شوراهای کارگری در چکسلواکی: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۴۳: سطر ۴۳:
 
‏عده‌ئی از نویسندگان غرب ماهیت واقعی «بهارپراگ» را با تأکید بیش ازحد بر فعالیت روشنفکران و دانشجویان، تحریف کردند. درست است که روشنفکران آماده‌ترین نیرو‌ها برای ایجاد دگرگونی، از طریق برخورد با بوروکراسی حزبی، بودند (بارز‌ترین دوران آن نیز چهارمین کنگرهٔ نویسندگان، ژوئن 1967‏، بود) و با توجه به‌امتیازاتی که در آزادی بیان داشتتد، در مبارزهٔ خود پیروز هم شدند. اما، ضروری و صحیح است که یادآور نقش ویژهٔ متفکران چک و اسلوواک نیز در حیات اجتماعی کشور باشیم، زیرا آنها همواره احساسات مردم را بیشتر درک کرده و مدافع آن‌ها در کار و فعالیت سیاسی بودند.
 
‏عده‌ئی از نویسندگان غرب ماهیت واقعی «بهارپراگ» را با تأکید بیش ازحد بر فعالیت روشنفکران و دانشجویان، تحریف کردند. درست است که روشنفکران آماده‌ترین نیرو‌ها برای ایجاد دگرگونی، از طریق برخورد با بوروکراسی حزبی، بودند (بارز‌ترین دوران آن نیز چهارمین کنگرهٔ نویسندگان، ژوئن 1967‏، بود) و با توجه به‌امتیازاتی که در آزادی بیان داشتتد، در مبارزهٔ خود پیروز هم شدند. اما، ضروری و صحیح است که یادآور نقش ویژهٔ متفکران چک و اسلوواک نیز در حیات اجتماعی کشور باشیم، زیرا آنها همواره احساسات مردم را بیشتر درک کرده و مدافع آن‌ها در کار و فعالیت سیاسی بودند.
 
   
 
   
‏همان‌طور که نشان دادیم با استقرار نظام بوروکراتیک طبقه کارگر غیرسیاسی شد و قبل از حرکت دوباره، برای مدتی بس طولانی تمایلی از خود نشان نداد. علت چنین واکنشی نیرنگ‌های گذشته، عدم اعتماد به‌رهبران سیاسی سر برآورده از دستگاه دولت و عدم آرامشی
+
‏همان‌طور که نشان دادیم با استقرار نظام بوروکراتیک طبقه کارگر غیرسیاسی شد و قبل از حرکت دوباره، برای مدتی بس طولانی تمایلی از خود نشان نداد. علت چنین واکنشی نیرنگ‌های گذشته، عدم اعتماد به‌رهبران سیاسی سر برآورده از دستگاه دولت و عدم آرامشی بود که ماهرانه ازسوی مخالفین «جریان جدید» و اصلاحات اقتصادی داهن زده می‌شد، اصلاحاتی که از جانب هواداران «برنامه‌ریزی متمرکز » و اقتصاد ارشادی (dirigisme) چون آزمایشی خطرناک تشریح شده و بروز اعتصاب و بالا رفتن قیمت‌ها را نوید می‌داد.
 
+
 
+
‏پس از گذشت مراحل مختلف، طبقه کارگر در 1968 ‏به حرکت در آمد و حمایت روزافزون خود از «جریان نوین» را نمایان کرد خود بعد‌ها به‌عمده‌ترین و پویا‌ترین نیروی محرک آن بدل شد:
 
 
 
 
  
 +
- ‏‌مرحلهٔ اول، از فوریه تا آوریل، شامل بخش اخبار برای افشای اشتباهات رژیم نووتنی می‌شد؛
 +
 +
مرحلهٔ دوم، از آوریل تا ژوئیه، تمرکز یافتن عمل و جست‌و‌جوی اشکال نوینی که از طریق آن کارگران بتوانند فعالانه در رهبری سیاسی و اقتصادی جامعه دخالت داشته باشند، و نیز جست‌وجو برای یافتن کادر‌های پیشرو؛
 
   
 
   
 +
‏----- مرحلهٔ سوم، از ژوئیه تا اوت 1968‏(، اتحاد کارگران و دهقانان و روشنفکران برای دفاع از جریان نوین درمقابل توطئه استالینیست‌ها و فشارهای اتحادشوروی. این مرحله در زمان اشغال چکسلواکی به وسیلهٔ شوروی، با سازماندهی جبههٔ مقاومت و تشکیل چهاردهمین کنگرهٔ حزب کمونیست چکسلواکی، خاتمه یافت.
 
   
 
   
 +
- مرحلهٔ چهارم، از سپتامبر 1968 ‏تا آوریل 1969، شامل تلاش برای دفاع از دست‌آوردهای حیاتی «جریان نوین»،۰ ‏تحت شرائط اشغال کشور به‌وسیلهٔ شوروی، مقإومت علیه اشغالگران و نوکران بومی‌شان، حمایت از رهبری دو بچک، مستحکم‌تر کردن ارتباط با روشنفکران و جوانان از طریق توان‌بخشی به‌اتحادیه‌های مستقل و ایجاد شورا‌های کارگری در کارخانه‌ها و ایجاد سنگرهای مقاومت شد.
 
   
 
   
 +
‏خوب است دراینجا به‌اهمیت آزادی بیان و لفو سانسور، که یکی ا‏ز نکات کلیدی برنامهٔ عمل حزب کمونیست چکسلواکی و جریان نوین بود، نیز اشاره‌ئی کرده باشپم. آزادی بیان، به‌طور کلی - چنان‌که بعضی مدعی‌اند - خواست روشنفکران نبود، به‌عکس نیاز حیاتی توده برای به‌دست آوردن امکان شرکت فعال در حیات سیاسی بود. لازم به‌درک است که کارگران چکسلواکی - چون رفقای روسی، بلغاری، لهستانی، مجاری و آلمانی (شرقی) خود - به‌خاطر وجود بوروکراسی حزبی از دانستن کلیهٔ اطلاعات مهم محروم بودند: یعنی کارکردهای اقتصادی واحدی را که خود در آن کار می‌کردند و «متعلق» به‌آن‌ها بود، نمی‌دانستند. آن‌ها اطلاعی از کارکردهای واقعی اقتصاد جامعه و تصمپمات اتخاذی از جانب رهبران «به‌نام ‏خود» نداشتند، تا چه رسد به مسائل نظامی و امنیتی و سیاست‌های بین‌المللی. آن‌ها با موقعیت رفقای خود در دیگر کشورهای سوسیالیستی آشنائی نداشتند، حق مسافرت یا خریدن روزنا‌مه‌های خارجی در کار نبود. لذا، یکی از شروط آزاد شدن فعالیت‌های کارگری و یافتن اهکان برای رهبری کل جامعه، شکستن سد سانسور و گشودن همهٔ منابع اطلاعاتی و تجربی به‌‏روی خود بود.
  
 
+
‏======در جست‌وجوی نوع تازه‌ئی از دموکراسی مستقیم==
 
 
 
   
 
   
+
‏مسلماً، نکته اصلی در حرکت طبقهٔ کارگر یافتن اشکال دقیقی بود که با استفاده از آن‌ها  
‏بدلا~ ~ ۹ ‏الا اذ~ی مخالفین أدجریان جدید» <و اصلإحات. اقتصادی داهن زده می‌شد، اصلاحاتی که از جانب فواداران أدبرنامه ریزی متمرکز <> و اقتضاد ارشادی ۵۱ ‏- «أه أ» أ ۵ ‏) چون آزمایشی خطرناک تشریح شده و بروز اعتصاب و بالا رفتن قیمت‌ها را نوید ص داد.
 
‏ا پس از گذشت مرا حل مختلف، طبقه کارگر در ۸ ‏لأ ۱۹ ‏به حرکت در آمد و حمایت
 
 
 
‏ووزافزون خود ازددجریان نوین»» وانمایان کرد´خرد بعد‌ها به عمد»‌ترین و پویا‌ترین نیروی محرک آن بدل شد:
 
 
 
‏‌مرحلأ اول، از فوریه تا آوریل، شامل بخش اخبار برای افشای اشتباهات رژیم فووتنی می‌شد!
 
