نیایش

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب هفته شماره ۱۲ صفحه ۱۳۹
کتاب هفته شماره ۱۲ صفحه ۱۳۹


سهراب سپهری


نور را پیمودیم، دشت طلا را در نوشتیم

افسانه را چیدیم، و پلاسیده فکندیم

کنار شنزار، آفتابی سایه‌بار، ما را نواخت، درنگی کردیم

بر لب رود پهناور رمز، رؤیاها را سر بریدیم

ابری گذشت، ما دیده فروبستیم

گمشدگی شکافت، زهره را دیدیم، و به ستیغ برآمدیم

آذرخشی فرود آمد، و ما را در نیایش فرو دید

لرزان، گریستیم، خندان، گریستیم

رگباری فروکوفت، از در همدلی بودیم

سیاهی رفت، سر به آبی آسمان سودیم، در خور آسمان‌ها شدیم

سایه را به دره‌ها رها کردیم، لبخند را به فراخنای تهی فشاندیم

سکوت ما به‌هم پیوست، و ما، ما شدیم

تنهائی ما تا دشت طلا دامن کشید

آفتاب از چهره ما ترسید

دریافتیم، و خنده زدیم

نهفتیم و سوختیم

هر چه به‌هم‌تر، تنهاتر

از ستیغ جدا شدیم

من به خاک آمدم، و پرستنده شدم

تو بالا رفتی، و خدا شدی


از کتاب: آوار آفتاب