مرگ ویکتور خارا: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
جز
 
(۱۰ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
[[Image:1-106.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۰۶|کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۰۶]]
 
[[Image:1-106.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۰۶|کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۰۶]]
 +
[[Image:1-107.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۰۷|کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۰۷]]
  
{{در حال ویرایش}}
+
== در استادیوم سانتیاگو اتفاق افتاد... ==
  
== در استادیوم سانتیاگو اتفاق افتاد ... ==
+
ویکتور خارا - گیتاریست، شاعر، آهنگساز، و آوازخوان شیلیائی - از چهره‌های مبارز نهضت «وحدت خلقی» سالوادور آلنده - رهبر و رئیس‌جمهوری شیلی - بود. پس از کودتای سازمان جاسوسی «سیا» در شیلی (سپتامبر ۱۹۷۳)، او را همراه پنجاه هزار تن از جوانان مبارز آن کشور در استادیوم بزرگ سانتیاگو زندانی کردند. رئیس زندان که سرودهای هیجان‌انگیز «خارا» را شنیده بود، به‌هنرمند گرفتار نزدیک شد و از او پرسید آیا حاضر است برای رفقایش گیتار بزند و سرود بخواند؟ - پاسخ ویکتور خارا مثبت بود: - البته که حاضرم!
  
ویکتور خارا - گیتاریست، شاعر، آهنگ ساز، و آوازخوان شیلیائی - از چهره‌های مبارز نهضت «وحدت خلقی» سالوادور آینده - رهبر و رئیس جمهوری شیلی - بود. پس از کودتای سازمان جاسوسی «سیا» در شیلی (سپتامبر ۱۹۷۳)، او را همراه پنجاه هزار تن از جوانان مبارز آن کشور در استادیوم بزرگ سانتیاگو زندانی کردند. رئیس زندان که سرودهای هیجان انگیز «خارا» را شنیده بود، به هنرمند گرفتار نزدیک شد و از او پرسید آیا حاضر است برای رفقایش گیتار بزند و سرود بخواند؟ - پاسخ ویکتور خارا مثبت بود: - البته که حاضرم!
+
رئیس زندان به‌یکی‌ از گروهبانان گفت: - گیتارش را بیار!
  
رئیس زندان به یکی‌ از گروهبانان گفت: - گیتارش را بیار!
+
گروهبان رفت و تبری با خود آورد و هر دو دست ویکتور را با آن قطع کردند. آنگاه رئیس زندان به‌طعنه گفت: - خوب، بخوان! چرا معطلی؟
  
گروهبان رفت و تبری با خود آورد و هر دو دست ویکتور را با آن قطع کردند. آنگاه رئیس زندان به طعنه گفت: - خوب، بخوان! چرا معطلی؟
+
ویکتور خارا، در حالی‌ که دستان خونریزش را در آسمان حرکت می‌‌داد از همزنجیران خود خواست که با او همصدائی کنند، و آنگاه آواز پنجاه هزار دهان به‌خواندن «سرود وحدت خلق» که ویکتور خارا تصنیف کرده بود در استادیوم سانتیاگو طنین افکند:
 
 
ویکتور خارا، در حالی‌ که دستان خونریزش را در آسمان حرکت می‌‌داد از همزنجیران خود خواست که با او همصدایی کنند، و آنگاه آواز پنجاه هزار دهان به خواندن «سرود وحدت خلق» که ویکتور خارا تصنیف کرده بود در استادیوم سانتیاگو طنین افکند:
 
  
 
:'''مردمی یکدل و یکصدا'''
 
:'''مردمی یکدل و یکصدا'''
  
:'''هرگز شکست نخواهند خورد ...'''
+
:'''هرگز شکست نخواهند خورد...'''
  
هنوز سرود به پایان نرسیده بود که گروهبانان جسد نیمه جان ویکتور خارا را به گلوله بستند.
+
هنوز سرود به‌پایان نرسیده بود که گروهبانان جسد نیمه جان ویکتور خارا را به‌گلوله بستند.
  
طرحی که در صفحه مقابل آمده است، اثری است از «پلانتو» - کاریکاتوریست فرانسوی - که انگیزهٔ آن جنایت وحشیانه استادیوم سانتیاگو است.
+
طرحی که در صفحهٔ مقابل آمده است، اثری است از «پلانتو» - کاریکاتوریست فرانسوی - که انگیزهٔ آن جنایت وحشیانهٔ استادیوم سانتیاگو است.
  
 +
[[رده:کتاب جمعه]]
 +
[[رده:کتاب جمعه ۱]]
 +
[[رده:طرح]]
 +
[[رده:پلانتو]]
 +
[[رده:مقالات نهایی‌شده]]
  
  
 
+
{{لایک}}
 
 
[[Image:1-107.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۰۷|کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۰۷]]
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۹ اکتبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۱:۱۰

کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۰۶
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۰۶
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۰۷
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۰۷

در استادیوم سانتیاگو اتفاق افتاد...

ویکتور خارا - گیتاریست، شاعر، آهنگساز، و آوازخوان شیلیائی - از چهره‌های مبارز نهضت «وحدت خلقی» سالوادور آلنده - رهبر و رئیس‌جمهوری شیلی - بود. پس از کودتای سازمان جاسوسی «سیا» در شیلی (سپتامبر ۱۹۷۳)، او را همراه پنجاه هزار تن از جوانان مبارز آن کشور در استادیوم بزرگ سانتیاگو زندانی کردند. رئیس زندان که سرودهای هیجان‌انگیز «خارا» را شنیده بود، به‌هنرمند گرفتار نزدیک شد و از او پرسید آیا حاضر است برای رفقایش گیتار بزند و سرود بخواند؟ - پاسخ ویکتور خارا مثبت بود: - البته که حاضرم!

رئیس زندان به‌یکی‌ از گروهبانان گفت: - گیتارش را بیار!

گروهبان رفت و تبری با خود آورد و هر دو دست ویکتور را با آن قطع کردند. آنگاه رئیس زندان به‌طعنه گفت: - خوب، بخوان! چرا معطلی؟

ویکتور خارا، در حالی‌ که دستان خونریزش را در آسمان حرکت می‌‌داد از همزنجیران خود خواست که با او همصدائی کنند، و آنگاه آواز پنجاه هزار دهان به‌خواندن «سرود وحدت خلق» که ویکتور خارا تصنیف کرده بود در استادیوم سانتیاگو طنین افکند:

مردمی یکدل و یکصدا
هرگز شکست نخواهند خورد...

هنوز سرود به‌پایان نرسیده بود که گروهبانان جسد نیمه جان ویکتور خارا را به‌گلوله بستند.

طرحی که در صفحهٔ مقابل آمده است، اثری است از «پلانتو» - کاریکاتوریست فرانسوی - که انگیزهٔ آن جنایت وحشیانهٔ استادیوم سانتیاگو است.