‏_ مرحلأ دوم، از آوریل تا ژوئیه، تمرکز یافتن عمل و جست‌و‌جوی اشکال نوینی که از ظریق آن کارلمجران بتواننا فعا لانک در رهبری سیاسی و اقتصادی جامعه دخالت داشته باشند، و نیز قست وجوبرای یافتن کادر‌های پیشرو! ~
 
‏• مرحلأ سن م، ازژوئیه تا اوت ۸ ‏لا ۹ ‏ (، أتحاد کارگران فی دهقانان وروشنفکران برای دفاع از جریان نوین درمقابل توطئه استالینیست~ و فشارهای اتحادشوروی. این مرحله در زمان اشفال چکسلواکی به وسیله شور وی، با سازماندهی جبهه مقاومت وتشکیل چهار دهمین کک ه چزب کمونیست چکسلواکی، خاتمه یافت:
 
‏´ ~ مرحلأ چفابی م، از. سپتامبر ۸ ‏لإ ۱۹ ‏تا آوریبل ۹ ‏لا ۱۹ ‏• شامل تلاش برای دفاع از دست آوردهای حیاتی أدجریان نوین <<، ۰ ‏تحت ثوائط أشفال کشور به وسیله شوروئ، مقإومت علیه اشغالگران ونوکران بوصشان. حمایت از رهبری دو بچک، منتحکمتر کرهن ارتباط با ووشنفکران و جوانان از طریق توان بخشی به اتحادیه‌های مستقل و. ایجاد شورا‌های کارگری أرکارخانه هاو ایجاد منکزهأی مقاومت شد.
 
‏خوب است دراینجا به اهمیت آزادی بیان و لفو سانسور، که یکی ۱۰ ‏ز نکات کلیدی برنامه عمل حزب کمونییت چکسلواکی وبعریان نوین بود، نیز اشاره ئی کرده باشپم. آزادی بیان، لإ~رکلی _ چنان که بعضی مدعن اند~_ خواست روشنفگ ان نبرد، به عکس نیاز حیاتی توده برای به دست آورهن امکان ا شرکت فعال در حیات سییا. سی بود. لازم به درک است که کارگران چکسلواکی _ چون وفقای روسی، بلفاری، لهستانی، مجاری و آلمانبی (شرقی) خود _ نه خاطر وجود بورو کراسی حزبی از دانستن کلیه اطلاعات مهم محروم بودنأ: یعنی کار کردهای اقتصادی واحدی را ´که خود در آن کار می‌کردنأ و ددمتعلقدد به آن‌ها بود، نمی‌دانستنأ. آن‌ها اطلاعی از کار کردهای واقعی اقتصاد جامفه و تصمپمات اتخاذی از جانب وهبران أدنه نام ۰ ‏خوذدد نداشتنأ، تا پ رسد به مسائل نظامبی و امنیتی و سیاست‌های بین المللی. آن‌ها با موقعیت وفقای خود در دیگ کشربی‌های سوسیالیستی آشنائی نداشتنأ، حق مسافرت یا خریدن ربی زنا مه‌های خارجی در لمجار نبود. لذا، یکی از شروط آزاد شدن فعالیت‌های کارگری ویافتن اهکان برای رهبری کل جامعه، شکستن سد سانسور و کشوهن همه منابع اطلاعاتی و تجربی به ۰ ‏روی خود بود.
 
‏در چست وجوی نوع تازه ثی <از دفوکراسی مستقیم
 
‏مسلمأ، کته املی> ومرکت طبقه´کارکر یافتن اشکال ءقیقی بو> که با امتفاد» از أذ‌ها
 
 
   
 
   
 
* صفحه ۱۳۱
 
* صفحه ۱۳۱

نسخهٔ ‏۳۱ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۰:۳۴

کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۲۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۲۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۲۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۲۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۲۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۲۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۳۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۳۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۳۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۳۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۳۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۳۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۳۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۳۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۳۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۳۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۳۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۳۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۳۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۳۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۳۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۳۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۳۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۴ صفحه ۱۳۸



نوشته: جیری پلیکان

یکی از تناقضات در رویاروئی ایدئولوژیک میان کشورهای شرق و غرب اروپا آن است که در غرب بیش ازکشورهائی که خود را جوامع سوسیالیست می‌خوانند، بحث و تبادل نظر برسرکنترل کارگری و مشارکت آن‌ها در مدیریت اقتصاد به چشم می‌خورد. اما، این مسأله اتفاقی نیست. برای هواداران سوسیالیسم «نوع شوروی» مسأله بسیار ساده است. طبق نظر آن‌ها، وقتی قدرت به طبقهٔ کارگر تعلق دارد و حزب کمونیست نمایندگی آن را می‌کند، طبقه از طریق این حزب به اعمال قدرت خود می‌پردازد. به این دلیل، در نظام سوسیالیسم، حزب کمونیست باید قدرت را در انحصار داشته و دولت، سیاست، اقتصاد و ایدئولوژی طبقه را به پیش برد. به این ترتیب حزب دولت را ‏رهبری و دربارهٔ «برنامه‌های اقتصادی»، که دولت با ‏تقسیم وظائف تولیدی مشخص میان یکایک موسسات به‌اجرا می‌گذارد، تصمیم می‌گیرد. حزب، مجریان و ناظرین - وزرا، معاونین. مدیران کارخانه و رهبران اتحادیه‌ها - برنامه را ‏تعیین می‌کند. بنابراین، هر عمل انجام شده به‌دست نمایندگان طبقهٔ کارگر، برای کارگران است. پس مشارکت کارگران و خود - گردانی چرا باید باشد؟ شورای کارگری برای چیست؟ انتخابات دموکراتیک و دیگر اشکال مستقیم دموکراسی برای چه؟ از نظر هواداران سوسیالیسم «نوع شوروی» همهٔ این‌ها انحرافی، «تجدیدنظرطلبی»، «چپ‌گرائی» و در ‌‌نهایت «دشمنی با طبقهٔ کارگر» است. براساس گفته‌های این هواداران، منافع حیاتی طبقهٔ کارگر در کار کردن، افزایش تولید و بیشبرد برنامه‌های اقتصادی، معقولانه طرح‌ریزی شده از سوی رهبران، نهفته است.

‏شاید بتوان مسأله را کمی خلاصه کرد؛ چنان که می‌دانیم کلیهٔ کشورهای اروپای شرقی باپذیرش (یا بهتر بگوئیم تحمیل شده به‌آن‌ها) سوسیالیسم «نوع شوروی»، تقریباً پیرو نکات مطروحه در فوق بوده‌اند. نتیجهٔ آن - به‌جز دیگر جنبه‌های منفی‌اش - غیرسیاسی شدن کارگران و بوروکراتیک شدن هرچه بیش‌تر نظام بوده است. نمونهٔ جدی و خاص آن چکسلواکی اسث که طبقهٔ کارگرش با برخورداری از سنت‌های دیرین در مبارزات انقلابی دموکراتیک، آماده‌ترین و بالغ‌ترین جامعه برای ساختمان نظام سوسیالیسم بود. ‏

شاخص‌های بحران

‏ به علاوه، چکسلواکی نمونهٔ جالبی است برای مطالعه دربارهٔ ساختمان جامعهٔ سوسیالیسم، زیرا ساخت اقتصادی و اجتماعی این کشور صنعتی، به کشورهای اروپای غربی نزدیک‌تر است.

‏در حقیقت، هیچ کشوری در اروپا، خواه مرکزی ‏یا شرقی، زمینه‌ئی مناسب‌تر و آماده‌تر از چکسلواکی ۱۹۴۵ برای ساختمان سوسیالیسم نداشت. به‌رغم دیگر کشورهای اروپای شرقی، چکسلواکی از دههٔ ۱۹۱۸ ‏تا دههٔ ۱۹۳۸‏، دارای دموکراسی پارلمانی بورژوازی، آزادی‌های دموکراتیک، حزب کمونیست قانونیِ کاملاً نیرومند (cpcz)، دیگر احزاب همکار با حزب کمونیست و دارای نماینده در دولت، اتحادیه‌های بزرگ صنفی، کارگران برخوردار از سطح علمی بالا و آگاه به مسائل سیاسی، بود.

