نطق مراسم تدفین

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب هفته شماره یک صفحه ۶۱
کتاب هفته شماره یک صفحه ۶۱
کتاب هفته شماره یک صفحه ۶۲
کتاب هفته شماره یک صفحه ۶۲
کتاب هفته شماره یک صفحه ۶۳
کتاب هفته شماره یک صفحه ۶۳
کتاب هفته شماره یک صفحه ۶۴
کتاب هفته شماره یک صفحه ۶۴
کتاب هفته شماره یک صفحه ۶۵
کتاب هفته شماره یک صفحه ۶۵
کتاب هفته شماره یک صفحه ۶۶
کتاب هفته شماره یک صفحه ۶۶
کتاب هفته شماره یک صفحه ۶۷
کتاب هفته شماره یک صفحه ۶۷
کتاب هفته شماره یک صفحه ۶۸
کتاب هفته شماره یک صفحه ۶۸
کتاب هفته شماره یک صفحه ۶۹
کتاب هفته شماره یک صفحه ۶۹
کتاب هفته شماره یک صفحه ۷۰
کتاب هفته شماره یک صفحه ۷۰
کتاب هفته شماره یک صفحه ۷۱
کتاب هفته شماره یک صفحه ۷۱
کتاب هفته شماره یک صفحه ۷۲
کتاب هفته شماره یک صفحه ۷۲

این واقعه روز دوشنبه یعنی عادی ترین روز هفته که عادی‌ترین وقایع رخ میدهد، بوقوع پیوست. خورشید مانند همیشه از مشرق طلوع کرده بود، آقای رئیس اداره مانند روزهای گذشته دیر به اداره میرفت، کدبانوی خانه مانند همیشه از صبح زود با شوهرش دعوا و مرافعه کرده بود، خلاصه کلام:‌ اینها وقایع بسیار عادی بود که احتمالا در هر روز دوشنبه‌ای رخ می‌دهد.

اما در این روز دوشنبه یک واقعهٔ غیرعادی هم رخ داد. صبح زود شخصی بس غیرعادی، یعنی ژاندارمی، از طرف ادارهٔ ژاندارمری بملاقاتم آمد. این ملاقات بخصوص وقتی چشمهای پر از اشک او را مشاهده کردم، بنظرم غیرعادی‌تر رسید، چون تا آن روز اشک در چشم هیچ ژاندارمی ندیده بودم. بهمین علت