ملاحظاتی دربارهٔ کتاب «یی جینگ»

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۶۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۶۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۶۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۶۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۶۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۶۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۶۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۶۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۶۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۶۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۶۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۶۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۶۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۶۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۶۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۶۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۷۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۷۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۷۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۷۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۷۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۷۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۷۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۷۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۷۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۷۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۷۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۷۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۷۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۲۴ صفحه ۷۶


شهرنوش پارسی‌پور


مقاله‌ئی که می‌خوانید مختصری است دربارهٔ کتاب‌ یی جینگ Yiking، یکی از نُه کتاب کلاسیک چین باستان. از این کتاب ترجمه‌های متعددی به‌زبان‌های باختری در دست است و به‌کرات مورد تحقیق و بررسی قرار گرفته و هم‌چنان هر ساله آثاری تحقیقی دربارهٔ آن منتشر می‌شود.

این مختصر به‌هیچوجه شایستگی آن را ندارد که به‌عنوان یک کار تحقیقی دربارهٔ یی‌ جینگ تلقی شود، به‌ویژه که هنگام نگارش آن، به‌علت عدم دسترسی به‌منابع، از ذکر بسیاری نکات باارزش خودداری شده است.

لازم به‌تذکر است که بخشی از آن‌چه در این‌ مقاله آمده‌، از مجموعه درس‌های استاد محترم، پروفسور ایزوتسوی ژاپنی، که در انجمن شاهنشاهی فلسفه سابق تدریس می‌کردند اقتباس شده‌است. ولی چون هیچ‌گونه متنی از ایشان در اختیار من نبود و ضمناً همان‌طور که تذکر دادم در این لحظه دسترسی به‌هیچ منبعی ندارم تقاضای من این است که آن‌چه در اینجا نوشته شده‌ صرفاً به‌عنوان یک سلسله اطلاعات اوّلیه در نظر گرفته شود و تا زمانی که متن‌های تحقیقی معتبرتری به‌زبان فارسی ترجمه نشده است، خوانندگان تمامی این مطالب را با احتیاط تلقی کنند.

ش. پ


یی جینگ Yi KING را، فقط علاقهٔ مفرطی که نخستین امپراتور چین چین شِه‌خوانگ‌تی به‌جادوگری داشت از خطر نابودی نجات می‌بخشد. شِه، پادشاه ایالت چین، با استفاده از خستگیِ ناشی از جنگ‌های چهارصدسالهٔ امیران ایالت‌های مختلف، و با اتکاء به‌موقعیت ممتاز نظامی ایالت چین [که برای خارجیان تبدیل به‌نام تمامی کشور می‌شود] و با پشتوانهٔ قدرت و اعتماد به‌نفس خود، به‌کوتاه کردن دستِ تمامیِ امیران و ایجاد وحدت کشور توفیق می‌یابد. آن‌گاه عنوان‌های خوانگ‌وتی را از فرزانگان و خردمندان اساطیری به‌وام می‌گیرد و می‌شود چین شِه‌خوانگ‌تی نخستین امپراتور چین - که قرار است اعقابش تا ده‌ هزار نسل بر آن کشور حکومت کنند، امّا سلسله‌اش تنها بیست و دو سال دوام می‌آورد!

امپراتور، از میان عناصر پنجگانه، فضیلت‌های آب را برگزیده‌است، جهت او شمال است و رنگ لباس‌ها و پرچم‌هایش سیاه. این هر سه، آب و شمال و سیاه، به‌تمامی، خصلت‌های ویژهٔ یین Yin را دربردارند. امپراتور با این گزینش‌ها در حقیقت خطوط کلّی سیاستش را نیز تعیین می‌کند: سدها و حصارهای فراوانی بر رودِ زرد - بلای جان و مال مردم چین - می‌بندد و دیوار چین را که پیش از او به‌صورت قطعات پراکنده وجود دارد تکمیل می‌کند و بدین‌گونه میلیون‌ها چینی را به‌کشتن می‌دهد و به‌قولی نسلی را فدای ده‌هزار نسل می‌کند. ـ او، آب و شمال را بی‌جهت برنگزیده است!

امپراتور هم‌چنین می‌خواهد رعایای خود را وادارد که او را آغازگر تاریخ بشناسند و بپذیرند که همه‌ چیز با او شروع می‌شود، و ازاین جهت تمامی آثار ادبی و هنری و فلسفی چین محکوم به‌فنا می‌شوند. هزاران هزار جلد کتاب خاکستر می‌گردد و صدها ادیب و متفکر و نویسنده طعمهٔ مرگ می‌شوند. امپراتور می‌خواهد به‌عمر جاودانی برسد، چرا که خود او می‌باید میوهٔ این کرده‌ها را برداشت کند. پس، لشکری از جادوگران و پزشکان به‌جست‌ و جوی گیاه‌ها و آب‌ها و اکسیر جاودانگی بسیج می‌شوند.