‏سال‌های اشغال چکسلواکی به‌دست نازی‌ها، ۴۵-۱۹۳۹‏، و آزاد شدن کشور به‌دست ارتش شوروی، توانائی انقلابی توده و حیثیت حزب کمونیست را بالا برد و نیروهای ارتجاعی را بی‌اعتبار و درعمل نابود کرد. در دههٔ ۱۹۴۵، چهار حزب سیاسی - تنها احزاب مجاز- دولت ائتلاف ملی را تشکیل داد هدف اصلی این دولت ملی کردن بخش اعظم صنایع و اصلاح کشاورزی شد. بروز اختلاف نظر بر سر مشی‌های قابل اتخاذ برای تحقق بخشیدن به‌این هدف، تلاش گروه‌های معین دست‌راستی برای ممانعت به‌عمل آوردن از انجام این کار و کارشکنی در اجرای برنامه، تمایل حزب کمونیست نسبت به تصاحب قدرت برای خود و «حزب رهبر» شدن و فشارِ - حداکثر نه حداقل - شوروی برای کشاندن چکسلواکی به‌حوزهٔ زیر نفوذ خود، موجب بروز وقایع فوریه ۱۹۴۸ ‏شد. حزب کمونیست برتری مطلق خود را تثبیت کرد و نه فقط نمایندگان جناح راست که نمایندگان سایر احزاب را نیز که آمادگی خود را ‏برای همکاری با حزب کمونیست در ساختمان سوسیالیسم اعلام کرده بودند ولی زیر بار قدرت انحصاری آن نمی‌رفتند، درهم کوبید. بااین‌حال، طی سال‌های 49-1948‏، حزب کمونیست جکسلواکی سعی در ساختمان جامعهٔ سوسیالیستی متفاوت با «نوع شوروی» کرد، یعنی ساختمان جامعه‌ئی منطبق بر واقعیت‌ها و سنت‌های چکسلواکی. در آن زمان، رهبران حزب کمونیست چنین تمایلی را در سخنان خود عنوان و بر «راه مشخص ساختمان سوسیالیسم در چکسلواکی» اصرار کردند. مقایسه این [بخش از] بینش‌های رهبران چکسلواکی آن دوران بابیانیه‌ها و نظرات رهبران احزاب کمونیست ایتالیا، فرانسه و دیگر کشورهای سرمایه‌داری جالب است، زیرا هر کس مبهوت تشابه نکات مطروحه در سخنان آن‌ها بر سر این موضوع خواهد شد. تردیدی نیست که موضع‌گیری‌های گاتوالد (Gottwuld) یا زاپوتاکی (Zapotocky) در 49-1948‏، بسیار صادقانه بود؛ اما، هر دو حد گذار اتحاد شوروی از جامعه‌ئی به‌عنوان پایگاه جنبش‌های انقلابی به‌قدرت بزرگه جهانی شدن را ناچیز گرفتند، قدرت جهانی که اکنون سیاست توسعه‌طلبی، تقسیم جهان با دیگر قدرت‌ها برای گسترش حوزهٔ نفوذ خود و تثبیت فتوحات و منافع «ملی‌»اش را تعقیب می‌کند. به‌همین دلیل بود که استالین نتوانست «راه مشخص به‌سوی سوسیالیسم» را تحمل کند، راهی که بدون تردید به‌رشد سوسیالیسم در کشورهای اروپای شرقی و گسترش آن تا غرب مدد می‌رساند، ولی امتیاز منحصر به «دولت پیشگام» را در معرض خطر یا تردید قرار می‌داد. برای خفه کردن همهٔ این تلاش‌ها در نطفه، او [استالین] چکسلواکی را برگزید، کشوری که علیه تصور سلطه‌جویانهٔ شوروی قیام کرد و موقعیت‌اش نیز در حوزهٔ کشورهای تحت نفوذ [شوروی] به‌طور کامل در عهدنامهٔ یالتا مشخص نبود. حُسن تفاهم چکسلواکی، با مبارزات همهٔ هوادارن «راه مشخص به‌سوی سوسیالیسم» در دیگر کشور‌های اروپای شرقی علیه کسانی که تمایل به‌پذیرش سوسیالیسم «نوع شوروی» و مسکو به‌عنوان مرکز رهبری بلوک سوسیالیست داشتند، همراه شد.

‏از این دیدگاه، چکسلواکی در نظر استالین و همدستانش، نه چون کشوری بامناسب‌ترین شرائط برای ساختمان سوسیالیسم واقعی، بلکه - چنان‌که نشان دادیم - به‌عکس چون کشوری بلند پرواز برای استقلال و عقاید خود و دارای رهبران باتجربه و متفکران اصیل و توانا در بدعت گذاری، ظاهر شد. این ‏اصل، تعیین کنندهٔ موج‌ ترور، سرکوب، محاکمات سیاسی و قربانی‌هائی شد که تعدادشان از دیگر کشورهای اروپای شرقی فرا‌تر رفت - یعنی طرد صد‌ها تن از رهبران حزب کمونیست واجرای بیش از ۲۰۰۰ ‏حکم اعدام سال‌های 54-1949 با نابود کردن کامل قشری از شخصیت‌های سیاسی، اقتصاددانان، روشنفکران، اعضای اتحادیه‌های حرفه‌ئی، دیپلمات‌ها، به‌ویژه هواداران پیشین، مبارزین جنبش مقاومت در اسپانیا و کسانی که سال‌ها در تبعید به‌سر برده و رابطه‌های بین‌المللی در جنبش کارگران داشتند، رهبری شوروی در هم کوبیدن همیشگی هر تلاش برای ابراز استقلال در مقابل مسکو، هر اصالت ایدئولوژیک و هر روح انتقادی و مبتکر را پایه‌گذاری کرد.

‏طی دورانی طولانی، شوروی درانجام عمل خود موفق نیز شد. از 1950‏، راه مشخص به‌سوی سوسیالیسم درچکسلواکی، لهستان و سایر کشورهای مرکزی و شرقی اروپا برچیده شد. چکسلواکی همهٔ جنبه‌های سوسیإلیسم «نوع شوروی» را - درحقیقت با شوق و ذوقی مبالغه‌آمیز و باطل - باهمهٔ نتایج آشنای امروزیش به‌کار آورد. یعنی حزب کمونیست به‌بهای از دست دادن حمایت‌اش، به‌ویژه در میان جوانان، و بروز اختلاف هر چه بیش‌تر در میان رهبری کاملاً وابسته به صوابدید مسکو و ازدست دادن کسانی که در صف مخالفین منفعل، بی‌خیال ‏و دل سرد بودند، بر کل حیات اجتماعی مسلط شد.

‏چنین است علل بحران‌های ادواری سیاسی، اقتصادی و روحی که 15 ‏سال چکسلواکی را به‌این سوی و آن سوی کشاند و سرانجام باکنگرهٔ سالانهٔ حزب کمونیست چکسلواکی، ژانویهٔ 1968‏، که سرآغاز حرکت «جریان نوین» یا «بهار پراگ» شد، خاتمه یافت. حتی اگر ناظرین خارجی هم از این حرکت در تعجب مانده باشند، واقعیت آن است که طی سال‌ها، ستیز‌ها درحال نطفه بستن و راه حل‌ها، در حال رشد بود و خواست دگرگونی از آسمان نازل نشد. واقعیت دیگر آن است که دیگر کشورهای سوسیالیستی نیز دستخوش تحولاتی مشابه طغیان‌های 1956 ‏مجارستان و لهستان و نیز طغیان مجدد لهستان در 71-1970 یا بحران‌های کوتاه مدت و بدون راه حل شدند. به‌همین دلیل است که تجربهٔ 1968 ‏چکسلواکی، در یک لحظه پدیده‌ئی مشخص و مقتضی با مشخصه‌های ویژهٔ این کشور شد، و در لحظه‌ئی دیگر پدیده‌ئی کلی و قابل انطباق بر دیگر کشورهای سوسیالیستی را به‌نمایش گذارد.

