دو نامه از داستایوفسکی: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۶: سطر ۶:
 
ما همه در یک محبس زندانی بودیم. یک خانه کهنه ، خراب و چوبی را در نظر بیاورید که مدتها پیش میبایستی از بین رفته باشد.اتاقها در تابستان بحد غیر قابل تحملی  
 
ما همه در یک محبس زندانی بودیم. یک خانه کهنه ، خراب و چوبی را در نظر بیاورید که مدتها پیش میبایستی از بین رفته باشد.اتاقها در تابستان بحد غیر قابل تحملی  
 
[[Image:KHN031P195.jpg|thumb|alt= کتاب هفته شماره ۳۱ صفحه ۱۹۵|کتاب هفته شماره ۳۱ صفحه ۱۹۵]]
 
[[Image:KHN031P195.jpg|thumb|alt= کتاب هفته شماره ۳۱ صفحه ۱۹۵|کتاب هفته شماره ۳۱ صفحه ۱۹۵]]
 +
گرم است و در زمستان سرد.کف خانه طوری به گل و کثافت آغشته شده که هر آن بیم آن میرود که آدم پایش بلغزد و زمین بخورد، پنجره های کوچک بر اثر گل و کثافت، از خزه پوشیده شده است بطوریکه در روزروشن هم نمیتون کنار آن نشست و چیزی خواند. در زمستان شیشه های پنجرهاز طبقات کلفت یخ پوشیده میشود. سقف مرتب چکه میکندو از همه  جا سوز سرما میاد. از سرما چنان به یکدیگر میچسبیم که زندان شبیه قوطی ساردین میشود. بخاری فقط 6 تکه هیزم سهمیه داردسلول آنقدر سرد استکه چکه های آب سقف یخ میبنددو دیگر ذوب نمیشود. سوز سرما تحمل ناپذیر است و در تمام طول زمستان ادامه دارد.
 +
در همان سلول محل سکونت، محبوسین لباسهای خود را میشویندو همه جا را آنقدر تر میکنندکه آدم بههیچ چیز نمیتواند دست بزند. از غروب آفتاب تا صبح، بیرون رفتن از سلول بهر عذر و بهانه ای که باشد ممنوع است  . جلوی در سلول مستراحی است که از تخته درست شده و آدم تمام شب از بوی تعفن و گند آن نمیتواند نفس بکشد. ولی محکومین میگویند:" چون آدم موجود زنده ایست ، پس باید کثافت هم بکند". دو تخته لخت و دراز، تختخواب ما را تشکیل میدهد، فقط اجازه داریم که یک بالش داشته باشیم.رو اندازمان پوست کوتاهی است که تمام شب پاهایمان از ان بیرون است.باین ترتیب تمام شب از سرما میلرزیم. ساس و شپش و فوجی از حشرات مختلف دیگر، تمتم وقت مزاحمند. در زمستان دو نیم تنه پوستی نازک و یک جفت چکمه ساقه کوتاه میدهند که هرگز بدن و پاهایمان را گرم نمیکند. تمام زمستان را در سرمای سیبری باید با این شرایط بگذرانیم.
 +
غذایمان نان است و اش کلم. طبق دستور ، آش میباید 130 گرم گوشت برای هر نفر داشته باشد، اما گوشت را چرخ میکنند و توی آش میریزندو بنابراین، هنوز یک تکه گوشت درست و حسابی در غذایم ندیدهام،روزهای تعطیل "حریره" بدون کره و چربی ، و در ایام عید کلم خالی خوراک ما را تشکیل میدهد. من 
 
[[Image:KHN031P196.jpg|thumb|alt= کتاب هفته شماره ۳۱ صفحه ۱۹۶|کتاب هفته شماره ۳۱ صفحه ۱۹۶]]
 
[[Image:KHN031P196.jpg|thumb|alt= کتاب هفته شماره ۳۱ صفحه ۱۹۶|کتاب هفته شماره ۳۱ صفحه ۱۹۶]]
 
[[Image:KHN031P197.jpg|thumb|alt= کتاب هفته شماره ۳۱ صفحه ۱۹۷|کتاب هفته شماره ۳۱ صفحه ۱۹۷]]
 
[[Image:KHN031P197.jpg|thumb|alt= کتاب هفته شماره ۳۱ صفحه ۱۹۷|کتاب هفته شماره ۳۱ صفحه ۱۹۷]]