یی جینگ بدین‌گونه‌ است که از نابودی رهائی می‌یابد. کتاب باستانی چین که سده در سده مورد مشورت پادشاهان و ادیبان آن سرزمین قرار گرفته، خود را به‌امپراتور مغرور نیز تحمیل می‌کند، و با پشت‌سر نهادن این قران، متجاوز از هزار و دویست سال پس از او نیز به‌زندگی ادامه‌ می‌دهد تا سرانجام به‌صورت میراث فرهنگ چین به‌تمامی فرهنگ‌های جهان سفر کند.

***

یی جینگ را - که به‌ئی چینگ و ئی کینگ نیز شهرت دارد - می‌توان کتاب تحولات و تغییرات نامید: یی معنائی نزدیک به‌تغییرات یا تحولات یا جهش‌ها دارد، و جینگ به‌معنای کتاب یا رساله است. ریشهٔ این کتاب در اعماق اسطوره‌های پنج‌ هزار سالهٔ چین پنهان شده‌. براساس اسطوره، نخستین نقوش هشت‌گانه‌ئی که پایهٔ این کتاب را تشکیل می‌دهد بر کاسهٔ سنگ‌پشت باستانی حک شده‌ بوده‌ است، هشت فرزانهٔ نخستین آن نقوش را کامل کرده‌اند و پادشاهی زندانی، به‌تدوین اصول آن همت‌ گماشته‌است. و یی جینگ امروزین که در دست ماست به‌کُنفسیوس نسبت داده شده.

کتاب، شرح منطقی رفتارها و کردارهائی است که می‌تواند میان اعضای یک خانوادهٔ مثالی وجود داشته باشد. ریشهٔ نجومی آن به‌خوبی مشخص و روشن است و بدون شک مطالعهٔ عقاید و اندیشه‌های فلسفی متفکران چینی بدون آشنائی کامل با این کتاب میسر نخواهد بود.

اگر بخواهیم اصول فکری و فلسفی چین را به‌ساده‌ترین شکلی در یک «کلمه» خلاصه کنیم نقش 王 به‌دست می‌آید که مفهومی بسیار نزدیک به‌معنای پادشاه را به‌ذهن متبادر می‌کند. خطّ نخستین یا زیرین این نقش مفهمومِ زمین را در بردارد، خط دوم یا میانی مفهومِ انسان را و خط سوم یا زبرین مفهومِ آسمان را:

آسمان ــــ
انسان ــــ
زمین ــــ

اکنون این سه نیروی مجزّا از یکدیگر را به‌هم پیوند باید داد. - خط ارتباطی، به‌شکل ستون فقرات، این سه نیرو را به‌یکدیگر متصل می‌کند: 王 در نظر کنفسیوس، این خط، مفهوم رهبری را به‌ذهن انتقال می‌دهد. متذکر این نکته باید بود که رهبر - در مفهوم کنفسیوسی خود - مردی است که حکومت نمی‌کند امّا شایسته‌ترین مردان را برای ادارهٔ کشور بر‌می‌گزیند. رهبری در این معنا، ستون ارتباط میان زمین و انسان و آسمان را تشکیل می‌دهد.

دائوگرایان که تکیه بر بی‌عملی می‌گذارند و در مفهوم خالی و هیچ به‌کنکاش می‌پردازند، ستون ارتباط را «سازگاری میان سه‌ نیرو» می‌دانند. در این برداشت «دائو کاری نمی‌کند، امّا همهٔ کارها کرده می‌شود.» - هیچ کس به‌خورشید فرمان حرکت نداده است و فصول را کسی جا‌به‌جا نمی‌کند. در امر رابطهٔ میان زمین و انسان و آسمان هیچ‌گونه دخالتی مجاز نیست:‌ این سه، خود‌به‌خود به‌سازگاری می‌رسند. و در مکتب قانون، رهبر نه تنها ستون فقرات، بلکه خط زبرین را نیز دربر می‌گیرد، چرا که او ارادهٔ یگانه و مطلق است.

طبیعی است که در این مختصر، نیّت ما شرح و بسط زمینه‌های مختلف فکری در چین نیست، بلکه هدف صرفاً باز نمودن ارتباط آن‌ها با این کتاب باستانی است.

چینیان، به‌طور طبیعی مردمی معتقد به‌اصالت مادّه‌اند. آنان طیّ هزاران سال آن‌چنان در جلوه‌های مختلف طبیعت باریک شده‌اند که اگر بنا باشد صدای بال‌های زنبور را به‌هنگام عشق ورزیدن و به‌هنگام چشیدن شهدِ گُل از یکدیگر تفکیک کنند، در این امر توفیق می‌یابند و توفیق نیز یافته‌اند. بدین گونه است که نگاه ساده و پاکیزهٔ لائوتزه و دائوگرایان به‌طبیعت، بُعدی آن‌چنان معنوی به‌خود می‌گیرد که تمامیِ ذهنیّت‌های مشابه را در فرهنگ‌های پیرامون خویش تحت تأثیر قرار می‌دهد.

