آخرین صفحهٔ تقویم ۲۱: تفاوت بین نسخهها
جز |
جز («آخرین صفحهٔ تقویم ۲۱» را محافظت کرد: بازنگری شده و مطابق با متنِ اصلی است. ([edit=sysop] (بیپایان) [move=sysop] (بیپایان))) |
نسخهٔ ۲۸ مارس ۲۰۱۱، ساعت ۱۴:۰۰
امروز بحث کردن از سیاست خارجی ایران کار آسانی نیست. نه تنها بهاین دلیل که قدرت میانِ اشخاص و مراجع چندگانهئی تقسیم شده، بلکه هم از این رو که موقعیت هیچ یک از این نیروهای گاه متضاد در برابر جامعه کاملاً مشخص نشده است. سیاست خارجی هر کشوری دنبالهٔ منطقی سیاست داخلی، و بر پایهٔ برنامههای درازمدت آن است. در حالی که هنوز معلوم نیست در ایران چه جناحی از چه طبقهئی پایههای حکومتش را محکم خواهد کرد و با چه برنامهئی پیش خواهد رفت، سیاست خارجی بهروابط دیپلماتیک—و غیر دیپلماتیکِ--روز بهروز محدود میماند.
اما سیاست خارجی، خواه ناخواد، بُعدی دیگر هم دارد که میتوان از آن با عنوان «حضور جهانی» یا رابطهٔ جهان با یک کشور معین یاد کرد. در اینجا بهموقعیت ایران و برخورد دیگر کشورها بهآن میپردازیم.
در این لحظه میتوان گفت که موضع گرفتن در کنار یا در برابر ایران در صدر دستور کار زمامداران بیشتر کشورهای جهان جای دارد، و طبیعی است که کشورهای نیرومند صنعتی بکوشند تا از اوضاعِ بهشدت متغیر ایران تصویری دقیق و قابل فهم ترسیم کنند.
عاملی که برای کشورهای خارجی تعیینکننده بهحساب میآید، دولت آیندهٔ ایران است. محافل سیاسی غرب، «عصر خمینی» را بهسبب «تندرویهای غیرعملی» و نیز کهولت آیتالله خمینی گذرا میدانند و در آن بهچشم «دورهٔ انتقال» مینگرند. کشورهای جهان نیز، مانند خود مردم ایران، منتظرند که ببینند چه کسی در چرخش سیاسی بعدی حکمروای واقعی ایران خواهد بود.
البته قطبهای سیاسی—اقتصادی جهان، در عین انتظار کشیدن (وابسته دخالت کردن—هرجا که بتوانند) برای آیندهٔ ایران آرزوهای متفاوتی دارند. با شدت گرفتن مبارزات مردم ایران در پایان تابستان سال گذشته، ایالات متحده بناچار پذیرفته بود که شاه، حتی اگر بتواند سر کار بماند، عصر طلائی قراردادهای پس از چهار برابر شدنِ قیمت نفت پایان یافته است. اروپای غربی امیدوار بود که با کاهش قدرت انحصارات آمریکائی، دوباره بتواند جای پای بیشتری در ایران بهدست آورد. انگلستان، بهویژه، تمایل داشت منافعی را که با گرایش شاه بهجانب آمریکا، ترور رزمآرا و ملی شدن نفت ایران بهدست مصدق بهآمریکا باخته بود اندکی جبران کند.
در کنار آن، دیگر کشورهای صنعتی اروپا و ژاپن نیز منافع خود را سخت در خطر نمیدیدند. ژاپن و فرانسه و ایتالیا و کشورهای کوچکر اروپا، در حالی که با جنبش ایران رو در رو نبودند، امید داشتند که منافعشان—با کاهشی تحملپذیر—محفوظ بماند[۱]. هنوز یک سال از رفتن کارشناسان آمریکائی نگذشته، حضور رو بهفزونی جانشینان ژاپنیشان را میتوان احساس کرد.