نقش طبقهٔ کارگر

‏روایت ‏است که «بهارپراگ» با «کودتا در کاخ» به‌دلیل تغییر دبیر اول حزب کمونیست چکسلو‏اکی و تغییرات جزئی دیگر در مشی‌های رهبری کشور، آغاز شد. بعضی از مخالفین نووتنی (Novotny) نیز خواهان خاتمهٔ کار در همین حد بودند. اما، اغلب دگرگونی‌های کشورهای اروپای شرقی در اصل به‌دلائلی خاص از جمله، غیرقابل تحمل شدن شرائط، رخ نموده‌اند. پس از برکناری دبیر اول حزب، همهٔ «اشتباهات»و «نواقص» بر گردهٔ او گذارده شد، بدون آن که نظام دستخوش ‏دگرگونی واقعی شود. ‌‌نهایت دگرگونی که رهبری شوروی توانائی تحمل آن را داشت، همین بود. اما، رهبران جریان نوین چکسلواکی خواهان تحکم بخشیدن به سوسیالیسم ازطریق انهدام علل بنیادی «نواقص» و باز گرداندن قدرت به توده بودند. برای بیان خواست توده، آن‌ها به حمایت توده در مقابل مقاومت و تحرک ناپذیری دستگاه حاکمه و نیرو‌های محافظه‌کار و فاقد بینش، کسانی که متوجه به‌خطر افتادن منافع‌شان شده ‏بودند، احتیاج داشتند.

‏عده‌ئی از نویسندگان غرب ماهیت واقعی «بهارپراگ» را با تأکید بیش ازحد بر فعالیت روشنفکران و دانشجویان، تحریف کردند. درست است که روشنفکران آماده‌ترین نیرو‌ها برای ایجاد دگرگونی، از طریق برخورد با بوروکراسی حزبی، بودند (بارز‌ترین دوران آن نیز چهارمین کنگرهٔ نویسندگان، ژوئن 1967‏، بود) و با توجه به‌امتیازاتی که در آزادی بیان داشتتد، در مبارزهٔ خود پیروز هم شدند. اما، ضروری و صحیح است که یادآور نقش ویژهٔ متفکران چک و اسلوواک نیز در حیات اجتماعی کشور باشیم، زیرا آنها همواره احساسات مردم را بیشتر درک کرده و مدافع آن‌ها در کار و فعالیت سیاسی بودند.

‏همان‌طور که نشان دادیم با استقرار نظام بوروکراتیک طبقه کارگر غیرسیاسی شد و قبل از حرکت دوباره، برای مدتی بس طولانی تمایلی از خود نشان نداد. علت چنین واکنشی نیرنگ‌های گذشته، عدم اعتماد به‌رهبران سیاسی سر برآورده از دستگاه دولت و عدم آرامشی بود که ماهرانه ازسوی مخالفین «جریان جدید» و اصلاحات اقتصادی داهن زده می‌شد، اصلاحاتی که از جانب هواداران «برنامه‌ریزی متمرکز » و اقتصاد ارشادی (dirigisme) چون آزمایشی خطرناک تشریح شده و بروز اعتصاب و بالا رفتن قیمت‌ها را نوید می‌داد.

‏پس از گذشت مراحل مختلف، طبقه کارگر در 1968 ‏به حرکت در آمد و حمایت روزافزون خود از «جریان نوین» را نمایان کرد خود بعد‌ها به‌عمده‌ترین و پویا‌ترین نیروی محرک آن بدل شد:

- ‏‌مرحلهٔ اول، از فوریه تا آوریل، شامل بخش اخبار برای افشای اشتباهات رژیم نووتنی می‌شد؛

مرحلهٔ دوم، از آوریل تا ژوئیه، تمرکز یافتن عمل و جست‌و‌جوی اشکال نوینی که از طریق آن کارگران بتوانند فعالانه در رهبری سیاسی و اقتصادی جامعه دخالت داشته باشند، و نیز جست‌وجو برای یافتن کادر‌های پیشرو؛

‏----- مرحلهٔ سوم، از ژوئیه تا اوت 1968‏(، اتحاد کارگران و دهقانان و روشنفکران برای دفاع از جریان نوین درمقابل توطئه استالینیست‌ها و فشارهای اتحادشوروی. این مرحله در زمان اشغال چکسلواکی به وسیلهٔ شوروی، با سازماندهی جبههٔ مقاومت و تشکیل چهاردهمین کنگرهٔ حزب کمونیست چکسلواکی، خاتمه یافت.

- مرحلهٔ چهارم، از سپتامبر 1968 ‏تا آوریل 1969، شامل تلاش برای دفاع از دست‌آوردهای حیاتی «جریان نوین»،۰ ‏تحت شرائط اشغال کشور به‌وسیلهٔ شوروی، مقإومت علیه اشغالگران و نوکران بومی‌شان، حمایت از رهبری دو بچک، مستحکم‌تر کردن ارتباط با روشنفکران و جوانان از طریق توان‌بخشی به‌اتحادیه‌های مستقل و ایجاد شورا‌های کارگری در کارخانه‌ها و ایجاد سنگرهای مقاومت شد.

‏خوب است دراینجا به‌اهمیت آزادی بیان و لفو سانسور، که یکی ا‏ز نکات کلیدی برنامهٔ عمل حزب کمونیست چکسلواکی و جریان نوین بود، نیز اشاره‌ئی کرده باشپم. آزادی بیان، به‌طور کلی - چنان‌که بعضی مدعی‌اند - خواست روشنفکران نبود، به‌عکس نیاز حیاتی توده برای به‌دست آوردن امکان شرکت فعال در حیات سیاسی بود. لازم به‌درک است که کارگران چکسلواکی - چون رفقای روسی، بلغاری، لهستانی، مجاری و آلمانی (شرقی) خود - به‌خاطر وجود بوروکراسی حزبی از دانستن کلیهٔ اطلاعات مهم محروم بودند: یعنی کارکردهای اقتصادی واحدی را که خود در آن کار می‌کردند و «متعلق» به‌آن‌ها بود، نمی‌دانستند. آن‌ها اطلاعی از کارکردهای واقعی اقتصاد جامعه و تصمپمات اتخاذی از جانب رهبران «به‌نام ‏خود» نداشتند، تا چه رسد به مسائل نظامی و امنیتی و سیاست‌های بین‌المللی. آن‌ها با موقعیت رفقای خود در دیگر کشورهای سوسیالیستی آشنائی نداشتند، حق مسافرت یا خریدن روزنا‌مه‌های خارجی در کار نبود. لذا، یکی از شروط آزاد شدن فعالیت‌های کارگری و یافتن اهکان برای رهبری کل جامعه، شکستن سد سانسور و گشودن همهٔ منابع اطلاعاتی و تجربی به‌‏روی خود بود.

‏======در جست‌وجوی نوع تازه‌ئی از دموکراسی مستقیم==

‏مسلماً، نکته اصلی در حرکت طبقهٔ کارگر یافتن اشکال دقیقی بود که با استفاده از آن‌ها