یی جینگ نیز حاوی چنین نگرشِ ساده و پاکیزه‌ئی است. آدمیزاده‌ئی درمیان زمین و آسمان دست‌هایش را می‌گشاید و بدون حیله‌گری یا عجز به‌کار کشف می‌نشیند و اصولی می‌آفریند که مفاهیم سهل و ممتنع در آن گرد آمده و دوامش نیز راز پیروزی آن است:‌ او زمین را مادر می‌بیند، و آن دو را درهم تلفیق می‌کند. مادر را به‌زن نزدیک می‌بیند، و این هر سه را درهم تلفیق می‌کند. در زن خصلت‌های مفعولی کشف می‌کند، و این هر چهار را درهم تلفیق می‌کند. آنگاه او را دارای خاصیّت باروری می‌یابد، و در این مفهوم در او بُعدِ فاعلی کشف می‌کند... و این همه را درهم می‌آمیزد و به‌مفهومی می‌رسد که به‌واژهٔ یین تأویل می‌شود: مفهومی که دیگر نه زن است نه مادر نه زمین و نه چیز دیگری، بلکه همهٔ آن‌هاست و هیچ یک از آن‌ها؛ تنها و تنها یین است.

اکنون مَرد در برابر جفتش زن ایستاده است، پدر در برابر مادر، و در مفهوم مثالی: آسمان در برابر زمین. این، حضوری است که طبیعت او را فاعل آفریده:‌ به‌زن عشق می‌ورزد و در زمین دانه می‌کارد. و آنگاه، نیاز طبیعی او به‌زن، هستهٔ نیروئی مفعولی را در مَرد پرورش می‌دهد: بر زمین ایستاده است و اسیر آن است، اسیر این فروتنِ پست افتاده. و اکنون مفهومی ساخته می‌شود که دیگر نه‌ مرد است نه پدر نه آسمان و نه چیز دیگری، بلکه همهٔ آن‌هاست و هیچ یک از آن‌ها؛ تنها و تنها یانگ Yang است.

اکنون لحظه‌ئی بافتِ اسطوره‌ئیِ نخستین را وا می‌گذاریم و اندکی در زمان پیش می‌آئیم تا در مدار حرکتِ تحولیِ ذهنیّت چینی، رابطهٔ این دو نیرو با یکدیگر و در یکدیگر و در ارتباط با مشتقات آن‌ها را بنگریم:

یین و یانگ از انباشتگی محض و بی‌هویّت خارج می‌شوند و این انباشتگی محض، خود تکیه‌اش بر خالیِ محض است. در حقیقت، آنچه مارواء همه چیز است هیچ است. خالی محض است و از درون این خالی، انباشتگی و پُریِ محض صادر می‌شود. امّا این انباشتگی محض حاوی هیچ معنائی نیست جز انباشتگی. از درون این انباشتگی نیروهای دوگانهٔ یین و یانگ صادر می‌شوند و در تبدیل مداوم‌شان به‌یکدیگر «ده هزار پدیده[۱]» را به‌وجود می‌آورند. آنان در بسترِ زمان حرکت می‌کنند و سیری مارپیچی دارند و دَمی یانگ‌اند دَمی یین.- پس:

24-067-01.jpg


اصطلاح «ده هزار پدیده» به‌صورت مطلق تمامیِ اشیاء و پدیده‌ها را در بر می‌گیرد.

مفهوم تحوّل و تغییر دائمی و همیشگی نیز طبیعتاً ریشه در حرکت زمانی دارد و این خودْ بودن و دیگری شدن علی‌الدوام حاوی این معنی نیز هست که بدون شک هستهٔ یین می‌باید در یانگ باشد و هستهٔ یانگ در یین. چرا که تبدیل شدنِ مداوم به‌یکدیگر، جز با فرضِ یک هستهٔ نخستین در درون هر یک از این دو نیرو که امرِ تغییر و تبدیل را به‌مددِ زمان باعث شوند مسیر نیست. و به‌جهت آسان فهم‌تر شدن، خود را در این قالب تجسمی به‌نمایش می‌گذارند:

24-067-02.jpg


بخش چپ این نقش نمایانگر یین و بخش راست نمایانگر یانگ است. امّا هسته یین همیشه در یانگ موجود است و هستهٔ یانگ همیشه در یین. این هسته‌ها بی‌وقفه درحال رشدند و در مقطعی از زمان یانگ را یین و یین را به‌یانگ تبدیل می‌کنند که در همان لحظه نیز باز هسته‌های متضاد رو‌به‌رشد را در خود دارند.

دریافت موضوع با ذکر مثال‌های بسیار ساده‌ئی آسان‌تر می‌شود.

درِ باز، نشانهٔ نیروی یانگ است و درِ بسته نشانهٔ نیروی یین. طبیعی است که نطفهٔ باز شدنِ در، در بستگیِ آن مستقر است؛ چرا که شیئی مانند در را نمی‌توان از مفاهیمِ باز شدن و بسته شدن که صفات و امکانات حقیقی آن است جدا کرد و تنها این دو حالت است که توأماً مفهومِ در را می‌سازد و در عین حال که نسبت به‌یکدیگر در تضاد مطلقند هیچ گاه از یکدیگر قابل تفکیک نیستند.