- ***
کشمکش با ایالاتمتحده، حادترین مسأله داخلی و خارجی کنونی ایران، از دیدگاه واشینگتن چگونه ارزیابی میشود؟ دو هفته پیش، زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیتی رئیس جمهوری آمریکا، گفت: «گروگانگیری مسألهئی بین ایران و آمریکا نیست. بلکه مسألهئی است که میان بعضی از مقامات ایرانی و جامعهٔ بینالمللی وجود دارد.» آیا مفهوم این حرف آن است که ایران، تنها آمریکا را بهمبارزه نمیطلبد، بلکه «جهان متمدن» باید در برابر ایران یکپارچه و آماده بهجنگ صف بکشد؟ آیا، بطور ضمنی، طرز تلقی سلطنتطلبان ایرانی را تکرار میکند که رژیم جدید ایران نمیتواند هویتی مستقل و روشن بهجهان ارائه کند و بناچار باید بهستیز رو در رو با آمریکا دست بزند؟
در هر حال، ایالاتمتحده از زخم اشغال سفارتخانهاش در تهران بهآسانی بهبود نخواهد یافت. از سوئی گفته میشود که آمریکا از «عقدهٔ ویتنام» و هراس از درگیری نظامی در بیرون مرزهایش رهائی یافته است و از شدت عمل جدی آمریکا پس از آزادی گروگانها سخن میرود. اما سیاستپردازان آمریکا یک نکته را بهروشنی میدانند: درگیری نظامی [۲] بههیچ روی بهسودشان نیست. تجربههای دههٔ گذشته نشان داد که در میدان جنگ و کودتا تقریباً همواره شوروی برنده است: ویتنام، آنگولا، اتیوپی، افغانستان، کامبوج. تنها بُردهای آمریکا در برابر این همه باخت، شیلی، و نیز تسلیم بیقید و شرط سادات بهواشینگتن بوده است.
دخالت نظامی آمریکا در ایران میتواند بهمعنای بهمیان کشیدن پای شوروی و راندن ایران بهسوی آن کشور باشد. آمریکائیان میدانند که حضور نظامی تحملناپذیرشان در ایران، نظریهٔ «اجبار بهپیوستن بهیکی از دو ابرقدرتِ» حزب توده را دکانی پر رونق خواهد کرد.
از سوی دیگر، منافع آمریکا و همدستانش در همسایگی ایران، بههم گره خورده است. واشینگتن با بازگشت شاه مخلوع بهمصر موافقت نکرد و مقامات کاخ سفید گفتند که حضور شاه در کنار سادات، رژیم مصر را بیش از پیش تضعیف خواهد کرد. ورود رزمناوهای آمریکائی بهخلیج فارس، در کشورهای منطقه هیجانی پدید خواهد آورد که کمتر حکومتی میتواند از تلاطمش برکنار بماند. در عربستان، بیماری مختصر ملک خالد جانش را از گلولههای چند صد مرد مسلح جانباز رهاند. اما رژیم «چهار هزار شاهزادهٔ سعودی» از زدوخورد خونین دو هفتهئی مسجدالحرام ضربهئی کاری خورد. حکومت کویت، نیرومندترین امیرنشین خلیج فارس، در پی محکوم کردن پایههای خویش است و قرار شده که مجلس ملی کویت، پس از چند سال تعطیل، دوباره تشکیل شود. توفان زدوخورد تفنگداران دریائی آمریکا و ایرانیان در میدانهای نفتی شمال خلیج فارس حتی میتواند چهار رکن این تثبیتشدهترین امیرنشین عرب را هم از جا بکند. نوسانهای هجوم فرضی آمریکا بهایران تا شمال آفریقا نیز خواهد رسید و بیتردید مراکش و تونس نیز از این زمین لرزه در امان نخواهند ماند.
