«من لوله چراغ میسازم»: تفاوت بین نسخهها
جز (ربات: افزودن رده:کتاب جمعه) |
|||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۲: | سطر ۲: | ||
[[Image:9-033.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۳۳|کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۳۳]] | [[Image:9-033.jpg|thumb|alt= کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۳۳|کتاب جمعه سال اول شماره ۹ صفحه ۳۳]] | ||
− | |||
− | + | من لولهْ چراغ میسازم | |
− | من | ||
لولهٔ چراغ گردسوز. | لولهٔ چراغ گردسوز. | ||
سطر ۳۵: | سطر ۳۳: | ||
ده ساعت در روز. | ده ساعت در روز. | ||
− | + | <nowiki>***</nowiki> | |
رفیقی دارم | رفیقی دارم | ||
سطر ۴۱: | سطر ۳۹: | ||
که سه تا سه تا | که سه تا سه تا | ||
− | + | لولهْ چراغها را در تنور میچیند. | |
دستمزد من روزی ۵۰ تومان است | دستمزد من روزی ۵۰ تومان است | ||
سطر ۵۹: | سطر ۵۷: | ||
عاشق «رقیه» است. | عاشق «رقیه» است. | ||
− | او فکر میکند لوله | + | او فکر میکند لوله چراغهایش را |
«رقیه» هم میخرد | «رقیه» هم میخرد | ||
− | و در | + | و در تـَلارِ خانهشان، کنار همین لوله چراغهائی که ما میسازیم، |
شبها که جیرجیرکها بیامان میخوانند | شبها که جیرجیرکها بیامان میخوانند | ||
سطر ۷۰: | سطر ۶۸: | ||
اما من از حرفهایش روده بُر میشوم | اما من از حرفهایش روده بُر میشوم | ||
+ | |||
+ | و هر وقت که من رودهبر میشوم | ||
سرکارگر با شکم بزرگش یکدفعه غافلگیرم میکند | سرکارگر با شکم بزرگش یکدفعه غافلگیرم میکند | ||
سطر ۷۷: | سطر ۷۷: | ||
و من نیشم را میبندم | و من نیشم را میبندم | ||
− | تا چهار ساعت دیگر | + | تا چهار ساعت دیگر لولهْ چراغ بسازم. |
− | |||
− | |||
− | |||
− | |||
+ | ::::::::::{{کوچک}}لوله چراغسازی شوش{{پایان کوچک}} | ||
+ | ::::::::::محمدعلی طالبی | ||
+ | {{لایک}} | ||
[[رده:کتاب جمعه ۹]] | [[رده:کتاب جمعه ۹]] | ||
+ | [[رده:شعر]] | ||
+ | [[رده:محمدعلی طالبی]] | ||
+ | [[رده:مقالات نهاییشده]] | ||
+ | [[رده:کتاب جمعه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۶:۴۶
من لولهْ چراغ میسازم
لولهٔ چراغ گردسوز.
لوله چراغهای من
شب را
در بیغولههای تاریک
میشکند.
سرکارگر
سردماغ و خوشخلق است.
اما اگر بیگدار بهآب زدی
برایت دک و پوز سالم باقی نمیگذارد.
سرکارگر، همیشه
ساعتها در اتاق دود گرفتهاش
مینشیند و سیگار میکشد.
و من لوله چراغ میسازم
ده ساعت در روز.
***
رفیقی دارم
که سه تا سه تا
لولهْ چراغها را در تنور میچیند.
دستمزد من روزی ۵۰ تومان است
اما او فقط
۳۰ تومان میگیرد.
من سرم درد میکند
و او پایش رماتیسم دارد.
خانهٔ او خیلی دور است،
او در ده تازهآباد
عاشق «رقیه» است.
او فکر میکند لوله چراغهایش را
«رقیه» هم میخرد
و در تـَلارِ خانهشان، کنار همین لوله چراغهائی که ما میسازیم،
شبها که جیرجیرکها بیامان میخوانند
مینشیند و انتظارش را میکشد.
اما من از حرفهایش روده بُر میشوم
و هر وقت که من رودهبر میشوم
سرکارگر با شکم بزرگش یکدفعه غافلگیرم میکند
و دک و پوز سالم برایم باقی نمیگذارد،
و من نیشم را میبندم
تا چهار ساعت دیگر لولهْ چراغ بسازم.
- لوله چراغسازی شوش
- محمدعلی طالبی