اکنون نمایش حالات یین و یانگ نسبت به‌یکدیگر و نسبت به‌زمان و نسبت به‌طبیعت بسیار ساده می‌شود:

هنگامی که بیرون می‌روید تابع نیروی یانگ هستید، و بازگشت شما رفتاری است متکی بر نیروی یین. دست‌های‌تان وقتی که به‌جلو حرکت می‌کند از یانگ مدد می‌گیرد و چون به‌عقب باز می‌گردد از یین. به‌وقتِ سخن گفتن، محکوم ارادهٔ یانگ هستید و به‌وقتِ سخن شنیدن محکوم ارادهٔ یین. و می‌بینیم که بر مبنای این طرز تفکر هرگز حتی آنی نمی‌توان قائل به‌سکون شد، بلکه تمامی پدیده‌ها نسبت به‌یکدیگر در تغییر و تحولی دائمی قرار می‌گیرند. هرچند که در لحظه، ساکن به‌نظر آیند: دری که قرنی بسته مانده باشد درهرحال هستهٔ بازشدن را در بستگیِ خود نهفته دارد. و کار ادیبان صورتگر چینی بیهوده نبوده که سالیان دراز رنج می‌کشیدند تا تغییر و تحوّل سنگ را نقاشی کنند.

امّا بالطّبع برای مطالعهٔ تغییر باید به‌سکون رسید و قواعدی به‌وجود آورد. نمی‌توان به‌کنجی نشست و همچون حکیمان دائو گرا خود را به‌دست زمان بی‌نهایت و جذبهٔ حرکت و تغییر مداوم سپرد، هرچند که در چنین معنائی نیز هم‌چنان از به‌دست دادنِ تعریفِ ثابتی گریز نیست. یی جینگ به‌همین خاطر به‌وجود آمده است که این تغییرات را بنگارد و در قالب‌هائی محدود کند تا درک تغییر مداوم مسیر شود.

بر اساس قواعدی که در زمان‌های بسیار دور به‌وجود آمده، یین و یانگ و مراحل تحوّلی آن‌ها به‌صورت خطوطی مجسم می‌شوند. به‌این ترتیب که بخشِ یانگ قالبِ دایره‌ئی شکلی که در بالا تصویر شد، خود را به‌صورت خطی بسته به‌نمایش می‌گذارند، یعنی: 24-068-01.png بخشِ یینِ آن به‌صورت دو خط جدا ازهم، یعنی: 24-068-01.png 24-068-01.png

می‌دانیم که براساس تعاریف بالا، هستهٔ یانگ در یین هست و هستهٔ یین در یانگ. لاجرم مراحلِ تغییر و تبدیل این دو نیرو به‌یکدیگر به‌صورت خطوط شش‌گانهٔ زیر مجسم می‌شود:

24-069-01.jpg


این شش خط در حقیقت نمایشگر عمل و عکس‌العمل هسته‌های متضادّی است که در بطن هر یک از این دو نیرو ذخیره شده است. امّا نگاهی به‌این خطوط روشن می‌کند که خط شمارهٔ یک بیش‌ترین نیروی یانگ و خط شمارهٔ شش بیش‌ترین نیروی یین را به‌خود اختصاص می‌دهند (البته هسته‌های اولیهٔ متضاد را از یاد نمی‌بریم.)

خط شمارهٔ یک هرچند که به‌واقع در کمال یانگ است، امّا درهرحال هستهٔ اولیهٔ یین را در خود دارد.

خط شمارهٔ شش نیز به‌همین ترتیب، و منتها در جهت عکس.

خط‌های ۲ و ۳ و ۴ و ۵، مراحل بینابینیِ این دو نیرو را مجسم می‌‌کنند.

خط‌های ۳ و ۴ را، امّا، اگر بررسی کنیم می‌بینیم که تفکیک نیروهای یین و یانگ از یکدیگر به‌شدت مشکل است: خط ۳ تمامی مشخصات یانگ را در خود دارد، امّا آن چنان بهیین نزدیک شده است که شاید عملاً، بیش‌تر، کرداری مبتنی بر نیروی یین را به‌ذهن منتقل می‌کند.

***

اکنون به‌خانوادهٔ اسطوره‌ئی‌مان بازمی‌گردیم و با تکیه بر این مختصر، نسبت‌های میان این دو نیرو را بررسی می‌کنیم:

نیروی نزدیک به‌مطلقِ یانگ، در یی جینگ، خود را قالب سه خط بسته به‌نمایش می‌گذارد؛ یعنی در 24-069-02.jpg. و این سه خط، طبعاً یادآور مفاهیم سه‌گانهٔ زمین و انسان و آسمان است - چنان که گفتیم - و اگر خط ارتباطی را از میان آن‌ها عبور دهیم مفهوم وحدتِ سه نیرو به‌دست می‌آید. امّا این را نیز گفتیم که یی جینگ تحولات و تغییرات را بررسی می‌کند. پس این سه نیرو را نمی‌توان در این معنا به‌یکدیگر اتصال داد و ساکن کرد، بلکه باید به‌حال خود گذاشت تا به‌حرکت طبیعی‌شان ادامه دهند.