گذشته از لشکرکشی آمریکا بهایران، حتی در شرایط عادی نیز اوضاع ایران برای حکومتهای عرب بسیار نگرانکننده است. ملک حسن دوم، سلطان مغرب، میکوشد تا حرکت انقلابی ایران را با استدلالِ «درک نادرست آیتالله خمینی از اسلام» بکوبد. و اکنون روابط دیپلماتیک ایران و مغرب بهحداقل ممکن رسیده است. در مصر، که سفارت سویس در تهران حافظ منافع اتباع آن است، سادات خود را سیاستمداری اسلامشناس قلمداد میکند که «اسلام آیتالله خمینی» برایش پذیرفتنی نیست. اما هیچ یک از این دو نفر مستقیماً دربارهٔ حرکت مردم ایران اظهارنظری نکردهاند.
حتی بدون حملهٔ آمریکا بهایران هم اوضاع داخلی کشورهای عرب و تأثیر درمانناپذیر ایران بر آن کشورها بهاندازهٔ کافی مایهٔ دلمشغولی غرب شده است. کارشناسان فرانسوی نظر دادهاند که «برای مهار کردن ماجراجوئی ایران باید اتحادی میان دولت محافظهکار سعودی، امیرنشینهای کوچکتر خلیج فارس و عراق، که روحیهئی رادیکالتر دارد، ایجاد کرد.»[۳] با، یا بدون، چنین اتحادی، برای رژیم بعثی عراق حرکت ۶۰درصد جمعیت شیعهٔ آن کشور زیر تأثیر ایران کابوسی هولناک است.
در سوی دیگر ایران، حکومت نظامی پاکستان میکوشد با هر چه بیشتر چسبیدن بهقوانین اسلام از «انقلاب اسلامی» ایران فاصله بگیرد. پاکستان که بزودی نخستین بمب اتمیش آمادهٔ انفجار خواهد بود، مقررات اسلامی حد زدنِ میخواران را با دقت و شدت اجرا میکند، اما اخبار تظاهرات و مبارزات ایران با همان دقت در رسانههای خبریش سانسور میشود.
- ***
اگرچه سایروس ونس، وزیر خارجهٔ آمریکا، در سفری بهاروپای غربی کوشید تا متحدان آمریکا را بهاعمال فشار بر ایران ترغیب کند، هنوز تأثیر حرکت همه جانبهئی را از سوی اروپای غربی علیه ایران نمیتوان احساس کرد. فرانسه و ایتالیا و کشورهای کوچک اروپای غربی تاکنون حاضر نشدهاند جز در محکوم کردن گروگانگیری از ایران فاصله بگیرند. اما در برابر میانهروهای اروپا، مارگارت تاچر، نخستوزیر دولت محافظهکار انگلستان، هفتهٔ پیش در سفرش بهآمریکا گفت که از پشتیبانی تام و تمام کارتر خودداری نخواهد کرد. هانس مارتین گشنر—وزیر خارجهٔ آلمان غربی—نیز بهونس گفت: «ما بهشما چک سفید امضا میدهیم. هرچه میخواهید بگوئید.» از سوی دیگر، ژاپن که بازار ایران را در غیاب آمریکائیها بیش از حد جذاب میبیند تنها پس از فشارهای سیاسی واشینگتن از خریدن سهمیهٔ تحریم شدهٔ نفت ایران (که پیشتر بهآمریکا میرفت) بهبهای گزاف بشکهئی ۴۵ دلار دست کشید.
- ***
سؤال بزرگ روابط خارجی ایران، اتحاد شوروی است. کرملین که پس از جنگ تبلیغاتی خروشچف و شاه در انتهای دههٔ ۱۹۵۰، در پائیز سال گذشته یک بار دیگر لحن تبلیغاتش را بهزیان شاه عوض کرد، در «رژیم خمینی» چه میبیند؟
طبیعی است که شوروی هم در انتظار دورهٔ پس از آیتالله خمینی باشد. سیاست کرملین همواره متوجه برنامهریزی درازمدت بوده است. اما اوضاع کنونی ایران بهشوروی امکان اندیشیدن بهبهرهبرداری کوتاهمدت را نیز میدهد. اگر مسأله گروگانها حل نشود و آمریکا بتواند محاصرهٔ اقتصادی مواد صنعتی را بهایران تحمیل کند، ایران—دست کم موقتاً—بناچار بهجانب بلوک شرق خواهد رفت. با آن که تیتو گوش بهفرمان مسکو نیست، حضور وزیر بازرگانی یوگسلاوی در تهران و اظهار علاقهٔ سفیر آن کشور بهجبران تحریم اقتصادی آمریکا خبر از نوسانهائی در توازن نفوذ قدرتها میدهد. گفته میشود که شوروی خریدار غلّه آمریکاست و «بازار مشترک» اروپای شرقی (کومکون) توانائی جانشینی آمریکا در ایران را ندارد. اما خریدهای کشاورزی ایران از رومانی و بلغارستان و وارد کردن ابزار صنعتی از چکسلواکی و یوگسلاوی در گذشته نیز قابل توجه بوده است.
