بحث:دموکراسی: تفاوت بین نسخهها
(صفحهای جدید با '::دموکراسی شکل طبیعی سازمان در جماعات بشری ابتدائی بوده است. در این گونه جماعات٬ ه…' ایجاد کرد) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
− | + | دموکراسی شکل طبیعی سازمان در جماعات بشری ابتدائی بوده است. در این گونه جماعات٬ همهٔ اعضای قبیله٬ در گردهمائیهای عمومی٬ درباره فعالیتهای مشترک خویش٬ شخصاً و با حقوق کاملاً برابر٬ تصمیم میگرفتند. در نخستین مراحل توسعهٔ بورژوازی٬ در شهرهای یونان قدیم با در شهرهای ایتالیا و فلاندر٬ در قرون وسطی٬ نیز به همین گونه عمل میشد. این انواع دموکراسی مبتنی بر یک دریافت نظری از برابری حقوقی همه افراد بشر نبود بل پاسخی بود به یک نیاز عملی نظام اقتصادی؛ از این رو٬ در جماعات صنفی٬ وردستهای استادکاران٬ یا در شهرهای یونان قدیم٬ بردگان٬ هرگز در این نوع دموکراسی مشارکت نداشتند. معمولاً میزان نفوذ در گردهمائیها یا شوراهای عمومی٬ بستگی به میزان ثروت داشت. دموکراسی در واقع شکل همکاری و خودگردانی مابین تولید کنندگان آزاد و برابر بود که هر یک از آنان وسائل تولیدی٬ زمین٬ کارگاه یا مغازه٬ و ابزارهای کار خودش را دارا بود. در آتن برای رسیدگی به امور عمومی مجامع عمومی شهروندان بهطور منظم تشکیل میشد در حالی که وظائف اداری به عهدهٔ گروههائی نهاده میشد که کار خود را به تناوب و در دورهئی محدود انجام میدادند. در شهرهای قرون وسطائی اروپا٬ پیشهوران صنفهائی داشتند و در مواردی که حکومت شهرها در دست خاندانهای اشرافی نبود توسط رؤسای همین صنفها اداره میشد. در اواخر قرون وسطی٬ هنگامی که قدرت مزدوران نظامی شاهزادگان و امرا بر قدرت شهروندان مسلح چربید٬ آزادی شهرها و دموکراسی موجود در آنها نیز از میان رفت. | |
+ | |||
+ | بالا گرفتن کار سرمایهداری آغاز دوران دموکراسی بورژوائی بود؛ در این دوران٬ هر چند دموکراسی عملاً بیدرنگ تخقق نیافت٬ امّا شرائط بنیادی آن فراهم آمد. در نظام سرمایهداری٬ همهٔ افراد بشر در حکم تولیدکنندگان مستقل کالا هستند که همه در مورد فروش کالای خود٬ بههر نحوی که بخواهند٬ دارای حق و آزادی برابرند؛ کارگران فاقد ماکیت مادی نیز در واقع مالکان آزاد نیروی کار خویشاند. انقلابهائی که امتیازات فئودالی را نابود کردند مبشر آزادی٬ براری و حق مالکیت شدند. از آنجا که نبرد بر ضد فئودالیته مستلزم کاربرد همانگ نیروی تمامی شهروندان بود٬ قوانین اساس ناشی از این انقلابها خصلتی عمیفاً دموکراتیک داشت. امّا قوانینی که عملاً بهکاربرده شد رد حقیقت کاملاً متفاوت بود. سرمایهداران صنعتی که در آن روزگار نه تعدادشان چندان زیاد بود و نه قدرتی چندان مهم داشتندٌ از آن بیمناک بودند که مبادا طبقات پائین جامعه٬ که در زیر فشار رقابت و بهرهکشی قرار داشتند٬ بتوانند سرانجام مهار نظم قانونی جدید را در دست گیرند. از این رو این طبقات از حق رأی دادن محروم شدند. بههمین دلیل بود که بهدست آوردن دموکراسی سیاسی هدف و برنامهٔ عمل سیاسی طبقات پائین جامعه در سراسر قرن نوزدهم شد. این طبقات دریافته بودند که از طریق انتخابات عمومی قادر خواهند بود قدرت حکومتی را بهدست آرند و بدینسان خواهند توانست نظام سرمایهداری را مهار کرده٬ سرانجام نابودش کنند. |