نیروی نزدیک به‌مطلقِ یین نیز، در یی جینگ، در قالب سه خط بریده نمایش داده شده است؛ یعنی در 24-069-02.jpg 24-069-02.jpg. بدون تردید، این سه خط نیز از قانون همان سه خط یانگ پیروی می‌کنند و مفاهیم زمین و انسان و آسمان را دربر می‌گیرند، امّا در این جا اگر خط ارتباطی را رسم کنیم دیگر با مفهوم وحدت رودرو نیستیم بلکه به ضدِ آن یعنی به‌کثرت خواهیم رسید: 24-069-02.jpg|24-069-02.jpg. به‌عبارت دیگر، خط ارتباطی، از نیروی نزدیک به‌مطلقِ یین، دو نیروی نزدیک به‌مطلقِ یانگ را استخراج می‌کند. می‌بینیم که در طبیعت نیز، این نیروی مادِه است که با باروری و زایش، خود را به‌دو، سه و بی‌نهایت تقسیم می‌کند. و بیهوده نیست که در یی جینگ، جامعه تابعی از نیروی یین به‌حساب آمده.

این زوج اسطوره‌ئی، هر یک بخشی از نیروها و پدیده‌های طبیعت را به‌خود اختصاص می‌دهند:

یانگ یین
آسمان زمین
روز شب
پدر مادر
مرد زن
حرکت [توقف؟][۲]
بیداری خواب
گرما سرما
خشکی رطوبت
گردنکشی فروتنی
شجاعت آرامش
خشونت مهربانی
شکوه زیبائی
و... و...

می‌بینیم که این دو نیرو،‌ طبیعت را به‌عدالت تمام میان خود تقسیم کرده‌اند و در عین تضاد، آنی از یکدیگر جدائی ندارند. امّا تفاوت بسیار مهم ثنویّتِ چینی با انواع دیگر (اهریمن - اهورامزدا، یا شیطان - خدا) در این است که هر یک از آن‌ها در همان حال که حامل نیروی خیر طبیعت است نیروهای شرّ را نیز یدک می‌کشد: خشونتِ یانگ، به‌صورت منفی، عجزِ یین را باعث می‌شود و درندگی و سبعیّتش حیله‌گری و دروغ را در یین پرورش می‌دهد... والخ.

شاید این تفاوت در بینش، و از بزرگ خردِ چینی باشد که در نهایت، همیشه به‌جست‌ و جوی راه‌های عاقلانه می‌رود و از آرمانگرائی‌های نامعقول دوری می‌جوید. چینی به‌سادگی تمام پذیرفته است که هستهٔ خیر در شرّ است؛ و در گذشت زمان این چنین طرز تفکری چنان در ذهن او ریشه دوانده است که هیچ چیز را نه بد می‌بیند و نه خوب. و شاید این جا روشن شود که چرا صفاتی از آدمیان که در جوامع دیگر یکسره نهی یا پرستش شده است، در جامعهٔ‌ چینیان تنها در حدّ یک صفت ساده باقی می‌ماند. در عین حال، همین اعتقادِ عمیق به‌تغییر و تحول لاینقطع، از چینی موجودی ساخته است که هر تغییر اجتماعی و فرهنگی را با کم‌ترین مقدار خسارت ممکن تحمل می‌کند.- هنگامی که چین شِه‌خوانگ‌تی فضیلتِ آب را برای خود بر‌می‌گزیند، چینیِ عصر او در می‌یابد که باید خطرهای این دوره را به‌جان بخرد. آب، در چین، در مفهوم اسطوره‌ئی خویش، خطر را نیز یدک می‌کشد؛ و این با طغیان‌های شگفت‌انگیز رودِ زرد خسارت‌های خانه خراب‌ کنِ ناشی از آن در ارتباطی کاملاً منطقی و مادّی است[۳]. چینی آگاه است که عصر شِه ابد مدت نیست، و این شاید پاسخی باشد برای آن کسانی که تغییرات سریع چین امروز را - مثلاً پس از مرگ مائو - با شگفتی تلقی می‌کنند. روستائی سادهٔ چینی با مرگ مائو آخرین برگ کتاب یک دورهٔ زمانیِ مشخص را می‌بندد و نخستین صفحهٔ کتابی نو را می‌گشاید. تقویم سنّتی چینیان نیز به‌صورتی تنظیم شده است که هر شصت سال یک بار انقلاب تازه‌ئی را بشارت می‌دهد، چنین است که در آنجا، آخرین امپراتور چینی را نمی‌کشند بلکه او را وامی‌گذازند تا به‌حرفهٔ مورد علاقه‌اش - باغبانی - مشغول شود. آنان می‌دانند که پستی، حقارت، زورگوئی، حرص مال، و یا هر رفتار دیگری صفت‌های ابدمدت یک فرد یا جامعه نیست بلکه معلول شرایطی است که به‌دلایل مختلف ایجاد شده است. اگر بخش وسیعی از اوقات رهبران و خردمندان نیمهٔ دوم قرن نوزدهم چین صرف ساختن کشتی‌های بخار می‌شود صرفاً به‌لحاظ آگاهی بر این حقیقت است که زورگوئی بَربَرهای موطلائی معلول خصلت‌های پست ذاتی آنان نیست بلکه ریشه‌اش را باید در تملّک ابزارهائی دانست که زورگوئی و قلدرمآبی و تجاوزکاری را در او باعث آمده‌اند. می‌توان گفت که خردمند چینی اواخر قرن نوزدهم حقارت‌هائی را به‌عنوان یک چینی در برابر غربیان در خود احساس می‌کند به‌خوبی می‌شناسد. می‌داند که حقارت تابعی از یین است و یکی از صفات منفی او را ارائه می‌کند. پس باید صفاتی را که جوامع غالب به‌عنوان تابعان قدرتِ یانگ به‌آن متکی هستند بازشناسد و راه‌حل درست و معقول را جست و جو کند. و شاید از این رهگذر درک علل و انگیزه‌های پیشرفت شگفت‌انگیز ژاپنی‌ها نیز که به‌طور طبیعی از اندیشهٔ چینی تغذیه شده‌اند آسان شود.