آیا چرخش ایران بهجانب شوروی و اروپای شرقی میتواند درازمدت و اساسی باشد؟ حسن حبیبی، سخنگوی شورای انقلاب، پس از کودتای آخر شوروی در افغانستان میگوید که «فعلاً با شوروی جز در مورد مسأله افغانستان که اعتراض داریم، مسألهٔ دیگری نداریم.» وزیر امور خارجه، صادق قطبزاده، گفت که رأی ممتنع شوروی در شورای امنیت—بر سر رأیگیری برای تحریم اقتصادی ایران—را «رأی مثبت» بهحساب میآورد.
از دو نامزد ردیف اول ریاست جمهوری، بنیصدر و مدنی، هیچ کدام «ضدروس»های دو آتشهئی نیستند.[۴]. و از سوی دیگر، حزب توده میتواند بهعنوان وسیلهئی برای کنار زدن و سرکوب کردن مارکسیستهای ناوابسته و جناح رادیکال بهکار گرفته شود. و قید «فعلاً» سخنگوی شورای انقلاب میتواند دلالت بر مدت زمانی بیش از چند هفته و چندین ماه داشته باشد.
اما نباید از نظر دور داشت که در قانون اساسی ایران (اگر بتوان آن را پایهٔ حکومت آینده دانست) جائی برای فاصله گرفتن از سرمایهداری نیست. با طرح کردن «مشروعیت» مالکیت میتوان وابستگی بهسرمایهداری انحصارطلب آمریکا را موقتاً کاهش داد، اما یکسره جدا شدن از آن حرف دیگری است. در کنار این، حکومت ایران چگونه میتواند در برابر سیاست توسعهطلبی همسایهٔ بسیار نیرومند شمالی با آن «هیچ مسألهئی» نداشته باشد؟ شاید روحانیان ایران دفاع از «آزادی تبلیغ اسلامی» در جمهوریهای مسلماننشین شوروی را رها کنند اما همزیستی مسالمتآمیز تا حدی که بهرسمیت شناختن کمونیسم معنی بدهد برایشان آسان نخواهد بود. با این همه، میتوان گفت که در ده ماه پس از روی کار آمدن دولت جدید، ایران با شوروی فعالترین رابطهٔ سیاسی را داشته است. محمد مکری، سفیر ایران در شوروی، در اوج درگیری کردستان بهمقامی داخلی بیشتر شبیه شده بود تا نمایندهئی در کشوری خارجی. وینوگرادوف، سفیر شوروی در ایران، در شمار کسانی است که راه رفت و برگشت بهقم را خیلی خوب میداند.
اما، در هر حال، یقیناً روی کار آمدن دولتی مارکسیست و ناوابسته بهشوروی در ایران برای کرملین هیچ خوشایند نیست. شوروی ترجیح میدهد که حکومتی سرمایهدار اما ناوابسته بهآمریکا در ایران روی کار باشد تا دولتی سوسیالیست اما سرکش و ناسازگار با مسکو. کودتاهای برنامهریزی شده و پیاپی افغانستان، شدت توقع شوروی از یک همسایهٔ «متحد» و حرفشنو را نشان میدهد. و این، با توجه بهقدرت جهانی شوروی غیرعادی بهنظر نمیرسد.