  • صفحه ۱۳۱


‏بتواند به نقش پیشروی خود دو سیاست و اقتصاد تحقق بخشد. اولین گام ایجاد دگرگونی در حزب کمونیست_بود» به این صورت که وهبری دولت فقط در انحصار حزب فباشد، بلکه این حزب نیز چون نیرؤئی سیاسی موظف به مبارزه برای کسب اطمینان توده باشد. و کل مبانی سیاسی و اقتصادی را در اختیار شوده بکذارأ. دیگر احزاب و سأ´زمان‌ها را نه بمون ددمحافل کناری <<بلکه چون ممکاران یکسان با خود به حساب آورد. گام‌های دیگ شامل دادن ۰ ‏نقشی نوین به انحا «یه‌های حرفه نی، به عنوان ´مدا فعین خواست‌های کارگران، و ۰ ‏سازمان‌های «ولتی و اکمیته‌های افلی (شوراهای محلی) مبی شد، شورا‌ها یی که قرار بود بدل به سازمان‌های حقوقی و ابرائی و سازمان قدرت نظارت توده شود. ‏اما، مشکل کلیدی کزار از سوسیالیسم بور وکراتیک به بموسیالیسم علمی و دموکراتیک، در سازماندهی و تیؤه نوین گر «تی اقتصا «و «خألت مستقیم کارگران «ر این روند بود. بنابراین - پی ‏از بحث‌های بالبداهه با مارکسیست‌های جوان درزمینه‌های معین کمونیعبتی و اتحادیه ئی، که خود ملهم از تجا رب ~رستان، لهستان، یوگسلاوفی و ادبیات أدچپ نوین» داروپا بود_ فخئت ایده ددشوراهای کارگری <<واددشور اهای کارگران دن صنایع <» یا أدکمیت‌های صنایع» <به موبی ت کلی و پس از انتشار برنامه عمل حزب کمونیست یکسلواکی دب آوریل ۸ ‏ (۱۹ ‏، به صورته دقیق‌تر تجسم یافت. برنامه از ایده شورا حمإیت کرد و با ۰ ‏تاکید بر آن، بدان شالوده> ایدئولوژیک بخشید:

‏~>> اصلاحات اقتصادی، کلیأ تعاونن هائ کاری مؤبسات تولید سوسیالیستی ارا وسیعأ در شرائطئ قرار خواهأ زاد کا خود مستقیمأ شاهد نتایج خوب´ یا بد کار مدیران خواهند بود. بنابراین، حزب لازم می‌داند که هر تعاونی کاژئ حاملا نتایج کار، در گردش مؤمسه تولیه عز نیز. دخیل باشد. به این ترتیب، خواست ایجاز´ ساز مإن‌های دموکراتیک و فقط ملبس _ته ۰ ‏ «~ محدوأ مدپران، براورده خواهأ شد <<. ‏در این برنامه، هرکس به خوبی می‌تواند ببیند که خواست حزب کمونیست ارائه پیشاپیش امئکال و محتوای مدیریت دموکراتیک ترای سازمان‌های نوین تولید و مشارکت کارگران در اموت، ازطریق ایجاد زمینه‌های کامل برای تجربه ن آزمایش و یا بروز ابتکارات ‏از پائین، نیست. ۰ ‏علت این امر فقدان عقاید یا تردید أرکار _ چنان گه برخی از منتقدین ‏بهدد جریان نوین <<یادآور آنند _ نبرد، بلکه مساله مختص به چکسلواکی بود و با موقیت اقتصادی و بإلا گرفتن ستیز سیاسی در کشور و فشار خارجی از سوی اتحاد شور وی و متفقین نزدیکش، بغرنج‌تر شده بود. به علاوه، وهبران چکسلواکی خواهان. تقلید و اجرای تجربه». یوگسلاوی نبودند، ~حتی با آنکه کل تجربه این کشور را دقیقاً مطالعه کرده بودند. اما، ‏ا فرجام همگانی برای تحقیق درباره اشکال متناسب با مدیریت سوسیالیستی، به فیاطو الهام از قدرت توده و جهت گیری در مسیر آن و نه تفرکن انحصارگر انه قدرت، تقریبأ نمونه واری ‏شد از روش‌های. تازه کار در حزب.

‏فجربه ددمئوراهای کارگری ء <با انکا بر ابن پاپأ ابدنولوژبک آغاز مئد: در خلال «ماه‌های

  • صفحه ۱۳۲


‏آوریل ۸ ‏لا ۱۹ ‏تا آوریل ۱۹۳۹ ‏ (که نمایان گر خاتمه این تجربه شد) مترراهاتی در اک‌تر توسسات تولید صنعتی کشور تشکیل شد که حداقل ۰۰۰ ‏م ۸۰۰ ‏کارکی را نمایندکی می‌کرد. ‏از‌‌ همان آغاز کار، شورا‌ها دو هدف اساسی را تعقیب می‌کردند. ۱ ‏) گسترش تولید متر مسمات و. بهبود سطح زندگی کارگران! ۲ ‏) ترفیع انواع تازه تی از روابط میان مترسسات تولیدی و کارگران و نیز مترسسات و دولت، متکی بر مس‌تر ولیت و قدرت تعاونی. ‏شر «اط از حقه ت ذ- _فه دداد مبردظ: _ انتخاب و عزل مدیریت مترسسه تولیدی: ‏_ اظهار نظر درباره مساتل اساسی مرتبط با جنبه‌های رشدی متر مسمات، بدون محدود کرحذ مسق ولیت مدپران در تصمیم گیری فهایی: ‏• تصمیم گیری درباره مشی اصلی توزیع درآ~ -ا-: ‏_ اظهارنظر درباره مزدهای پرداختی، درباره سرمایه لازم برای سرمایه گذاری دوبار» در امور تولیدات آزمایشی، درباره سفارش تجهیزات و دربار «سرمایه گذاری در کارهای تحقیقی و امثاله. ‏. موضوعات املی فمین‌ها بود، اموری کاملأ قابل توجه و لازم برای مجاز کرهذ کارگران، تا سرحد ممکن، در تصمیم گیری و نفوذ در هر امر مستقیمأ مترثر بر زندگی، منافع و آینده`شان. اما هم زمان با داشتن حقوق مذکور، متروا‌ها درمیح مورد حق انجام کارهای ووزاته مدپران توسسات، کارهای «ر صلاحیت مدپران و کارمندان و متضمصین حرفه تی، را نداشتند. ‏بنابراین، مهم‌ترین مساله تحقق پذیر شدن خود _ کزدانی هموکراتیک کارگری بود، خود _ گردانی پکه وظیفه‌اش سهیم کردن مت کار لحران در مهم‌ترین تصمیم کیری ما با استفاده از جدید‌ترین و مناسب‌ترین ومنمودهای بنیان شده بر صلاحیت حرفه تی مدپران و نیز روش‌های تحلیلی آماده کردن تصمیمات بود. ‏مسلمأ، این چنین دگرگونی نمی‌توانست با آرامش و موافقت مکان توام باشد. بوروکرات‌ها و تکنوکرات مای سازمان‌های بر‌تر دولتی، به ویژه کمیسیون برنامه ریزی دولت و نمایندگان دستگاههای فزبی و اتحادیه تی، در پذیرفتن واقعی نظام ثرراتی وخود • گردانی، موانح بسیار بر سر را» تحقق آن به وجود آوردند و سعی کردند أن را تا برقراری «ثباته اقتصادی وسیاسید» و انجام بحث‌های عمیق. به تعویق بیندازند. آن‌ها به ویژه یادآور شدند که شورا‌های کارگری نمی‌توانند أنتخاب بهترین متخصصین م به عنوان مدیر را تضمین کنند و املاحیت فظردهی درباره جنبه مای مختئف برنامه و سرمایه گذاری را فدارند _ یعنی به طور ‏خلاصه، ازنمنی آن‌ها، کارگران قادر به فکر کرهن درباره کل منافع و آینده مق مسمات تولیدی نبودنأ. ‏در پاسخ به این استدلال، استاد اوتا سیک (۸ ‏أد ۵ ‏ا~) _ پدر اصلاحات اقتصادی آغاز شده در دهه لالا ۱۹ ‏_ گفت. ‏> ءشاید کارگران بعضی از مترسسات با انتخاب سخنکویان خوب یا حتی عوام فریب مرتکب اشتباه شوند. شاید کسانی را انتخاب کنند که در روند تزلید موجب اتلاف شد» یا مدام افزایش دستمزد‌ها را به بهاپی صدمه زهن´ به سرمایه گذاری ما و فوسازی ۰ ‏تولید، طلب کنند. ولی، دیر یا زود، تجربه نشان خواهد داد و خواهیم آسوخت که این کار تمربخبتی نیست! خواهیم آسوخت که بدون سرمایه گذاری، بدرن فوسازی و توسعه فنی تومسات تولید، تضمین رشد

