حزب توده، و کانون نویسندگان ایران ۱: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
سطر ۱۴: سطر ۱۴:
 
۱. مقدمه
 
۱. مقدمه
  
یازدهم دیماه ۱۳۵۸ مجمع عمومی فوق‌العاده کانون نویسندگان ایران - که در دعوت دوم با حضور یکصد و سی و هفت نفر از اعضای کانون رسمیت یافته بود - با تأئید تصمیم هیأت دبیران کانون در مورد تعلیق عضویت آقایان: محمود اعتمادزاده (به‌آذین)، سیاوش کسرائی، هوشنگ ابتهاج (سایه)، فریدون تنکابنی، و محمدتقی برومند، رأی به‌اخراج این پنج تن از کانون نویسندگان ایران داد. بدین سان ماجرائی که تقریباً از سه ماه پیش از تاریخ تشکیل مجمع عمومی فوق‌العاده ظاهراً بر سر برگزاری یا عدم برگزاری «شب‌های شعر و سخنرانی» کانون آغاز شده بود موقتاً فیصله یافت تا لابد به‌نحوی دیگر در خارج از کانون دنبال شود. می‌گویم به‌نحوی دیگر در خارج از کانون، زیرا برای همهٔ ما مسلم بود که تأئید تصمیم هیأت دبیران خواه به‌صورت ادامهٔ تعلیق و خواه به‌صورت اخراج از کانون، در هر حال موجب توقف مبارزه‌ئی که آگاهانه از مدت‌ها قبل تدارک دیده شده بود نخواهد شد. زیرا اصولاً موضوع شب‌های شعر یک بهانه بیش نبود که خود به‌خود - و دست کم موقتاً - منتفی شد، ولی این افراد این گزک را رها نکردند و همچنان بدان چسبیدند. و دلیل آن چیزی نبود مگر قصد قبلی آنان به‌انشعاب از کانون نویسندگانی که در انتخابات فروردین ماه آن به‌رسواترین شکلی شکست خورده بودند، و «ایجاد» یالانچی پهلوان کانون نویسندگان در برابر آن، که مستقیماً تسلط حزب آنان را بر خود بپذیرد. پس از نخست بر ما معلوم بود که این امر تنها با اخراج آنان منتفی نخواهد شد. مسلم بود که این آقایان در شرائط کنونی خواستار ادامهٔ فعالیت مستقل کانون نیستند: اگر مجمع عمومی به‌ادامهٔ تعلیق رأی دهد، در آن صورت حواشی و هواداران‌شان با پیگیری مباحثات قبلی و ایجاد مسائل تازه در داخل کانون خواهند کوشید تا کانون نویسندگان ایران از ادامهٔ فعالیت عادی خویش باز ماند، و مانند ماه‌های شهریور تا دی ۵۸، سرگرم بحث و گفت‌وگو و جنگ و جدال داخلی خود شود. اگر هم رأی مجمع بر اخراج آنان صادر شود کوشش اخراج‌شدگان و و حواشی و هواداران‌شان بر این متمرکز خواهد شد که از یک سو با نوشتن مقالات و تشدید جنگ تبلیغاتی علیه کانون در تضعیف آن بکوشند و از سوی دیگر با ایجاد انشعاب در کانون زمینه را برای تشکیل کانون یا مجمع دیگری از نویسندگان، مطابق سیاست دلخواه خود، فراهم کنند. فعالیت‌های هشت‌ماههٔ گذشته این آقایان در کانون نویسندگان ایران، و جنگ تبلیغاتی یکجانبه و وسیعی که با استفاده از مطبوعات حزبی خود و دیگر عوامل دست‌آموز در مطبوعات غیرحزبی کشور علیه کانون به‌راه انداخته بودند کوچک‌ترین تردیدی در ماهیت هدف‌ها و مقاصد آنان باقی نمی‌گذاشت.  