- ***
چین، قدرت بزرگ آسیا، از نفوذ شوروی در ایران وحشتزده است و ترجیح میدهد که آمریکا نفوذش را در ایران حفظ کند. تنگ شیائو پینگ، معاون نخستوزیر چین، در سفر زمستان سال گذشتهاش بهآمریکا گفت که ایالاتمتحده باید از هیچ کاری برای پیشگیری از رخنهٔ شوروی در ایران فروگذار نکند. پس از سفر جنجالی هواکوفنگ بهتهران در تابستان ۵۷، و عذرخواهی دولت چین با واسطگی آقاشاهی[۵]، وزیر خارجهٔ پاکستان، طبیعی است که چین ترجیح بدهد بهرویدادهای پیشبینی نشدنی ایران با احتیاط بیشتری نزدیک شود.
- ***
امروز، ایران در صحنهٔ سیاست جهانی از ثبات و اعتبار سیاسی بهدور است اما بهانزوا و محکومیت مطلق نیز رانده نشده. حضور مردم کوچه و بازار که در تأئید بهگروگان گرفتن آمریکائیان شب و روز شعار میدهند، کشورهای جهان را در برخورد کاملاً دیپلماتیک بهمسألهٔ ایران بهتردید میاندازد. این بر عهدهٔ دولت آیندهٔ ایران خواهد بود که تصمیم بهنفی مطلق دیپلماسی بگیرد یا دیپلماسی نوع خودش را پایهریزی کند. در هر حال، برای دولت آیندهٔ ایران از میان بردن آثار گروگانگیری در صحنهٔ سیاست جهانی وظیفهئی مهم خواهد بود.
- م. مراد
- ۷ دیماه ۵۸
پاورقیها
- ^ اما این داوری، بیگمان، از بیخ و بن نادرست است که گفته شود همهٔ این کشورها با آرامش تمام اوضاع ایران را تماشا میکردند. از جمله تبلیغاتی که طرفداران آمریکا بهآن دست زدهاند پراکندن این نظریهٔ خودساخته است که گویا جنبش مردم ایران با دستور و برنامهٔ اروپای غربی—و مثلاً زیر سر انگلستان—بود. مدتی شایعات کتبی و شفاهی گوناگونی دست بهدست و دهان بهدهان میگشت که گویا بازار مشترک اروپا، در رقابت با انحصارات آمریکا، تصمیم گرفت ایران را از چنگ رقیب درآورد و آیتالله خمینی را بهمیدان آورد. سلطنتطلبان تا آنجا پیش میروند که حرکت مردم ایران علیه شاه را به«برنامههای درازمدت آمریکا»(؟) نسبت دهند. کسانی، اتهام ارتجاع و سلطنتطلبی را از خود دور میکنند اما اعتقاد دارند که، در هر حال، حرکت مردم ایران بر پایهٔ برنامهٔ آمریکا برای کامل کردن «هلال سبز» اسلام و سرمایهداری در جنوب شوروی است.
- ^ کارتر در سخنانش برخورد نظامی را بهدو نوع «خشونتبار» و «غیرخشن» تقسیم میکند. نوع اول، درگیری مستقیم و مسلحانه است، و در نوع دوم بهمحاصرهٔ دورادور و تهدید و ارعاب اشاره میشود. کارتر تا کنون برخورد نوع اول را در مورد ایران مطرح نکرده است.
- ^ نیوزویک، ۱۷ دسامبر ۱۹۷۹.
- ^ حتی زمانی که ابوالحسن بنیصدر از رد نظریهٔ «وابستگی بهاین یا آن قدرت» صحبت میکند، دریادار مدنی از لغو چند بند از قرارداد نظامی ۱۹۲۱ ایران و شوروی راضی نیست. (اطلاعات، ۵ آذر ۵۸).
- ^ پس از آن که آیتالله خمینی گفت که عمل اشتباه رهبر چین را میبخشاید، نام چین ناگهان از شعارهای محکومکنندهٔ مردم علیه آمریکا و شوروی برداشته شد.