  • صفحه ۱۳۳

‏مدادم درآمد هژ~ت> نین دمبتسزد ۰ ‏کارگرأن ممکن فیسبته (صث تاکید‌ها ازئویسنده است)... چرا شوراط ی` فژسمات نبا ۸ ‏بتوانند انتخاب کادرهائی واقعی‌تر و مناسب‌تر از کادرط ی تت «کیت نظام مدیریمت اداری بور وکرأتیک را تضمین کنند؟ برداشت من آن است که ۰ ‏تن‌ها مدپران فقیف از شوراهای تولیدی ترس دارند، کسانیی ترس دارند که موقعیتشان أزبالا حمایت می‌شود، کسانی ترس دارند که توانایی کسب ا~ر در میان کارگران ۰ ‏با استفاده از تجربه. و دانائی خود فدارند. به عکس، مدپرانی که در اوج حرفه خنی د هستند، ~نی که ذرمتکا. «ولی سخت گیر و دقیق هستند و توانائی راهنمائی و نه رهبری ‏د مردان را دارند، کسانی که، همه ص دانند، کار خود را فهمیده و اختیارات خود را ازآن طریق کسب قی کنند، این عده ازتشکیل شوزاهای کارگری ترس فدارند. با آشنائی به نوج کارهای انجام شده توسط کادر‌های پیشین، بی‌توان یقین کرد کسانبی که لزوم انتخاب کادر برای ‏ه مقدمات پر سبؤولیت را در کم یا زیاد شدن درآمد خود می‌بیننأ، هرگز نخواهند تو انبت کسانی بهتر از آن عده را انتخاب کنند که إثرات تصمیم‌های اشتباه آمیز زذهنی خود رأ احساس نکردند. به هر حال. شورا جایگزین رهبری مدپران نخواهد شد، ۰ ‏و هیچ~مدیوی انگ ن واگذاری امسؤولیت خود به شورا‌ها را نخواهذ داشت. هرلمخس بار مسؤولیت تصمیمات کوتاه _ درازط ته انحوت راا لإدوش خوالاکشید. شورا حق عزل مدیر را نه براساس تصمیمات اتغازی او، بلکه طبق نتایج بد و اثبات شد» حامل> إز مدیریث‌اش، براساس تحلیل‌های کاملز إز فعالیت‌های او و هسؤولیت‌اش در تبال عدم پیشرفت موسسه، خواهدداشت <» (اوتاسیکددر مغنوانی تلبرین ۰ ‏یونی آوریل ۱۱۹۵۸ ‏، منتشره تحت عنوان ددهوقعیت اقتصادی چکسلواکی <»). ‏بعد‌ها این پیش بینی با انتخابات شورا‌های کارگری و ایجاد شورائی ازلحاظ پایگاه ‏متفاوت با یکدیگر ولی دارای یک ~، تائید شید. ‏» انتخابات شورا‌ها طبق اصولی کاملأ دموکراتیک» انجأم شد و همه کارگران از ۱۸ ‏سال به بالا، با رأی مخنی در آن شرکت کردند. شاید تعجب آور و قابل انتقاد باشد که درشوراط ی انتخاباتی ما» آوق پل تا اکتبر ۱۹۸۸ ‏_ اولیز انتخابات شورائی _ مهندسین وتکنیبن‌ها بیش از ۸۰ ‏؟. آرا را به دست آؤردند، در حالی نکه کارگران، کسانی که أکثریت رأی دهندگان را تشکیل مق دادند، بإ رأی داهن به مهندسین فقط ۲۰ ‏تا ۰ ‏لأ% وفقای کارگر خود را نماینده کردن. بدون تردید این ثمره تفکر کزشته نیست، یعنی زمنانی که رژیم بور وگراتیک کارگران را از دخالت در گرداندن مؤسسات تولیدی محروم می‌کرد ۰ ‏و تجربه کافی در این زمینه به آن‌ها نمی‌ذات، بلکه ترجماق آگاص شیاسی وحرفه ئی کارگران و اعتمادشان نسبت به کاندیداهای کاردان نیز هست. دروغ‌ها چنین تحمیل ص شد لجه شورا‌ها خود را با خواست‌های ا~دی _ کارگران مشغول خواهندکرد و به فمین علت پیشرفت مناسب مؤسسات تولید را به‌خطر خواهند انداخت. لاد ~کل~، به عکس، شورا‌ها نشان دادند _ چنان که آمار و مطالعات اب م شد» در چکسلواکی آن زمان نیز´آن را تائید کرد _ که اکثریت عظیمی از کارگران چکسلواکی حافر به فدا کردن فوری‌ترین خواست‌های خو «، چون ادفزایثی دستمزد، به خاطر منافع موسسات تولیدی و اقتصاد ملی و توسنه آن در مجموع هستنا. ‏به هر حال، روشن است که با گسترش شورا‌ها تعداد کارگران در سازمان فای مرکزی> `کمیسیرن کار بیشتر مئد و از میان مئآن وهبرانی مالح برای موسسات تولیدی سر بر آم رد. حرب است أضافه کنیم که به رغذ اشتدلال استا لینیست‌ها که می‌کفتند شورا‌های کارگری: کمونیست‌ها «ا

  • صفحه ۱۳۴

‏از مدیریت موسسات کنار خواهنا کزار>، شانحص‌های سال‌های ۹ ‏لأ- ۸ ‏لأ ۱۹ ‏نشان ۱۰ ‏> که اکمو اعضا» انتخابی ا (۹۳ ‏لأ) عضر حزب بود. و أیکران نیز با آن‌ها همبستکی سیاسی داشتنأ. ‏به احتمال زیاد خوانندگان خارجی متون فوق متعجب خو ۴ ‏هند شد اگر بد اننه که شورا‌های کارگری به موجودیت و حتی رشد خود پس از ۲۱ ‏اوت ۸ ‏لا ۱۹ ‏، پفنی پس از اشغال کشور به وسیلآ ارتش ثیوروی، ادامه دادند. حتی می‌توان گفت، دقیقأ پس از تهاجت ارتش سرخ، جنبش شزراتی چه در سطح سازمانی (بسیاری ازشورا‌ها پس از اشفال کشور تشکیل شد و ارتباط میان آن‌ها هم رشد کرد) وچه در سطح ایدتولوژیک (ساخت استادانته پایگاه هافی اجتماعی، بحث دن باره خود_ گردانی در روزنامه‌ها، ´کارهای تحقیقاتی علمی و غیره) وسعت و عمق بیش تری _فت. این. پده ه را می‌توان با جذابیت خود _گردانی برای کارگران و تکنیسین‌ها، رشد آگاهی سیاسی آن‌ها و به دست آوردن اولین تجر بیات عینی تشریح کرد، ولی این پدیده بیش از هر چیز با این حقیقت قابل توصیف است که وبو> شورا‌های کارگری در مق سسات تولیدی را کارگران و مردم چون بف‌ترین جبهه دفاعی «ر مقابل ظهور دم بار» استألینیسم می‌دانستنأ، خطری که باتهانجم نظامی توروی و فعال شدن استا لینیست _ فویمن و گروه‌های خشک اندیش بروز کرد، ولی به نحوی دموکراتیک با استفاده از روش‌های سیاسی دن بهار و ضمن تدارک چهار دهمین کنگر» شورا‌ها، درهم ثپکست. در حقیقت، زمانی که حزب کمونیست اوامر دیکته شده مسکو را بذیرفت و در اجرای آن مصنم شد، شورا‌های کارگری کارخانه‌ها به اتفاق اتحادیه‌ها و سازمان‌های جوانان و دانشجویان بدل به باروی دفاع از افکارددجریان نوین <» وحمله به سوسیالیسم د «نوع شور وی <» شد. با حفظ اپعتماد خود نسبت به رهبری دو بچک ۰ ‏ولی آکاه به ضعف‌های اوو لزوم راندن نیرو‌های محافظه کار از هزب و دولت، سازمان‌ها از شورا‌ها حمایت فقادانه کردنأ ولی از مقاومت در مقابل موازین تحمیلی حکومت نیز، که چون گامی به عقب برآورد می‌شد، ابا تی ثداشتند. ‏تن‌ها راه درک خواست‌های کارگران به طور ا~ و خواست کارگران فلزکار و اتحادیه دانشجویان ددبوهمدد و ددمبی واوی <» به طور اخص، دانستن عمیق مواردزیر آمنت: آن‌ها خواستنا ‏به کت وهی از نمایندگان کارگران واحدهای تولیدی و تکنیسین‌های چکسلواکی اهکان داده شود تا گونه‌های مختلف برنامت اقتصادی برای کشور را طرح ریزی کنند (دسامبر ۱۹۸۸ ‏): مکاری با دانشجویان و به ویژه با کمیته‌های هم آهنک کننده فعالیت اتخاذیه‌های خلّاق (چون نویسندگان، موسیقی‌دانان، هنرمندان، فیلمسازان، فقاشان، کارکنان تلویزیون و غیره)! فعالیت و تظاهرک ۰ ‏ت علیه عزل وتیس پارلمان، ژوزف اسمرکوفسکی (() «» ه ۸ ‏» _ ۵ ‏أه ده د) در زانویه ۱۹۸۹ ‏، و در یمبستکی با اعتصاب دانشجو. یان در ۱۹۲۸ ‏ن اعتراض ران بالاخ (۸ ‏ء «اه م ده د)، ژاجیک (ءأأ» ۷ ‏) و دانشجویان دیگری که در زانویه ۱۹۲۹ ‏خود را آتش زدند. ‏به مرحال، تحت فشار رهبری شور وی و> ممکاران بومی‌اش، دولت مجبور به جلو کیری از فعالیت شورا‌ها شد (با تصویب لایحه ۲۳ ‏إکتبر ۸ ‏لأ ۱۹ ‏که می‌گویا پی گیری این د «تجربه محدود» <بی‌شر است. هدف واقعی این لایلا ممانعت از تشکیل شورا‌های کارگری جدید بود). اما کارگران در پی گیری خود مصمم ماندند و حتی درژانویه ۹ ‏لأ ۱۹ ‏موفق به سازمماندهی کنفرانسی مرکب از نمایندگان شورا‌ها در بیلزن (» «» اأ ۹ ‏) شدند و در آن به بحث درباره بیئنهاد استقرار سازمانی هم آهنک کننده> ر سطح هلی، پرداختند. فمین چشم ا ۸ ‏از و ترسی که وهبران

