میوههای ملال: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای جدید حاوی «thumb|alt= کتاب هفته شماره ۱۲ صفحه ۱۳۷|کتاب هفته شماره ۱۲ صفحه ۱۳۷ [[I...» ایجاد کرد) |
|||
سطر ۳: | سطر ۳: | ||
− | {{ | + | {{در حال ویرایش}} |
سطر ۱۰: | سطر ۱۰: | ||
[[رده:شعر]] | [[رده:شعر]] | ||
[[رده:رؤیا]] | [[رده:رؤیا]] | ||
+ | |||
+ | |||
+ | تو می گریزی و من در غبار رؤیاها | ||
+ | هزار پنجره را بی شکوه می بندم | ||
+ | به باغ سبز نوید تو می سپارم خویش | ||
+ | هزار وسوسه را در ستوه می بندم | ||
+ | |||
+ | |||
+ | تو می گریزی و پیوند روزهای دراز | ||
+ | مرا چو قافله ی سنگ و سرب می گذرد | ||
+ | درنگ لحظه ی سنگین انتظار، چو کوه | ||
+ | به چشم خسته ی من پای درد می فشرد | ||
+ | |||
+ | |||
+ | تو می گریزی چونان که آب از سرسنگ | ||
+ | ز سنگ لال نخیزد نه شکوه، نه فریاد | ||
+ | تو می گریزی چونان که از درخت نسیم | ||
+ | درخت بسته نداند گریختن با باد | ||
+ | |||
+ | |||
+ | تو می گریزی و با من نمی گریزی، لیک | ||
+ | غم گریز تو بال شکیب می شکند | ||
+ | چو از نیامدنت بیم می کنم، با من | ||
+ | نگاه سبز تو نقش فریب می شکند | ||
+ | |||
+ | |||
+ | بیا که جلوه ی بیدار هرچه تنهائی است | ||
+ | به نوشخند گوارای مهر، خواب کنیم | ||
+ | به روی تشنگی بیگناه لبهامان | ||
+ | هزار بوسه ی نشکفته را خراب کنیم | ||
+ | |||
+ | |||
+ | تو می گریزی اما - دریغ! - می ماند | ||
+ | خیال خسته ی شب ها و میوه های ملال | ||
+ | اگر درست بگویم، نمیتوانم باز | ||
+ | به دست حوصله بسپارم آرزوی وصال. | ||
+ | |||
+ | {{چپ چین}} | ||
+ | آذرماه ۱۳۴۰ | ||
+ | "رؤیا" | ||
+ | {{پایان چپ چین}} |
نسخهٔ ۲۷ مارس ۲۰۱۳، ساعت ۰۱:۰۸
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
تو می گریزی و من در غبار رؤیاها
هزار پنجره را بی شکوه می بندم
به باغ سبز نوید تو می سپارم خویش
هزار وسوسه را در ستوه می بندم
تو می گریزی و پیوند روزهای دراز
مرا چو قافله ی سنگ و سرب می گذرد
درنگ لحظه ی سنگین انتظار، چو کوه
به چشم خسته ی من پای درد می فشرد
تو می گریزی چونان که آب از سرسنگ
ز سنگ لال نخیزد نه شکوه، نه فریاد
تو می گریزی چونان که از درخت نسیم
درخت بسته نداند گریختن با باد
تو می گریزی و با من نمی گریزی، لیک
غم گریز تو بال شکیب می شکند
چو از نیامدنت بیم می کنم، با من
نگاه سبز تو نقش فریب می شکند
بیا که جلوه ی بیدار هرچه تنهائی است
به نوشخند گوارای مهر، خواب کنیم
به روی تشنگی بیگناه لبهامان
هزار بوسه ی نشکفته را خراب کنیم
تو می گریزی اما - دریغ! - می ماند
خیال خسته ی شب ها و میوه های ملال
اگر درست بگویم، نمیتوانم باز
به دست حوصله بسپارم آرزوی وصال.
آذرماه ۱۳۴۰ "رؤیا"