اساسی و نیروی نظامی، و یک دولت مسئول در برابر هیأت قانونگزاری باید ایجاد گردد. – این قدرت میتواند ثبات جهان را حفظ کند مشروط برآنکه برابری اقتصادی در سراسر جهان موجود باشد. |
'''راسل''' در پاسخ '''آخرین پرسش''' با فصاحت تمام به خود میگوید: «من با چشم دل دنیائی پر از شکوه و شادی میبینم که در آن عقل آدمی بزرگتر میشود، امید وی مبهم نمیماند، و نیکیها دیگر به عنوان خیانت یا به گمان هدفهای پلید محکوم نمیگردد.» | '''راسل''' در پاسخ '''آخرین پرسش''' با فصاحت تمام به خود میگوید: «من با چشم دل دنیائی پر از شکوه و شادی میبینم که در آن عقل آدمی بزرگتر میشود، امید وی مبهم نمیماند، و نیکیها دیگر به عنوان خیانت یا به گمان هدفهای پلید محکوم نمیگردد.» | ||
− | '''راسل''' با آن سوداهای بلند و عالی و آن | + | '''راسل''' با آن سوداهای بلند و عالی و آن هشیاری درخشان در عقل و منطق صرف، نه میتواند ماهیت غیرمنطقی سیاستها را تحمل کند و نه آنها را میفهمد. اما کسانی که آن را میفهمند آیا آیندهئی برای تبار انسان تهیه میبینند؟ |
+ | |||
+ | {{چپچین}} '''ترجمه مسعود رضوی''' {{پایان چپچین}} | ||
+ | |||
سطر ۴۲: | سطر ۴۴: | ||
[[رده:برتراند راسل]] | [[رده:برتراند راسل]] | ||
[[رده:مسعود رضوی]] | [[رده:مسعود رضوی]] | ||
+ | [[رده:مقالات نهاییشده]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۴:۳۶
از برتراند راسل
آیا انسان آیندهئی دارد؟
به قلم برتراند راسل در ۱۲۸ صفحه
اگر ملت متمدنی صلاح خود را در آن بداند که مشهورترین فیلسوفان خود را نادیده انگارد، نادیده انگاشتن برتراند راسل امکانپذیر نیست. لرد بتشکن، رهبر جنبش پرسروصدای خلع سلاح اتمی، در سالهای اخیر نظر همه جهانیان را بهءسوی خود جلب کرده است. وی اندیشههای خود را با رعایت احترام، در نامههای سرگشاده به سران کشورها، و مخالفت خود را با نشاندن جثهٔ استخوانی ۸۹ ساله خود روی سنگفرشهای میدان ترافالگار به جهانیان اعلام داشته است. اینک لرد راسل در اثر خود به نام «آیا انسان آیندهای دارد؟» اندیشههای خود را در مقالهای گویا بیان میکند. نتیجه آن شاهکاری است از یک نوشتهٔ وصفی پر از احساس قوی و بسیار روشن.
به عقیده او، اگرچه انسان حیوانی اجتماعی است، چیزی از قبیل مورچه نیست این موجود اجتماعی «تنها مزیت اولیه خود: مغزش» را به کار برده است تا محیط علمی بلندپایهای برای خود بسازد، «و در عین حال غریزه و عاطفه او به همان شکلی که درخور زندگی وحشیتر و بدویتر بود، به جا مانده است.» در گذشته جنگ، ابزار این غریزه بوده است. ولی با پیدایش سلاحهای هستهای «یا جنگ از رفتار باز خواهد ماند یا همه بشر متمدن به گور خواهد رفت.»
برتراند راسل میپرسد: «آیا امکان دارد یک جامعهٔ علمی، که از علم هضمنشده رنج میبرد، به زندگی خویش ادامه دهد؛ یا باید چنین جامعهای ناگزیر به زندگی خود پایان دهد؟» پاسخ او به قسمت نخستین این پرسش پاسخی انسانی است «بلی» او برای بقای بشر از خلع سلاح اتمی فوری، متوقف ساختن همه آزمایشهای اتمی و پیشگیری از گسترش سلاحهای اتمی جانبداری میکند و معتقد است که خاور و باختر باید سیاست آمادگی برای حمله متقابله آنی را رها کنند «زنده ماندن ما در سالهای کنونی یا آینده فقط زادهٔ بخت و اقبال است».
چرا چنین گامهائی برداشته نشده است؟ راسل بر آنست که یا خاور یا باختر واقعاً آرزومند خلع سلاح است. علت آن را باید در نوشتههای فروید جستجو کرد: «در دنیائی که ما زندگی میکنیم، اراده فعال و غالبی به سوی مرگ وجود دارد که تا به امروز در هر بحرانی بر عقل آدمی چیره گشته است.» او روسها را به علت خودداری از قبول نقشه باروخ و امریکائیان را به واسطه امتناع از پذیرفتن نقشه عمومی خروشچف مسئول میداند اما «تقصیر شکست بیشتر به گردن اتحاد جماهیر شوروی است.»
راسل هنگامی که در مورد اختلافات ایدهئولوژیک شرق و غرب، اعتراف میکند که غرب «روشی مخالف با اصول دموکراسی» اتخاذ کرده است:
اگر باختر پشتیبان آزادی است، چگونه تحمل میکند که پرتقالیها مردم بیگناه و بیسلاح «آنگولا» را این چنین قصابانه کشتار کنند؟ -حکومت «فرانکو» را بر اسپانیا چگونه توجیه میکند، و دربارهٔ خفقان آزادی امریکائیها در محکمهٔ تفتیش عقاید «مکارتی» مرحوم چه جوابی میدهد؟
گرچه راسل کاملاً از عقیدهٔ «کمونیست شدن بهتر از مردن است!» جانبداری نمیکند و میگوید:
میتوانیم حدس بزنیم که در شوروی شعاری به خلاف این وجود دارد؛ یعنی میتوانیم حدس بزنیم که در آنجا میگویند: «تجمل حکومت سرمایهدارها گواراتر از انهدام با بمب اتمی است!»
ولی با اصرار تمام میگوید:
«تا وقتی که انسان زنده است، هر پیشرفتی امکان دارد. اما نکتهٔ مسلم این است که : نه کمونیسم و نه ضدکمونیسم، هیچکدام را بر اجساد مردگان نمیتوان بنا نهاد!»
زندگی انسان در جهان تابع شرایط سیاسی است: پیشرفتهای فنی در وسائل ارتباطی ایجاد یک قدرت جهانی را میسر ساخته است. یک حکومت فدرال جهانی، با قانون اساسی و نیروی نظامی، و یک دولت مسئول در برابر هیأت قانونگزاری باید ایجاد گردد. – این قدرت میتواند ثبات جهان را حفظ کند مشروط برآنکه برابری اقتصادی در سراسر جهان موجود باشد.
راسل در پاسخ آخرین پرسش با فصاحت تمام به خود میگوید: «من با چشم دل دنیائی پر از شکوه و شادی میبینم که در آن عقل آدمی بزرگتر میشود، امید وی مبهم نمیماند، و نیکیها دیگر به عنوان خیانت یا به گمان هدفهای پلید محکوم نمیگردد.»
راسل با آن سوداهای بلند و عالی و آن هشیاری درخشان در عقل و منطق صرف، نه میتواند ماهیت غیرمنطقی سیاستها را تحمل کند و نه آنها را میفهمد. اما کسانی که آن را میفهمند آیا آیندهئی برای تبار انسان تهیه میبینند؟