نسخهٔ ۲۵ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۲۰:۴۳
دموکراسی شکل طبیعی سازمان در جماعات بشری ابتدائی بوده است. در این گونه جماعات٬ همهٔ اعضای قبیله٬ در گردهمائیهای عمومی٬ درباره فعالیتهای مشترک خویش٬ شخصاً و با حقوق کاملاً برابر٬ تصمیم میگرفتند. در نخستین مراحل توسعهٔ بورژوازی٬ در شهرهای یونان قدیم با در شهرهای ایتالیا و فلاندر٬ در قرون وسطی٬ نیز به همین گونه عمل میشد. این انواع دموکراسی مبتنی بر یک دریافت نظری از برابری حقوقی همه افراد بشر نبود بل پاسخی بود به یک نیاز عملی نظام اقتصادی؛ از این رو٬ در جماعات صنفی٬ وردستهای استادکاران٬ یا در شهرهای یونان قدیم٬ بردگان٬ هرگز در این نوع دموکراسی مشارکت نداشتند. معمولاً میزان نفوذ در گردهمائیها یا شوراهای عمومی٬ بستگی به میزان ثروت داشت. دموکراسی در واقع شکل همکاری و خودگردانی مابین تولید کنندگان آزاد و برابر بود که هر یک از آنان وسائل تولیدی٬ زمین٬ کارگاه یا مغازه٬ و ابزارهای کار خودش را دارا بود. در آتن برای رسیدگی به امور عمومی مجامع عمومی شهروندان بهطور منظم تشکیل میشد در حالی که وظائف اداری به عهدهٔ گروههائی نهاده میشد که کار خود را به تناوب و در دورهئی محدود انجام میدادند. در شهرهای قرون وسطائی اروپا٬ پیشهوران صنفهائی داشتند و در مواردی که حکومت شهرها در دست خاندانهای اشرافی نبود توسط رؤسای همین صنفها اداره میشد. در اواخر قرون وسطی٬ هنگامی که قدرت مزدوران نظامی شاهزادگان و امرا بر قدرت شهروندان مسلح چربید٬ آزادی شهرها و دموکراسی موجود در آنها نیز از میان رفت.
بالا گرفتن کار سرمایهداری آغاز دوران دموکراسی بورژوائی بود؛ در این دوران٬ هر چند دموکراسی عملاً بیدرنگ تخقق نیافت٬ امّا شرائط بنیادی آن فراهم آمد. در نظام سرمایهداری٬ همهٔ افراد بشر در حکم تولیدکنندگان مستقل کالا هستند که همه در مورد فروش کالای خود٬ بههر نحوی که بخواهند٬ دارای حق و آزادی برابرند؛ کارگران فاقد ماکیت مادی نیز در واقع مالکان آزاد نیروی کار خویشاند. انقلابهائی که امتیازات فئودالی را نابود کردند مبشر آزادی٬ براری و حق مالکیت شدند. از آنجا که نبرد بر ضد فئودالیته مستلزم کاربرد همانگ نیروی تمامی شهروندان بود٬ قوانین اساس ناشی از این انقلابها خصلتی عمیفاً دموکراتیک داشت. امّا قوانینی که عملاً بهکاربرده شد رد حقیقت کاملاً متفاوت بود. سرمایهداران صنعتی که در آن روزگار نه تعدادشان چندان زیاد بود و نه قدرتی چندان مهم داشتندٌ از آن بیمناک بودند که مبادا طبقات پائین جامعه٬ که در زیر فشار رقابت و بهرهکشی قرار داشتند٬ بتوانند سرانجام مهار نظم قانونی جدید را در دست گیرند. از این رو این طبقات از حق رأی دادن محروم شدند. بههمین دلیل بود که بهدست آوردن دموکراسی سیاسی هدف و برنامهٔ عمل سیاسی طبقات پائین جامعه در سراسر قرن نوزدهم شد. این طبقات دریافته بودند که از طریق انتخابات عمومی قادر خواهند بود قدرت حکومتی را بهدست آرند و بدینسان خواهند توانست نظام سرمایهداری را مهار کرده٬ سرانجام نابودش کنند.