  • صفحه ۱۳۵

‏شور وی اازآن داشتند _ بنان که سرکوب وحشیانه شورای مرکزی کارگران مجارستان در لاط ۱۹ ‏نیز نشان داد ~ میزان سرکوب شورا‌ها را افزایش داد. البته قبل از این سرکوب، پرزیدنت مپوپودا (۵۹ ‏ه ط ه» ۵ ‏) در هفتمیئ کفکره اتحادیه‌ها در مارس ۹ ‏لأ ۱۹ ‏، جائی که بحث‌ها بر سر مدیریت سوسیالیستی متمرکز شده بود، به نام رهبری حزب اعلام کودکه أدتشک لات شورائی کارگران مجاز نیست، زیرا این گونه تشکیلات قدرت سیاسی تازه ئی را پی ریزی هئ کند <». ‏بور وکراسی، آط د انحصاری کردن دوبار» قدرت وفرو ریختن آثار بهارپراگ، باکودتائی حمایت شده از جانب مار شال‌های شور وی، بود. زمانی که وزیر دفاع وقت شور وی، لحرچکو (ه ۸۷ ‏» ۵ ‏» کا)، به پراگ) مد، اولتیماتوم داد: یا دو بچک را از رهبری حزب برکنار کنیأ یا ارتش شور وی کنترل سیاسی کشور را به دست خواهأ کرفت. به صین دلیل بود که کفکره حزب کمونیست چکسلواکی، آوریل ۹ ‏لا ۱۹ ‏، دو بچک را برکنار و گوستاو موساک ()» د‌ها ۸ ‏لا «) ءلالإ) را، کسی که به نظر ومبری شور وی ددگومولکای چکسلواکی <<بود و توانائی استقرار سوسیالیسم> م نرع شر روی <<. سوسیالیسم بدون دموکراسی و خود _ گردانی، را داشت، به جای او نشاند. موساک تامل را جایز ندانست. به محض انتخاب شب ن به سمت دبیر اول حزب کونیست چکسلواکی، سانسور لغو شده در بهار ۸ ‏لا ۱۹ ‏را برقرار کرد، روزنامه نویسندگان، دانشجویان ۰ ‏و ووشنفکران مارکسیست را منوم وانحلال شورا‌های کارگری را اعنلام کرد. دولت در بیانیأ ۳۱ ‏مه ۹ ‏لا ۱۹ ‏، شورا‌ها را ددگرو» مای فشار ضد _ ‏سوسیالیست (ا)» د نا‌می‌دو هم زمان با آن پیش نویس قانون موسسات تولید سوسیالیستی بی‌ا لغو کرد. درنتیجه، م از مه ۹ ‏ (۱۹ ‏تا پائیز ۱۹۷۰ ‏، کلیه شوراهائ کنار‌گری منحل شد. نما بندگان انتخامی آن‌ها ازحزب وختی اتحادیه‌ها ا~اج> ازلا «~دم شدند ومایران انتصابی شورا‌ها، از کار برکنار شدند. سرنوشتی مشابه گریبان گیر اعضای اتحادیه مای حرفه ئی شد، یعنی کسانی که از تجربه خود _ لجردانی و نظرات نظریه پردازان مارکسیست که سهس به سزا در استترار و تحقیق درباره اشکال مشخص و چشم اندازهای شورائی و خود گردانی داشثند، حمایت کرد» بودند. بسیاری از آن فابا وجود سال‌ها. عضویت در حزب کمو نیست، أرخلال تصفیه‌های دهه ۱۹۷۰ ‏اخراج شدند. این تصفیه‌ها بالغ بر ۰۰۰ ‏. ´ ۹۰۰ ‏تربانی کمو نیست، کارگر، روشنفکر، مرتبی، روزنامه نک ر، نویسنده، جوانان و ۰ ‏به ویژه بف‌ترین عناصر حزب کمو نیست، را در بر کرفت. ‏بند متبچه کبری ‏چنین بود پایان تجربه شورا‌های کارگری~اقل برای. دورانی کوتاه • درچکسلواکی. تجربه ئی گه´کمی بیشتر از یک سال، آوریل ۸ ‏لا ۱۹ ‏تا مه ۱۹۲۹ ‏، دوام کزذ. با در نظر داشتن دوران کوتا» حیات شورا‌ها. ماهیت استثنائی موقعیت سیاسی، مداخله نظامی شور وی و ‌سردرگمی ایدئولزژیک، نتیجه گیری قطعی دشوار است. اما، می‌توان نتایج ~ را به دست داد: ۱۰ ‏) تثگر ثدداط ی لار‌گری وتجارب وفعالیت‌‌هایشان تأنید روشن آن است که «دجریان نوین چکسلواکی <» یا أدبهار براک» <۸ ‏لا ۱۹ ‏جنبشی بود برحق سوسیالیستی وانقلابی

  • صفحه ۱۳۶

‏باهدن تحکم بخشیدن به سوسیالیسم و بازگرداندن نقش اصلی بدان: یعنی قدرت برای توده د اعما لز آن به وسیلأ توده. مساله این جنبش، آزادمنشی (لیبرالیسم) یتمایل به ترمیم شیوه کار و به جای گذاردن نظام متمرکز بور وکراتیک نبرد، بلکه هدف آن دموکراتیک کرهن واقعی ‏مشارکت کارگران در ومبری جامعأ سوسیالیستی و تضمین آن بو. د. _

‏. ۲ ‏) رشد کامل بحران چکسلواکی، که در او ائل ۸ ‏لا ۱۹ ‏نمایان شد، و اشتیاق ممتد~ کارگر به شورائی شدن موسسات و فکر خود _ گزأ انی، تأثید کرد که برای ساختمان جامعه سوسیالیست، اجتماعی کرهن و مصادره ابزار تولید، معرفی نظام متمرکز برنامه ریزی د انتصاب رهبری کشور ازسوی ن مبأ کمو نیست، کافی نیست. در حقیقت، هیچ سیاستی نمی‌توانأ به مووت واقعی به کار آید و منطبق بر منافع طبقه کارکی بائد، اکر این سیاست خود راستقیمأ در أستکاه‌های سیاسی و اقتصادی و دولتی جامعه سوسیالیست تبین نبخئد. با چنین برداشتی، هواداران أدجریان نوین <<درچکسلواکی امرار داشتندکه ابتاعی رمن ابزار تولید و ا برنامه ریزی متمرکز اقتصادی، به خودی خود، پایان کار نیست، بلکه روزنا خروج لازمی است که از طی یق آن می‌توان روند دائمی رمائی انسان از~صه اشکال بیگانگی و روابط نوین میان انسان‌ها و فیزمیان انسان و جامعه را ستقی کرد. بدون آن، جامعه در حال گذار

‏به سوسیالیسم بدل به جامعه ئی بور وکراتیک خواهأ شر که در آن توده محکوم علیه سیاست است و نه حامل آن ر بنان که بنیان گزا ران سومپیالیسم علمی نیز پیش بینی کردنأ.