***

درهرحال، حاصل فرخندهٔ ازدواج یین و یانگ (24-072-01.jpg و 24-069-02.jpg). سه پسر و سه دختر است:

24-072-06.jpg و 24-072-03.jpg و 24-072-07.jpg و 24-072-04.jpg و 24-072-05.jpg و 24-072-02.jpg

دختران نمایشگرِ 24-072-02.jpg دریاچه و آب‌های جوی، 24-072-05.jpg چوب و درخت، و بالأخره 24-072-04.jpg آتش و خورشید هستند و پسران نمایشگرِ 24-072-07.jpg آب و خطر، 24-072-03.jpg رعد و برق، و بالأخره 24-072-06.jpg کوه.

یک نگاه ساده روشن می‌کند که دختران از پدر ویژگی‌های بیش‌تری به‌ارث برده‌اند تا از مادر؛ و بر عکس، پسران به‌مادر نزدیک‌ترند تا به‌پدر. دراین مورد چینیان معتقدند که پسران، خواستِ مادرند از پدر، و دختران خواستِ پدرند از مادر. و هم در این حال، این نسبت‌ها رابطهٔ ریاضی کاملی را نیز در بر می‌گیرند.

این سه خطی‌های هشتگانه (پدر + مادر + سه دختر + سه پسر) در تعریف مکانی و زمانی، هر یک جای ویژه‌ئی به‌خود اختصاص می‌دهند. پدر، در مقام بالا، ناحیهٔ جنوبی و گرما و روز را؛ مادر، در ناحیهٔ شمالی و سرما و شب را[۴]؛ و فرزندان نیز جهات ششگانهٔ دیگر را:

24-072-08.jpg


تمامی اوقات شب و روز و سال نیز، بر حسب موقعیت، میان اعضای این خانوادهٔ مثالی تقسیم می‌شود.

آنچه کاملاً طبیعی می‌نماید این است که افراد این خانواده بر‌اساس قانون تغییرات دائمی در یکدیگر و بر یکدیگر تأثیر بگذارند. و یی جینگ، درواقع، شرحی منطقی است در ایضاح چگونگی این تأثیرگذاری‌ها و عوارض حاصل از آن‌ها؛ و طی آن، ترکیب شدن این نیروها (یا نشانه‌ها) با یکدیگر مورد بحث قرار می‌گیرد. به‌عنوان مثال:

24-069-02.jpg و 24-072-01.jpg یک بار با خود ترکیب می‌شوند و جدول‌هائی شش خطی پدید می‌آورند که عبارت است از:

24-073-02.jpg و 24-073-01.jpg

آنگاه هر یک به‌دو وجه با دیگری ترکیب می‌شود:

24-073-03.jpg و 24-073-04.jpg

فرزندان نیز هر یک به‌نوبهٔ خود با پدر و مادر و خواهران و برادران ترکیب می‌شوند و از مجموع این تغییرات و ترکیبات ۶۴ جدول شش خطی متفاوت به‌وجود می‌آید.

کاملاً طبیعی است که شرح کامل این کتاب در توانائی این مقاله نیست، امّا برای آن که خوانندهٔ احتیاطاً ناآشنا تا حدودی از قوانین سهل و ممتنع این کتاب چیزی به‌دست آرد به‌بررسی همین چهار جدول ذکر شده در بالا می‌پردازم.

24-073-01.jpg: این، آسمان و پدر و خالق است. نیروی عظیمِ عمل کننده‌ئی است که مصدر شکوه و جلال است و به‌طور طبیعی حامل تمامی آن پدیده‌هائی که در خِرد چینی به‌عنوان نیروهای متکی بر یانگ عمل می‌کنند. این جدول شش خطی در عین حال نشانهٔ بلندترین روز سال، نخستین روز تابستان، و گرم‌ترین و خشک‌ترین لحظه‌های ممکن نیز هست. امّا بر‌اساس قانون تحولات،‌ چنین وضعی پایدار نمی‌تواند بماند و با گذشت هر آن بخشی از این نیروها تحول می‌یابد: گرم‌ترین ظهر یک روز تابستانی، عاقبت به‌عصر دَم کرده و غروب خنک و بالأخره به‌پائیز متحول می‌شود. و ما در ابتدا دانسته‌ایم که در این سیطرهٔ به‌ظاهر مطلقِ یانگ هستهٔ ضعیفی از یین است. این هستهٔ ضعیف شروع به‌تلاش و تقلا می‌کند و به‌تدریج مصدر تغییراتی می‌شود:

24-074-01.jpg هستهٔ یین در این جا هم‌چنان ضعیف است امّا یانگِ مطلق‌نما را متحول کرده. تحولی که به‌مدد قوای به‌دست آمده به‌تدریج بیش‌تر و بیش‌تر می‌شود تا آن که میان هر دو نیرو تعادلی به‌وجود آید و از مجموع این کشاکش جدول شش خطی زیر حاصل می‌گردد:

24-073-04.jpg. می‌بینیم که در این حال نیروهای یانگ و یین در توازن و تعادل کاملی قرار گرفته‌اند، امّا این تعادل آیا همان تعادلِ آرمانی است که همیشه حسرت انسان را برانگیخته است؟ - درواقع این جدول نمایشگر نخستین روز پائیز است: شب و روز مساویند، هوا نه گرم است نه سرد، و به‌ظاهر در تمامی قوای طبیعت توازنی به‌چشم می‌خورد. امّا از آنجائی که نیروهای یین به‌دلائل طبیعی متوجه زمین و نیروهای یانگ متوجه آسمانند [یعنی: 24-074-03.jpg] دیری نخواهد گذشت که اغتشاش رخ دهد. البته در این جا عمل‌ کنندهٔ مطلق نیروی یینِ است که نیروی یانگ را می‌تاراند و کم کم تا بدانجا می‌رود که ظاهراً به‌طور مطلق بر طبیعت چیره می‌شود و جدول زیر به‌دست می‌آید:

24-073-02.jpg. اکنون ما در بلندترین شب سال و سردترین اوقات به‌سر می‌بریم. سرما حاکم مطلق است و یین خالق با فروتنی بر طبیعت چیره شده؛ و می‌دانیم که یینِ به‌ظاهر مطلق حامل هستهٔ یانگ است. پس تغییرات، درست از همان لحظه‌ئی آغاز می‌شود که همه چیز جلوه‌ئی از حاکمیت مطلقِ یین به نظر می‌رسد. لاجرم جدول شش خطی زیر حاصل خواهد شد:

24-074-02.jpg. اکنون دورهٔ نفاذِ یانگ است و به‌تدریج قوای یین را عقب می‌نشاند تا جدول زیر به‌دست آید:

24-074-04.jpg. و این نشانهٔ تعادل بهاری است. در این جا طبیعت دیگر بار متولد می‌شود. نیروهای یانگ که متوجه آسمانند با نیروهای یین که به‌زمین گرایش دارند در مرکز به‌اتحاد مطلق می‌رسند و طبیعت پوست می‌اندازد. این جدول شش خطی در یی جینگ به‌معنای صلح است و در پندار‌ نگاری [ایده‌ئو گرام[۵]] از نقش دو دست که نقش آب را در میان گرفته‌اند و نقش انسان در زیر آن قرار گرفته تشکیل می‌شود و تفسیر آن مهار شدنِ آب - پسر خلفِ یین است که بر باختران حکومت می‌کند و بر اندام‌های مادرش (زمین) جاری می‌شود و خان و مانِ مَردم و کشت کار آنان را نابود می‌کند. شک نیست که اگر آب مهار شود به‌قدرتی بدل می‌گردد که بقای حیات انسان را ضمانت خواهد کرد، پس، اینک دستان آدمی او را مهار کرده‌اند، اینک فضیلت‌های یین و یانگ که درهم می‌آمیزند، اینک زمان صلح و بارآوری!

***

چنان که پیش ازاین گفتیم، این مختصر البته گنجایش بررسی یی جینگ را کفاف نمی‌دهد. از کنفسیوس نقل کرده‌اند که گفته است: «در هفتاد سالگی، تازه شهامت آن را یافتم که از کتاب تغییرات صحبت بدارم!»- این کتاب، نسل در نسل ادیبان و متفکران چین را پرورده و بر یکایک ادیانی که به‌چین نفوذ کرده‌اند سایه افکنده است. مزدائیانی که به‌دلایل گوناگون به‌چین پناه می‌بردند و ساکن آن دیار می‌شدند تنها به‌مدد همین طرز فکر غالب بر محیط بود که می‌توانستند مفاهیم اهریمن و اهورامزدا را به‌ساکنان چین تفهیم کنند.

چنین به‌نظر می‌رسد که میان این کتاب و دستگاه رمل ایرانی خویشاوندی مستقیمی وجود داشته باشد. من طرز کار با رَمل را نمی‌شناسم و متأسفانه تا به‌این لحظه، علی‌رغم جست و جوهای بسیار، کتابی در این مورد نیافته‌ام. امّا نگاه ساده‌ئی به‌ساختمان دستگاه رمل که نیز از ۶۴ خانهٔ مختلف تشکیل شده است، نخست ارتباط آن را با دانش نجوم و از آن پس با یی جینگ روشن می‌کند. در مقدمهٔ یک کتاب فرانسوی که دربارهٔ رمل نوشته شده، نیز نویسنده به‌شباهت میان این دو دستگاه تأکید کرده است.