+
یازدهم دیماه ۱۳۵۸ مجمع عمومی فوق‌العاده کانون نویسندگان ایران - که در دعوت دوم با حضور یکصد و سی و هفت نفر از اعضای کانون رسمیت یافته بود - با تأئید تصمیم هیأت دبیران کانون در مورد تعلیق عضویت آقایان: محمود اعتمادزاده (به‌آذین)، سیاوش کسرائی، هوشنگ ابتهاج (سایه)، فریدون تنکابنی، و محمدتقی برومند، رأی به‌اخراج این پنج تن از کانون نویسندگان ایران داد. بدین سان ماجرائی که تقریباً از سه ماه پیش از تاریخ تشکیل مجمع عمومی فوق‌العاده ظاهراً بر سر برگزاری یا عدم برگزاری «شب‌های شعر و سخنرانی» کانون آغاز شده بود موقتاً فیصله یافت تا لابد به‌نحوی دیگر در خارج از کانون دنبال شود. می‌گویم به‌نحوی دیگر در خارج از کانون، زیرا برای همهٔ ما مسلم بود که تأئید تصمیم هیأت دبیران خواه به‌صورت ادامهٔ تعلیق و خواه به‌صورت اخراج از کانون، در هر حال موجب توقف مبارزه‌ئی که آگاهانه از مدت‌ها قبل تدارک دیده شده بود نخواهد شد. زیرا اصولاً موضوع شب‌های شعر یک بهانه بیش نبود که خود به‌خود - و دست کم موقتاً - منتفی شد، ولی این افراد این گزک را رها نکردند و همچنان بدان چسبیدند. و دلیل آن چیزی نبود مگر قصد قبلی آنان به‌انشعاب از کانون نویسندگانی که در انتخابات فروردین ماه آن به‌رسواترین شکلی شکست خورده بودند، و «ایجاد» یالانچی پهلوان کانون نویسندگان در برابر آن، که مستقیماً تسلط حزب آنان را بر خود بپذیرد. پس از نخست بر ما معلوم بود که این امر تنها با اخراج آنان منتفی نخواهد شد. مسلم بود که این آقایان در شرائط کنونی خواستار ادامهٔ فعالیت مستقل کانون نیستند: اگر مجمع عمومی به‌ادامهٔ تعلیق رأی دهد، در آن صورت حواشی و هواداران‌شان با پیگیری مباحثات قبلی و ایجاد مسائل تازه در داخل کانون خواهند کوشید تا کانون نویسندگان ایران از ادامهٔ فعالیت عادی خویش باز ماند، و مانند ماه‌های شهریور تا دی ۵۸، سرگرم بحث و گفت‌وگو و جنگ و جدال داخلی خود شود. اگر هم رأی مجمع بر اخراج آنان صادر شود کوشش اخراج‌شدگان و حواشی و هواداران‌شان بر این متمرکز خواهد شد که از یک سو با نوشتن مقالات و تشدید جنگ تبلیغاتی علیه کانون در تضعیف آن بکوشند و از سوی دیگر با ایجاد انشعاب در کانون زمینه را برای تشکیل کانون یا مجمع دیگری از نویسندگان، مطابق سیاست دلخواه خود، فراهم کنند. فعالیت‌های هشت‌ماههٔ گذشته این آقایان در کانون نویسندگان ایران، و جنگ تبلیغاتی یکجانبه و وسیعی که با استفاده از مطبوعات حزبی خود و دیگر عوامل دست‌آموز در مطبوعات غیرحزبی کشور علیه کانون به‌راه انداخته بودند کوچک‌ترین تردیدی در ماهیت هدف‌ها و مقاصد آنان باقی نمی‌گذاشت.  
  