۳ ‏) اگردو اقتصاد با برنامه سوسیالیستی، بازار چون تنظیم کننده عادی برنامه عمل فکند، در حوزه سپاسی نیز تعادلی میان قدرت متمرکز و ترجمان دموکراتیک افک ر عمومی و نظارت صردم بر قدرت مرکزی، برقرار نخواهد شد: یعنی می‌ج اصلاح اقتصادی نمی‌توانأ مستقل ۰ ‏ازاصلاح سیاسی واقعیت بیابد. با کنار گذارهن انواع اصلاحات در ساخت‌های سیاسی و اقتصادی، به نظر می‌رسد که معتبر‌ترین را» نظام خود ب کردانی با مئد. که این خو «شرط عمده اضمحلال فظا. <بور وکراتیک متمرکز است: این نظام (خود. گردانی) به کارگران واحدهای تولای امجازه ص دهد که در دددددن دنواتراذ روند تولید <<أرجامعه دخالت داشته باشند _ گفتیپم درون و فرا‌تر از _ به دیگر سفن، یعنی گرفتن همه چیز در دست خود. لنین در گذشته مساله خود ~ گردانی را به عنوان ´قدرت توده دید و به هین خاطر بود که نوشت. أددر رژیم سرسیا لیست، قدرت دولت بدل به خود _ گردانی و خود _ گردانی بدل _~دت د. لت خواهأ شد <<.

‏اما، جای تاسف است که می‌بینیم نماینده حزب بزرگی چون مزب کمونیست فرانسه، ژرژ ماوشه، ص گویا: أدخود_ گردانی به معنای فرز ریختن نظام تولید، وج و مرج دربازار، اتلاف و اغلب اعتصاب نجوا‌ها شد. ارضای فیاز‌ها فقط می‌توانأ در سطح کل جامعه صکن باشر» <(لوموند، دوازدهم نوامبر ۱۹۷۱ ‏). ضمنأ ماوشه در این مورد نیز حق> ارد وقتی دره‌مان سخن رانی ص گویا: أدگپ زدن درباره خرد - گردانی ددن ملی کرهن ۰ ‏صنایع در سطرح گسترده» فریبی بیش نیستدد. اما این ادعا که ملی کرهن راه حل صه سشکلات است، ~ن~ ~دثر ط~دارد، نیز فریبی بیپثی نیست. برنامه دومین سازمان اتحادیه عنفی فرانسه (ا ۹ ‏لأکا) در تاکید خود بر این مساله کاملا به حق بود که. ددتبربه کشورهای اروپای شرقی نشان داد که مالکیت جمعی بر ابزار تولید توانست تمرکز یا بی‌قدرت سیاسی و اقتصادی در دست معدودی را ممکن کند و موقعیت مشخص کارگران این کشور‌ها را اساسأ دگرگون فنکند <<.

  • صفحه ۱۳۷

۳ ‏) مداخله نظامی مستقیم اتحاد شور وی درچکسلواکی و به ویژه سوی گیری‌اش علیه دهوکتی اتیک شدن جامعه بسوسیالیستی، شورا‌های کارگری، اتحادیه‌های کارگر عن مسشل، آزادی بیان و اجتماط ت و راه مشخص به سوی م می‌اختمان سوسیالیسم، به خاطر تضمین قدرت انحصاری حزب اکمونپست، متمرکز کردن اقتضاد و أدجلو» دادن منوسیالیسم نوج شور وی، به ممنوا ن تنها نوع نوسیالیسم. معتبرد» بود. وهبژان شور وی بار أیکر نشان دادنک که حاضب نیستنا هیچ گونه تحقیتن یا فعالیث درجهت نظام سوسیالیستی دیگ، به جز فظإم خودشان، پذیرا باشند. دخالت نیرو‌های نظامنئ شور وی درچکسلواکی از آن جهت نبود ۰ ‏که سرسیا لیسم درمعرض خطر است و «دجریان نویندء بازگشت نظام سز مایه داری زا ~~گی ص کند، بلکه فقط بدان خاطر بود که ددجریأن نوین <<پسیارسوسیالیست‌تر ودموکر اتیک تراز نظام استالینستی قطی ۰ ‏بود و فطر سرایت سیاسی آن به أیکر کارلمحران کثنورهای اروپای شرقی، از جمله شو، فی ی، را در برداشت. این بدان معناست که برای رشد و جست‌و‌جوی راه‌های نوین و مشخص ساختمان سوسیالیسم، از جمله خود _لحردانی، لازم است که مخالفت گروه‌های بوروکرات نشسته بر مسند قدرت. در شور وی و حتی مداخله‌های وحشیانه نظاببی.شان در دیگر کشور‌ها را، به حیاب آ. ریم. اگر کشورهای سرمایه داری در آن زمان سکوت زا به اعتراض در مقابل مداخله نظامی شور وی درچکسلواکی ترجیح دادندو حتی از آ-تمجید هم ۰ ‏کرأند، بملت آن بود که وهبران ا، ن کشور‌ها نیز خواهان پیروزی تعربه ثورائی و خود _ گردانی نبودنأ، زیرا، در صورت پیروزی کا گران چکسلواکی، کارگران اروپای غربی نیز شیفته سوسیالیسم می‌شدند. بنابراین، بورو کراسی شو روی. د «جریان نوین <<چکسلواکی ه شورا‌های کارگری را، با سکوت به نشان توافق وهبران کشورهای سرمایه داری، در نطفه خفه ‏کرد. ‏اما، حقیقت پای برجا آن است که شکست شوراط ی کارگری> آلأز خود - گردای دد ۰ ‏چکسلواکی به خاطر ضعف، اشتباه یا فقدان حمایت و کارگری توده ئی نبوت بلأعکص، ایمن ‏~ ‏شورا‌ها به جلبأ ۰ ‏حما. یت فعال و مشتاقا نه طت کارگری ~اکی، ر> ~ان ت تی ۰ ‏د ‏نسل جوان موفق شد و در آکاهی آن‌ها ریشه کرد. نیرومندی و بإیه تو «ه ئی دا ستن شورا‌ها بود کا _انله نقلای ومئیانه نیروی ذربمی. بت‌ای سرکوب «ا «سر سر. ~ه ایز» ثددا ۹ ‏~لا ۵ ‏~ ۷ ‏بلکه برای مدتی در اسارتنا. برای طبقه کارگرچکسلواکی و مردم، شو «ا‌ها هم بدن ~ «ی ‏آدقیق و فراموش فاشدنی و اهید آینده، ط قی ا~. ‏أ‌ای امروز کارگران کشورهای سرمایه داری به مطنالهه این تجا رب مشغولنا ه توانائی ر~رم ۰ ‏ر ۰ ‏ر ر ۰ ‏بی~ ۰ ‏ن ۰ ‏رل وم~ بزای واکنشر و مث درط وؤپشم ا ۸ ‏ا ۰ ‏زط ی، وارنر. این بدان ممناست که وقت آن‌ها به بطابت نخی گذ «د. ~ ‏ترجمۀ فرهاد آشوری

  • صفحه ۱۳۸