کتاب کوچه ۱: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۱۲۵: سطر ۱۲۵:
 
{{پایان چپ‌چین}}
 
{{پایان چپ‌چین}}
  
 +
{{گلوله}}'''آب''' - عصاره هر چیز؛ شیره هر چیز؛ رطوبتی که در چیزی هست: «آب هویج» و غیره ...
 +
 +
{{گلوله}} '''آب‌آورده''' - چیزی که بدون تحمل رنج  و خرجی به‌دست آمده باشد. نظیر: باد‌آورده : «پدره که مرد، پول مفت آب آورده‌ئی گیر محمود آمد.»
 +
 +
{{گلوله}} '''آب افتادن''' . '''آب افتادن میوه''' . از حد رسیده شدن و پختگی گذشتن میوه، و به لهیدگی و فساد رفتن : «هلوئی که آب افتاده. هندوانه‌ئی که آب افتاده »
 +
'''آب افتادن دهان''' : به‌هوس افتادن. به‌طمع خوردن چیزی یا عشقبازی با کسی افتادن : «آنقدر از خوشگلی دختره تعریف کردند که دهن یارو آب افتاد!»
 +
 +
{{گلوله}} '''آب انداختن''' . '''اب انداختن ماست، آش، و جزاینها''' ... : مقدمه ترش شدن و تجزیه شدن و فاسد شدن. '''دهن کسی را آب‌انداختن''' : کسی را به طمع خوردن چیزی یا عضقبازی با کسی انداختن. «دهان یارو را آب انداختند !» '''زیر کسی آب انداختن''': کسی را به‌حقه و تزویر از جائی بلند کردن؛ باعث بیکاری کسی شدن : «وقتی حسن در اهواز مأموریت داشت، دو سه نفر که دشمنش بودند زیرش آب انداختند ... »
 +
 +
{{گلوله}} '''آب به‌آب شدن''' - کسالت و ناخوشی به‌هم رساندن بر اثر مسافرت و تغییر ناگهانی آب و هوا و شرایط محیطی : «چیزی نیست؛ آب به‌آب شده‌ای» .
 +
 +
{{گلوله}} '''آب از آب تکان نخوردن''' - هیاهو و جنجالی که بر اثر اقدام به‌عملی تصور بروز آن می‌رفته است؛ رخ ندادن : «خیال می‌کردم بر اثر شنیدن این خبر دنیا را زیر رو رو خوهد کرد. اما آب از آب تکان نخورد. »
 +
 +
{{گلوله}} '''آب از آتش در آوردن''' - فوق‌العاده زرنگ و کاربر بودن؛ کره از اب گرفتن ؛ «آنقدر ناقلا است که از آب آتش در می‌آورد!»
 +
 +
{{گلوله}} '''آب از دریا دریا بخشیدن''' - کاری بی‌ارزش و پیش‌پا افتاده کردن؛ کاری بی‌اهمیت انجام دادن: «آب از دریا می‌بخشی؟»
 +
 +
{{گلوله}} '''آب از دست (کسی) نچکیدن''' - خیلی خسیس بودن. ناخن خشک بودن : «آنقدر خسیس است که آب از دستش نمی‌چکد!»
 +
 +
{{گلوله}} '''آب از سرچشمه گل بودن''' - چیزی یا کاری از اصل و مبدأ خراب و نادرست بودن؛ «آب از سرچشمه گل است!»
 +
 +
{{گلوله}} '''آب از سر گذشتن''' - بی‌قید بودن نسبت به‌رسوائی یا زیانی، به دلیل تازگی نداشتن آن : «بابا ما که آب از سرمان گذشته» ... یا «آب که از سر گذشت چه یک نی چه صد نی!»
 +
 +
{{گلوله}} '''آبی از کسی گرم شدن (یا: نشدن)''' - از جانب کسی احتمال مساعدت با فایده‌ئی رفتن یا نرفتن : «از او چشم کمک نداشته باش؛ آبی ازش گرم نمی‌شود!»
 +
 +
{{گلوله}} '''آب از گلوی کسی بریدن''' - آسایش دیگران را سلب کردن. به‌بی‌رحمی، ساده‌ترین حقوق دیگران را سلب کردن.
 +
 +
{{گلوله}} '''آب از لب و لوچه کسی سرازیر شدن'''. به منتهای شیفتگی و طمع رسیدن نسبت به چیزی یا کسی (رجوع کنید به «آب‌افتادن دهان»).
  