و دیگر: در افسانه‌های چینی اعتقاد بر این است که لائوتزه از چین به‌قصد باختر خارج شد. و باختر، در فرهنگ چینی، نشانهٔ هند است. می‌دانیم که لائوتزه یا ذهنیت منسوب به‌او در جست و جوی آن‌چنان کمالی است که در نهایت به‌خلقِ انسان - طلا دست می‌یابد. فرزانه، دراین مفهوم، حضوری است که راز بی‌عملی را از دائو می‌آموزد و با هیچ یکی می‌شود.

زمینه‌های فکری لائوتزه و این باور که او به‌باختر رفته است (و اعتقاد بر این بود که بودائیگری که از باختر به‌خاور - چین - می‌آید در حقیقت بازگشت لائوتزه است.) و ارتباط باختر با مسیر جادهٔ ابریشم، کم‌کم نوعی دائوگرائی عوامانه را باعث شد و مفهوم انسان - طلا اندک اندک به‌وسوسهٔ جست‌و‌جوی طلا و کیمیا تحول یافت و نفوذ این‌گونه دائوگرائی، از طریق جادهٔ ابریشم، در سراسر جهان قدیم چنان گسترش یافت که در ادبیات تمامی ملت‌های خاور و باختر ردّپای خود را به‌جای نهاد. از سوی دیگر بخش عظیمی از اوقات امپراتوران در جست‌ و جوی اکسیر جاودانگی تلف می‌شد که، هرچند کوشش عبثی بود به‌کشفیات با ارزشی منجر گشت. ردّپای این جست و جو نیز در فرهنگ‌های جهان دیده می‌شود.


چند سال پیش از این، در یک مجموعهٔ قصه‌های گرجی [شاید] به‌حکایتی برخوردم که قهرمان اصلی آن لقمان حکیم بود. اصل قصه فراموشم شده است امّا این را به‌خوبی در یاد دارم که لقمان در این قصه در جست و جوی کیمیا و اکسیر عمر جاودان است. اخیراً در یک رمان قدیمی چینی نیز به‌این نکته برخوردم که لائوتزه پس از مرگ به‌آسمان عروج کرده و در آن جا به‌ساختن قرص‌های شگرف می‌پردازد که به‌انسان جاودانگی عرضه می‌کند. نکتهٔ جالب کتاب این است که در آن هرگز لائوتزه را بدین نام نمی‌خواند و همه جا از او به‌لائو گیون یاد می‌کند.

اگر فرض بتوان کرد که میان لائو گیون و لقمان ارتباطی هست و بتوان پذیرفت که لقمان تحریف شدهٔ لائوگیون یا لائوتزه است شاید برای آن دسته از مشتاقان که به‌مطالعات تحقیقی میان فرهنگ‌ها شوقی دارند سرنخ با ارزشی به‌دست آمده باشد که البته احتیاطاً رابطهٔ کلیدی آن را باید در ارتباط رَمل و یی جینگ جست. توضیح فرهنگ معین با گفتهٔ من در تضاد است[۶]. در عین حال به‌دلیل گرفتاری‌های بی‌شمار تا کنون فرصت نکرده‌ام به‌فرهنگ‌ها و متون دیگر رجوع کنم. امّا این نکته واقعیتی است که از دوران کودکی تا به‌امروز نام لقمان حکیم را به‌کرّات شنیده‌ام بی‌این که دربارهٔ شخصیت او و زادگاهش و عقایدش به‌توضیح درستی برخورده باشم.

در ابتدای مقاله تقاضا کردم که خواننده مجموع مایحتوی آن را با احتیاط تلقی کند. در انتها نیز درخواست خود را مکرر می‌کنم و بدون این که سرسوزنی فروتن باشم معترفم که مطالعات من در این زمینه‌ها بسیار محدود و درواقع در آغاز راه است. بخشی از علاقهٔ من به‌نوشتن این مقاله نیز صرفاً به‌این دلیل است که همسفرانی در این طریق جست و جو کنم. به‌علاوه، تا روزی که از نظر منابع تحقیقی در این مورد بی‌نیاز نشده باشیم این تلاش‌های مختصر می‌تواند جنبهٔ راهگشائی داشته باشد.


پاروقی‌ها

  1. ^  ده‌ هزار عدد معلوم نیست و تنها نشانهٔ کثرت است.
  2. ^  در متن جاافتاده است. [ک. ج]
  3. ^  از سال ۱۸۴۹ تا ۱۹۴۹، رود زرد با تغییر دادن ناگهانی بستر خود و غرقه کردن تمامی شهرها و روستاهای سر راهش، درعین ایجاد قحطی و خشک‌سالی جان ۶۰ میلیون چینی را نیز گرفته است.
  4. ^  درنظر بگیرید وضع جغرافیائی چین را.
  5. ^  خطی که در آن اصوات و تلفظ‌ها (الفبا) به‌کار نیست، بلکه برای هر مفهوم شکل خاصی نقش می‌شود. نظیر خط چینی.
  6. ^  توضیح فرهنگ معین: لقمان، مردی حکیم که بنابه‌روایت اسلامی حبشی بود و در روزگار داود می‌زیسته است. در اشعار فارسی و در امثال و حکم نام وی بسیار آمده.