تا عشق: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
سطر ۱۵: سطر ۱۵:
 
رنگِ پناهِ امن
 
رنگِ پناهِ امن
  
رنگِ شمايِ بالِ پرستو به‌روی آب
+
رنگِ شمایِ بالِ پرستو به‌رویِ آب
  
رنگ‌ی سرودِ آبيِِ باران
+
رنگ‌ِ سرودِ آبيِِ باران
  
 
رنگِ روانِ رود.
 
رنگِ روانِ رود.
سطر ۴۰: سطر ۴۰:
 
ما عشق را به‌موهبتِ عشقمان به‌خلق از آن‌سان
 
ما عشق را به‌موهبتِ عشقمان به‌خلق از آن‌سان
  
شناختیم كزان پیش ناشناخته می‌بود
+
:::::::[شناختیم كزان پیش ناشناخته می‌بود
  
 
ما عشق را غریب و به تبعید یافتیم
 
ما عشق را غریب و به تبعید یافتیم
  
زیبايِ سوگوارِ سیه پوش را به‌حسرتِ انسان شناخیتم.
+
زیبايِ سوکوارِ سیه پوش را به‌حسرتِ انسان شناخیتم.
  
  
كز قرن جدایيِ نادلبخواه، عقیم و ملول بود.
+
كز قرن‌ها جدائيِ نادلبخواه، عقیم و ملول بود.
  
 
ما
 
ما
  
این‌گونه خواستیم كه انسان مجال و راه به‌سوی حریمِ عشق بیابد
+
اینگونه خواستیم كه انسان مجال و راه به‌سوی حریمِ عشق بیابد
  
 
انسان طلسمِ دیوِ ستم بشكند
 
انسان طلسمِ دیوِ ستم بشكند
سطر ۶۱: سطر ۶۱:
 
از لوحِ سرنوشتِ خود بزداید
 
از لوحِ سرنوشتِ خود بزداید
  
تا این خدايِ مانده به‌زنجیر
+
تا این خدای مانده به‌زنجیر
  
آزاديِ سرشتيِ خود را دوباره باز بیابد،
+
آزادیِ سرشتیِ خود را دوباره باز بیابد،
  
 
تا راه را،
 
تا راه را،
سطر ۱۰۰: سطر ۱۰۰:
 
دركوچه‌های درهمِ قلبم
 
دركوچه‌های درهمِ قلبم
  
هرشام حجله‌های پر از چلچراغ‌های سیه پوش، می‌برند
+
هر شام حجله‌های پر از چلچراغ‌های سیه پوش، می‌برند
  
 
در كوچه‌های آبی رگ‌هایم
 
در كوچه‌های آبی رگ‌هایم
سطر ۱۰۶: سطر ۱۰۶:
 
طبل، عزا شكفته به‌هرنبض
 
طبل، عزا شكفته به‌هرنبض
  
در سینه كینه مانده و بانويِ سوگوار كه می‌موید
+
در سینه كینه مانده و بانوی سوگوار كه می‌موید
  
 
می‌موید و به‌زمزمه می‌گوید:
 
می‌موید و به‌زمزمه می‌گوید:
سطر ۱۱۹: سطر ۱۱۹:
 
سر می‌نهم به‌دامنِ ابری آبی:
 
سر می‌نهم به‌دامنِ ابری آبی:
  
گهوارِ نرمتابِ رها زیر طاقِ طاقيِ رنگین كماننه‌های فضاهايِ كودكی
+
گهوارِ نرمتابِ رها زیر طاقِ طاقیِ رنگین كمانه‌های فضاهای كودكی
  
و آن‌گاه
+
و آنگاه
  
بارانی از ستاره‌ی آبی
+
بارانی از ستارهٔ آبی
  
گلزخم‌های گرمِ تنم را به‌مهر می‌نوازد و می‌روید
+
گلزخمهای گرمِ تنم را به‌مهر می‌نوازد و می‌روبد
  
روحِ روانِ رود، مرا می‌برد.
+
روحِ روانِ رود، مرا می‌بَرَد.
  
  

نسخهٔ ‏۳۰ مارس ۲۰۱۱، ساعت ۰۹:۲۸

کتاب جمعه سال اول شماره ۱۷ صفحه ۳۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۷ صفحه ۳۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۷ صفحه ۳۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۷ صفحه ۳۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۷ صفحه ۳۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۱۷ صفحه ۳۲

تا عشق

چشمانِ عشق، آبی‌ست می‌دانم:

رنگِ حریرِ نرمِ نوازش

رنگ نیازمندی و ایثار

رنگِ پناهِ امن

رنگِ شمایِ بالِ پرستو به‌رویِ آب

رنگ‌ِ سرودِ آبيِِ باران

رنگِ روانِ رود.


چشمانِ عشق آبی‌ست، باری

اما حكایتی‌ست ازینگونه زیستن

زین سان كه نسلِ ما

این نسلِ خشم و خاطره و خون

این نسلِ تیر خورده

نیمش درونِ آتش و نیمش درونِ آب.


ما عشق را شناخته بودیم

ما عشق را به‌موهبتِ عشقمان به‌خلق از آن‌سان

[شناختیم كزان پیش ناشناخته می‌بود

ما عشق را غریب و به تبعید یافتیم

زیبايِ سوکوارِ سیه پوش را به‌حسرتِ انسان شناخیتم.


كز قرن‌ها جدائيِ نادلبخواه، عقیم و ملول بود.

ما

اینگونه خواستیم كه انسان مجال و راه به‌سوی حریمِ عشق بیابد

انسان طلسمِ دیوِ ستم بشكند

انسان

تصویرِ وهن و حلقه و زنجیر و قفل را

از لوحِ سرنوشتِ خود بزداید

تا این خدای مانده به‌زنجیر

آزادیِ سرشتیِ خود را دوباره باز بیابد،

تا راه را،

تا آستانِ عشق بپوید.


باری عزیز!

انسان و عشق را

این‌گونه یافتیم

هم نیز در تلاشِ شب و روزمان به‌خاطرِ انسان و عشق

شیرازه‌ی كتابِ جوانیمان

بیش از هزاربرگ، برگِ شقایق

با رشته‌های سیمی شلاق‌ها و سوزنِ داغ و درفش، دوخته شد.

چشمانِ عشق، آبی‌ست، می‌دانم

اما عزیز!

بر من چنین مبین

من نسلِ زخمی‌ام

نسلِ شهید، نسلِ شكنجه

در هركرانِ سینه‌ی من، لاله زارهاست

و باغِ ارغوانِ شقایق كه باد می‌بَرَدَش

دركوچه‌های درهمِ قلبم

هر شام حجله‌های پر از چلچراغ‌های سیه پوش، می‌برند

در كوچه‌های آبی رگ‌هایم

طبل، عزا شكفته به‌هرنبض

در سینه كینه مانده و بانوی سوگوار كه می‌موید

می‌موید و به‌زمزمه می‌گوید:

قلبم به‌مهر می‌تپد و نبضِ من به‌خشم.


چشمانِ عشق، آبی‌ست، باری

درخواب‌های خستگی و خون،‌ هرشب

سر می‌نهم به‌دامنِ ابری آبی:

گهوارِ نرمتابِ رها زیر طاقِ طاقیِ رنگین كمانه‌های فضاهای كودكی

و آنگاه

بارانی از ستارهٔ آبی

گلزخمهای گرمِ تنم را به‌مهر می‌نوازد و می‌روبد

روحِ روانِ رود، مرا می‌بَرَد.


تاکور، ۲۶ شهریور ۱۳۵۷
نعمت میرزازاده
(م.آزرم)