 
  #{{پاورقی|۱}}  از مسجد سلیمان تا شوشتر سراسر دامنه‌های کوهستان پوشیده از بوته‌‌های گل سرخ است.
 
  #{{پاورقی|۱}}  از مسجد سلیمان تا شوشتر سراسر دامنه‌های کوهستان پوشیده از بوته‌‌های گل سرخ است.

نسخهٔ ‏۲ مارس ۲۰۱۲، ساعت ۲۳:۰۸

کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۲۳
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۲۳
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۲۴
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۲۴
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۲۵
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۲۵
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۲۶
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۲۶
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۲۷
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۲۷
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۲۸
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۲۸
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۲۹
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۲۹
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۳۰
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۳۰
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۳۱
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۳۱
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۳۲
کتاب هفته شماره یک صفحه ۱۳۲

کار تدوین «فرهنگ عامیانه» کاری است بس عظیم و دشوار؛ کاری است که می‌باید با تلاش علاقمدانه همگان انجام پذیرد.

این کار، در بسیاری از کشورهای جهان انجام پذیرفته و در کشور ما نیز تا کنون در این باره اقدامات گرانبهائی صورت گرفته است. اما هنوز بسیاری از کارها که می‌باید شده باشد انجام نپذیرفته، و آنچه ما را بکوشش برمی‌انگیزد همین است.

یک سال و چند ماه پیش از این، هنگامی که در هفته نامه گرامی فردوسی بدین امر همت گماشتیم گروهی از خوانندگان علاقمندی و توجه فراوانی نسبت بدین مهم باز نمودند و از آن میان، کسانی که خود به‌تنهایی در این راه به‌کوشش‌هایی پراکنده برخاسته بودند، گردآورده‌های خود را بی‌هیچ دریغی به‌اختیار ما نهادند ... این‌بار با توشه‌ئی و تجربه‌ئی که از گذشته اندوخته‌ایم، در صفحاتی بیشتر به‌ادامه آن کار برمی‌خیزیم و ازدوستان خود می‌خواهیم که با دقت و تأملی شایسته، ما را به‌تهیه و تدوین کتاب کوچه، یاری دهند.

آنچه در این صفحات خواهد آمد، هبارت خواهد بود از زبان کوچه، حکایات امثال، عقاید و آداب، متل‌ها، واسونک‌ها، دوبیتی‌ها، ترانه‌ها، لالائی‌ها، تصنیف‌ها، معماها، تعزیه‌خوانی‌ها، ترانه بازی‌ها و جز اینها ....

طرح جمع‌آوری لغات عامیانه، نخستین بار به‌وسیله استاد دهخدا در «امثال و حکم» و پس از آن به‌وسیله امیرقلی امینی در «هزار و یک سخن در امثال و حکم» و «فرهنگ عوام» و نیز به‌وسیله جمال‌زاده در آخر کتاب «یکی بود یکی نبود» پایه گذاشته شد.

کار ما کاری است که با مشارکت همه خوانندگان و علاقمندان به‌تدوین این آثار صورت خواهد گرفت و بدین ترتیب امید بسیار هست که از لغزش‌ها، اشتباهات و تغییرات در متون اصلی محفوظ بماند.

برای وصول بدین هدف، آثاری که به‌وسیله خواننندگان و علاقمندان ضبط شده و برای ما فرستاده می‌شود، در صفحات خاص خویش درج می‌گردد و صفحاتی در انتهای بخش کتاب کوچه، برای نظرات اصلاحی خوانندگان باز خواهد بود تا چنانچه سهو و اشتباهی در کار ضبط یا چاپ متنی رفته باشد، اصلاح شود.

آنچه در طول هر هفته به‌وسیله خوانندگان فرستاده شده باشد در محل بخصوص اعلام می‌شود تا به‌نوبت مورد بررسی قرار گیرد.

از دوستانی که برای این بخش مطالبی می‌فرستند تمنا می‌شود به‌این نکته توجه داشته باشند که چون هر متن برای آسانی مطابقه با روایات دیگر آن، در پرونده خاصی ضبط می‌گردد، از نوشتن چند مطلب در یک صفحه خودداری فرمایند.


