عارفانه: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (ربات: افزودن رده:کتاب جمعه)
 
(۹ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
[[Image:3-073.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳ صفحه ۷۳|کتاب جمعه سال اول شماره ۳ صفحه ۷۳]]
 
[[Image:3-073.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۳ صفحه ۷۳|کتاب جمعه سال اول شماره ۳ صفحه ۷۳]]
{{در حال ویرایش}}
 
 
'''عارفانه'''
 
 
  
 
پیغام‌های برفیم را
 
پیغام‌های برفیم را
  
به سکوت زمستانیت پیوند زدی
+
به‌سکوت زمستانیت پیوند زدی
  
 
تا رسالت شب را پذیرفتم
 
تا رسالت شب را پذیرفتم
سطر ۱۵: سطر ۱۱:
 
که از گلوی قناری‌ها
 
که از گلوی قناری‌ها
  
پرواز می‌کند؟
+
:::پرواز می‌کند؟
  
و این وسوسه‌ی تو نیست
+
و این وسوسهٔ تو نیست
  
که در جیرجیر زنجره ها
+
که در جیرجیر زنجره‌ها
 
   
 
   
در تمامی شب موج میزند؟
+
:::در تمامی شب موج می‌زند؟
  
 
دیشب تو را
 
دیشب تو را
سطر ۲۷: سطر ۲۳:
 
از ارتفاع ستاره فرود آوردم و  
 
از ارتفاع ستاره فرود آوردم و  
  
خود
+
::::خود
  
 
تا ارتفاع ستاره صعود کردم.
 
تا ارتفاع ستاره صعود کردم.
 +
  
 
مگر تبار من بلوغ پرواز تجربه نکرده است؟
 
مگر تبار من بلوغ پرواز تجربه نکرده است؟
  
 
سهم من از این پرواز کو؟
 
سهم من از این پرواز کو؟
 +
  
 
آی
 
آی
سطر ۳۹: سطر ۳۷:
 
باغبان باغ هزار در!
 
باغبان باغ هزار در!
  
دشت سوخته ی خواهشم را
+
دشت سوختهٔ خواهشم را
 +
 
 +
به‌ضیافت باران دعوت نمی‌کنی؟
  
به ضیافت باران دعوت نمی‌کنی؟
 
  
 +
:::::::'''رضا دبیری‌جوان'''
  
'''رضا دبیری  جوان'''
+
::::::::فروردین ۵۳
 +
{{الگو:لایک}}
  
فروردین 53
+
[[رده:کتاب جمعه ۳]]
 +
[[رده:شعر]]
 +
[[رده:رضا دبیری‌جوان]]
 +
[[رده:مقالات نهایی‌شده]]
 +
[[رده:کتاب جمعه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۷:۴۹

کتاب جمعه سال اول شماره ۳ صفحه ۷۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۳ صفحه ۷۳

پیغام‌های برفیم را

به‌سکوت زمستانیت پیوند زدی

تا رسالت شب را پذیرفتم

آیا این صدای تو نیست

که از گلوی قناری‌ها

پرواز می‌کند؟

و این وسوسهٔ تو نیست

که در جیرجیر زنجره‌ها

در تمامی شب موج می‌زند؟

دیشب تو را

از ارتفاع ستاره فرود آوردم و

خود

تا ارتفاع ستاره صعود کردم.


مگر تبار من بلوغ پرواز تجربه نکرده است؟

سهم من از این پرواز کو؟


آی

باغبان باغ هزار در!

دشت سوختهٔ خواهشم را

به‌ضیافت باران دعوت نمی‌کنی؟


رضا دبیری‌جوان
فروردین ۵۳