دربارهٔ برانیسلاو نوشیچ: تفاوت بین نسخهها
(بازنگری و نهایی شد.) |
جز («دربارهٔ برانیسلاو نوشیچ» را محافظت کرد: مطابق با متنِ اصلی است. ([edit=sysop] (بیپایان) [move=sysop] (بیپایان))) |
(بدون تفاوت)
|
نسخهٔ ۳۱ ژوئیهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۲۲:۳۶
برانیسلاو نوشیچ داستاننویس بزرگ یوگسلاو در سال ۱۸۶۴ در شهر بلگراد در خانوادهٔ بازرگانی ورشکسته به دنیا آمد. تحصیلاتش را در رشتهٔ حقوق به پایان رسانید، لیکن پیشهٔ وکالت هرگز نتوانست علاقهٔ او را به خود معطوف دارد. به کارهای گوناگونی چون هنرپیشگی، کارمندی، و آموزگاری دست زد، اما سرانجام ادبیات و تآتر بود که توانست او را در حیطهٔ بیکران خود نگاهدارد.
نوشیچ در داستانها و نمایشنامههای انتقادی بسیاری که نوشته است خندهانگیزترین و در عین حال دردناکترین پردههای زندگی انسانها را در برابر خواننده میگشاید. اجتماع خود را خوب میشناسد، دردها و رنجها را میبیند، و با شیرینترین کلام آنها را تصویر میکند. طبقات مرفه اجتماع را «وقار و شخصیتشان» در کلمهٔ «ثروت» خلاصه میشود، بیرحمانه بباد استهزاء و انتقاد میگیرد، با دقت خاص و زیرکانهای دانشمندانی را که عقاید و نظریههاشان با مسائل واقعی زندگی فاصلهٔ زیادی دارد، رسوا میسازد و انبوه بیکارهها، دلالها و خوشپوشان متظاهر را که در ادارات، رستورانها و کافهها میلولند، معرفی میکند.
در آثار او خندهٔ بیکینه و طنز خشمآلود، طعنهٔ ملایم و شوخی کنایهدار، بهم میآمیزد. از این حیث نوشتههایش رنگی از آثار مارک تواین، چخوف و گوگول دارد. شوخی و هجای سخن او با واقعبینی درخشانی صورت میگیرد. حتی در مواردی که به اوج طنز و طعنهٔ سیاسی میرسد و در صراحت لهجه تا حد امکان پیش میرود، کوشش میکند که تأثیر «نامطبوع» قلمش را با بیان عبارات دوپهلو و گفتارهای مهملنما و تغییر شکل خطوط ظاهری و غیر واقعی پدیدهها، جبران کند.
دربارهٔ هنر و محیط هنری زمان خود، در نخستین جلسهٔ انجمن دانشمندان، نویسندگان، و هنرمندان یوگسلاوی که اندکی قبل از مرگش، در سال ۱۹۳۸ تشکیل شده بود، چنین گفت «فرهنگ جوان ما برای رشد خود نیازمند به هوائی پاکتر از هوای آسمان ما است. در زیر آسمان که غالبا گرفته و تیره است هیچ نهالی ممکن نیست خود را به سوی نور بکشاند، یا شکوفه دهد بهمین ترتیب خلاقیت معنوی نیز در زیر چنین آسمانی نمیتواند چنانکه باید و تا حد کمال به بیان آید، و از این روی، بسیاری سخن ناگفته میماند و اندیشههای فراوانی احتمالا بر زبان جاری نمیگردد.»
نوشیچ افکار انقلابی و عقاید سیاسی مشخصی نداشت، اما از صمیم قلب نسبت به پستیها و دئانتهای زندگی نفرت میورزید. این نویسندهٔ شهیر که معاصرانش او را «جادوگر بزرگ خنده» میخواندند تا اوج بیان خواستها و اندیشههای مردم پرواز کرد و آثار خود را فراموشناشدنی ساخت.
در این کتاب نه داستان از بهترین داستانهای کوتاه او را میخوانید.