معّما

اون چیه که:

نه دست داره نه پا،

خبر می‌بره همه‌جا؟

- نامه

{شیراز}

اون چیه که:

همیشه سرپاست؟

- در

{تهران}

اون چیه که:

شب نوکره، روز بی‌بی؟

- رختخواب

{شیراز}

اون چیه که :

یکی رفت؛

یکی موند؛

یکی کله‌شو جنبوند؟

- باد، کوه، خوشه گندم

{مسجد سلیمان}

اون چیه که:

از اینجا تا به‌شوشتر

همه‌ش خون کبوتر؟

- گل سرخ[۱]

{مسجد سلیمان}

اون چیه که :

- نه دست داره نه پا،

بالا می‌ره پیش خدا؟

- دود

{شیراز}

این چیه:

دستمال آبی،

پر از گلابی؟

- آسمان

{شیراز}

این چیه:

- بافتم و بافتم،

پشت کوه انداختم؟

- گیس

{تهران}

 • آب - عصاره هر چیز؛ شیره هر چیز؛ رطوبتی که در چیزی هست: «آب هویج» و غیره ...

 • آب‌آورده - چیزی که بدون تحمل رنج و خرجی به‌دست آمده باشد. نظیر: باد‌آورده : «پدره که مرد، پول مفت آب آورده‌ئی گیر محمود آمد.»

 • آب افتادن . آب افتادن میوه . از حد رسیده شدن و پختگی گذشتن میوه، و به لهیدگی و فساد رفتن : «هلوئی که آب افتاده. هندوانه‌ئی که آب افتاده » آب افتادن دهان : به‌هوس افتادن. به‌طمع خوردن چیزی یا عشقبازی با کسی افتادن : «آنقدر از خوشگلی دختره تعریف کردند که دهن یارو آب افتاد!»

 • آب انداختن . اب انداختن ماست، آش، و جزاینها ... : مقدمه ترش شدن و تجزیه شدن و فاسد شدن. دهن کسی را آب‌انداختن : کسی را به طمع خوردن چیزی یا عضقبازی با کسی انداختن. «دهان یارو را آب انداختند !» زیر کسی آب انداختن: کسی را به‌حقه و تزویر از جائی بلند کردن؛ باعث بیکاری کسی شدن : «وقتی حسن در اهواز مأموریت داشت، دو سه نفر که دشمنش بودند زیرش آب انداختند ... »

 • آب به‌آب شدن - کسالت و ناخوشی به‌هم رساندن بر اثر مسافرت و تغییر ناگهانی آب و هوا و شرایط محیطی : «چیزی نیست؛ آب به‌آب شده‌ای» .

 • آب از آب تکان نخوردن - هیاهو و جنجالی که بر اثر اقدام به‌عملی تصور بروز آن می‌رفته است؛ رخ ندادن : «خیال می‌کردم بر اثر شنیدن این خبر دنیا را زیر رو رو خوهد کرد. اما آب از آب تکان نخورد. »

 • آب از آتش در آوردن - فوق‌العاده زرنگ و کاربر بودن؛ کره از اب گرفتن ؛ «آنقدر ناقلا است که از آب آتش در می‌آورد!»

 • آب از دریا دریا بخشیدن - کاری بی‌ارزش و پیش‌پا افتاده کردن؛ کاری بی‌اهمیت انجام دادن: «آب از دریا می‌بخشی؟»

 • آب از دست (کسی) نچکیدن - خیلی خسیس بودن. ناخن خشک بودن : «آنقدر خسیس است که آب از دستش نمی‌چکد!»

 • آب از سرچشمه گل بودن - چیزی یا کاری از اصل و مبدأ خراب و نادرست بودن؛ «آب از سرچشمه گل است!»

 • آب از سر گذشتن - بی‌قید بودن نسبت به‌رسوائی یا زیانی، به دلیل تازگی نداشتن آن : «بابا ما که آب از سرمان گذشته» ... یا «آب که از سر گذشت چه یک نی چه صد نی!»

 • آبی از کسی گرم شدن (یا: نشدن) - از جانب کسی احتمال مساعدت با فایده‌ئی رفتن یا نرفتن : «از او چشم کمک نداشته باش؛ آبی ازش گرم نمی‌شود!»

 • آب از گلوی کسی بریدن - آسایش دیگران را سلب کردن. به‌بی‌رحمی، ساده‌ترین حقوق دیگران را سلب کردن.

 • آب از لب و لوچه کسی سرازیر شدن. به منتهای شیفتگی و طمع رسیدن نسبت به چیزی یا کسی (رجوع کنید به «آب‌افتادن دهان»).

#^   از مسجد سلیمان تا شوشتر سراسر دامنه‌های کوهستان پوشیده از بوته‌‌های گل سرخ است.