 
[[رده:کتاب جمعه ۲۵]]
 
[[رده:کتاب جمعه ۲۵]]
 +
[[رده:باقر پرهام]]

نسخهٔ ‏۳ ژوئیهٔ ۲۰۱۱، ساعت ۰۳:۰۰

کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۱۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۱۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۱۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۱۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۱۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۱۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۱۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۱۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۱۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۵ صفحه ۱۴



باقر پرهام


۱. مقدمه

یازدهم دیماه ۱۳۵۸ مجمع عمومی فوق‌العاده کانون نویسندگان ایران - که در دعوت دوم با حضور یکصد و سی و هفت نفر از اعضای کانون رسمیت یافته بود - با تأئید تصمیم هیأت دبیران کانون در مورد تعلیق عضویت آقایان: محمود اعتمادزاده (به‌آذین)، سیاوش کسرائی، هوشنگ ابتهاج (سایه)، فریدون تنکابنی، و محمدتقی برومند، رأی به‌اخراج این پنج تن از کانون نویسندگان ایران داد. بدین سان ماجرائی که تقریباً از سه ماه پیش از تاریخ تشکیل مجمع عمومی فوق‌العاده ظاهراً بر سر برگزاری یا عدم برگزاری «شب‌های شعر و سخنرانی» کانون آغاز شده بود موقتاً فیصله یافت تا لابد به‌نحوی دیگر در خارج از کانون دنبال شود. می‌گویم به‌نحوی دیگر در خارج از کانون، زیرا برای همهٔ ما مسلم بود که تأئید تصمیم هیأت دبیران خواه به‌صورت ادامهٔ تعلیق و خواه به‌صورت اخراج از کانون، در هر حال موجب توقف مبارزه‌ئی که آگاهانه از مدت‌ها قبل تدارک دیده شده بود نخواهد شد. زیرا اصولاً موضوع شب‌های شعر یک بهانه بیش نبود که خود به‌خود - و دست کم موقتاً - منتفی شد، ولی این افراد این گزک را رها نکردند و همچنان بدان چسبیدند. و دلیل آن چیزی نبود مگر قصد قبلی آنان به‌انشعاب از کانون نویسندگانی که در انتخابات فروردین ماه آن به‌رسواترین شکلی شکست خورده بودند، و «ایجاد» یالانچی پهلوان کانون نویسندگان در برابر آن، که مستقیماً تسلط حزب آنان را بر خود بپذیرد. پس از نخست بر ما معلوم بود که این امر تنها با اخراج آنان منتفی نخواهد شد. مسلم بود که این آقایان در شرائط کنونی خواستار ادامهٔ فعالیت مستقل کانون نیستند: اگر مجمع عمومی به‌ادامهٔ تعلیق رأی دهد، در آن صورت حواشی و هواداران‌شان با پیگیری مباحثات قبلی و ایجاد مسائل تازه در داخل کانون خواهند کوشید تا کانون نویسندگان ایران از ادامهٔ فعالیت عادی خویش باز ماند، و مانند ماه‌های شهریور تا دی ۵۸، سرگرم بحث و گفت‌وگو و جنگ و جدال داخلی خود شود. اگر هم رأی مجمع بر اخراج آنان صادر شود کوشش اخراج‌شدگان و حواشی و هواداران‌شان بر این متمرکز خواهد شد که از یک سو با نوشتن مقالات و تشدید جنگ تبلیغاتی علیه کانون در تضعیف آن بکوشند و از سوی دیگر با ایجاد انشعاب در کانون زمینه را برای تشکیل کانون یا مجمع دیگری از نویسندگان، مطابق سیاست دلخواه خود، فراهم کنند. فعالیت‌های هشت‌ماههٔ گذشته این آقایان در کانون نویسندگان ایران، و جنگ تبلیغاتی یکجانبه و وسیعی که با استفاده از مطبوعات حزبی خود و دیگر عوامل دست‌آموز در مطبوعات غیرحزبی کشور علیه کانون به‌راه انداخته بودند کوچک‌ترین تردیدی در ماهیت هدف‌ها و مقاصد آنان باقی نمی‌گذاشت.