آیا مارکس «مورخ» بود؟: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱۹: | سطر ۱۹: | ||
− | تئوری انقلابی مارکس و انگلس که در عمل وسیلهٔ روزا لوگزامبورگ و لنین، گرامشی، مائو تسه دون بسط یافت، تئوریئی است که بر | + | تئوری انقلابی مارکس و انگلس که در عمل وسیلهٔ روزا لوگزامبورگ و لنین، گرامشی، مائو تسه دون بسط یافت، تئوریئی است که بر پایهٔ تاریخی استوار است. |
نظریهپردازان مارکسیسم با تحلیل همزمان جامعهٔ خود وهم مراحل پیشین تاریخ جوامع بشری توانستهاند هدفها، راهها و امیدهای مبارزه علیه نظم بورژوائی و استثمار سرمایهداری را، بهمنظور ساختمان جامعهٔ سوسیالیستی (یا جوامع سوسیالیستی) تعریف کنند. مفاهیم اساسی ماتریالیسم تاریخی را میتوان دربارهٔ جوامع شناختهشدهٔ تاریخ، از جمله جامعهئی که ما در آن زندگی میکنیم ، بهکار برد. | نظریهپردازان مارکسیسم با تحلیل همزمان جامعهٔ خود وهم مراحل پیشین تاریخ جوامع بشری توانستهاند هدفها، راهها و امیدهای مبارزه علیه نظم بورژوائی و استثمار سرمایهداری را، بهمنظور ساختمان جامعهٔ سوسیالیستی (یا جوامع سوسیالیستی) تعریف کنند. مفاهیم اساسی ماتریالیسم تاریخی را میتوان دربارهٔ جوامع شناختهشدهٔ تاریخ، از جمله جامعهئی که ما در آن زندگی میکنیم ، بهکار برد. | ||
+ | |||
+ | این مفاهیم اساسی آفرینش مستمرند. این مفهومها در هر مرحله مهم از مبارزه برای سوسیالیسم بیشتر شده است. لنین بر تضادهای عینی سرمایهداری، یعنی اثرات ناموزون گسترش جهانی آن و نزاع بین امپریالیسم و خلقهای ستمدیده، انگشت تأکید گذاشت. گرامشی، در گرماگرم مبارزهٔ کارگران غرب پس از '''جنگ جهانی اول'''، (همیشه) پیچیدگی روبنا را متذکر شده است: جامعه «مدنی» (خانواده، فرهنگ، مناسبات اجتماعی) از نظر او آسیبپذیرتر از جامعه «سیاسی» است، و میتواند بههدف مستقل، اگرنه مقدم، فعالیت انقلابی مبدل گردد. روشنفکران میتوانند از طبقه حاکم و ایدئولوژی آن ببرّند و با طبقات ستمدیده و نیز انقلاب پیوند آلی (ارگانیک) برقرار کنند. |
نسخهٔ ۶ ژوئیهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۲۳:۲۹
این مقاله در حال تایپ است. اگر میخواهید این مقاله را تایپ یا ویرایش کنید، لطفاً دست نگه دارید تا این پیغام حذف شود. |
ژان شنو
ترجمهٔ خسرو شاکری
- مارکسیسم آفرینشی است مستمر بر اساس عمل اجتماعی؛ نه «خطابهئی دربارهٔ تاریخ جهان» یا شماتیسم (Schematism) کاذب «پنج مرحله»ئی. مارکس مستقیماً از زمان حال حرکت میکند؛ او یک «مورخ مارکسیست» نیست، و استدلالش عبارت است از اندیشهٔ تاریخی دربارهٔ زمان حال بهخاطر تغییر آن.
تئوری انقلابی مارکس و انگلس که در عمل وسیلهٔ روزا لوگزامبورگ و لنین، گرامشی، مائو تسه دون بسط یافت، تئوریئی است که بر پایهٔ تاریخی استوار است.
نظریهپردازان مارکسیسم با تحلیل همزمان جامعهٔ خود وهم مراحل پیشین تاریخ جوامع بشری توانستهاند هدفها، راهها و امیدهای مبارزه علیه نظم بورژوائی و استثمار سرمایهداری را، بهمنظور ساختمان جامعهٔ سوسیالیستی (یا جوامع سوسیالیستی) تعریف کنند. مفاهیم اساسی ماتریالیسم تاریخی را میتوان دربارهٔ جوامع شناختهشدهٔ تاریخ، از جمله جامعهئی که ما در آن زندگی میکنیم ، بهکار برد.
این مفاهیم اساسی آفرینش مستمرند. این مفهومها در هر مرحله مهم از مبارزه برای سوسیالیسم بیشتر شده است. لنین بر تضادهای عینی سرمایهداری، یعنی اثرات ناموزون گسترش جهانی آن و نزاع بین امپریالیسم و خلقهای ستمدیده، انگشت تأکید گذاشت. گرامشی، در گرماگرم مبارزهٔ کارگران غرب پس از جنگ جهانی اول، (همیشه) پیچیدگی روبنا را متذکر شده است: جامعه «مدنی» (خانواده، فرهنگ، مناسبات اجتماعی) از نظر او آسیبپذیرتر از جامعه «سیاسی» است، و میتواند بههدف مستقل، اگرنه مقدم، فعالیت انقلابی مبدل گردد. روشنفکران میتوانند از طبقه حاکم و ایدئولوژی آن ببرّند و با طبقات ستمدیده و نیز انقلاب پیوند آلی (ارگانیک) برقرار کنند.