نسخهٔ ‏۱۵ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، ساعت ۰۶:۱۳

کتاب هفته شماره ۳۱ صفحه ۱۹۳
کتاب هفته شماره ۳۱ صفحه ۱۹۳

در شماره گذشته، نامه اول و قسمتی از نامه دوم ((فیودور داستایوفسکی)) نویسنده بزرگ را چاپ کردیم. اینک بقیه نامه های او را به نظر شما میرسانیم:

کتاب هفته شماره ۳۱ صفحه ۱۹۴
کتاب هفته شماره ۳۱ صفحه ۱۹۴

هنوز در توبولسک بودیم که سعی کردم اطلاعاتی درباره زندانبان آیندهام در تبعیدگاه بدست آورم. بمن گفتند: فرمانده آدم بسیار مودبی و خوبیست، اما در عوض زندانبان کریوزو موجود قالتاق و ظالم و نخاله ایست و پست ترین و بدجنس ترین و بدذات ترین دائم الخمریست که میشود تصورش را کرد. همه از او نفرت دارند و تا بتوانند خودشان را ازاو کنار میکشند.همان روزهای اول،دوروف مرا که رای دادگاه دلیل محک.میتمان را "حماقت" ذکر کرده بود، پیش خود خواند و تذکر داد که با اولین جرمی که مرتکب شویم، فرمان خواهد داد ما را به شلاق ببندند.او نزدیک به دو سال سمت زندانبان را داشت و در اینمدت جلوی چشم همه تمام قوانین را زیر پا گذاشته بود. پس از دو سال ،بهمین مناسبت محاکمه اش کردند.خداوند مرا از شر او حفظ کرد.اغلب اوقات مست لایعقل پیش ما می آمد(هرگز او را هوشیار ندیده بودم)از میان ما محکومی را که از همه هوشیارتر و آگاهتر بود، پیدا میکردو بیرون میکشید و به بهانه اینکه محکوم بیگناه مست کردهشلاقش میزد! گاهی اوقات، ،شب نزد ما میآمدو یکی را به علت اینکه از پهلوی چپ خوابیده نه از پهلوی راست، ویا آنکه در خواب حرف زده و فریاد کرده است،بر حسب مجازاتی که در عالم مستی بذهنش خطور میکرد بباد کتک میگرفت. ما با چنین آدمی سر کار داشتیم، بدون آنکه بگذاریم شاخش به لباسمان گیر کند، چون هر ماهه گزارشی از رفتار و کردارمان به پتزبورگ میفرستاد .... تمام مدت چهار سال محکومیتم را پشت دیوارها گذراندم: و فقط وقتی بیرون را میدیدم که کار اجباری سنگین و شاق در بین بود. گاه و بیگاه، هوا که بد میشد یا باران میبارید ، یا سرما بیداد میکرد، تاب و توان و قوتم از میان میرفت. یکبار گفتند که چهار ساعت اضافه کار کنم، آنهم در سرمایی که جیوه مجمد شده بودو گرما سنج 40 درجه زیر صفر را نشان میداد. یک پایم را سرما زد و علیلم کرد. ما همه در یک محبس زندانی بودیم. یک خانه کهنه ، خراب و چوبی را در نظر بیاورید که مدتها پیش میبایستی از بین رفته باشد.اتاقها در تابستان بحد غیر قابل تحملی

کتاب هفته شماره ۳۱ صفحه ۱۹۵
کتاب هفته شماره ۳۱ صفحه ۱۹۵

گرم است و در زمستان سرد.کف خانه طوری به گل و کثافت آغشته شده که هر آن بیم آن میرود که آدم پایش بلغزد و زمین بخورد، پنجره های کوچک بر اثر گل و کثافت، از خزه پوشیده شده است بطوریکه در روزروشن هم نمیتون کنار آن نشست و چیزی خواند. در زمستان شیشه های پنجرهاز طبقات کلفت یخ پوشیده میشود. سقف مرتب چکه میکندو از همه جا سوز سرما میاد. از سرما چنان به یکدیگر میچسبیم که زندان شبیه قوطی ساردین میشود. بخاری فقط 6 تکه هیزم سهمیه داردسلول آنقدر سرد استکه چکه های آب سقف یخ میبنددو دیگر ذوب نمیشود. سوز سرما تحمل ناپذیر است و در تمام طول زمستان ادامه دارد. در همان سلول محل سکونت، محبوسین لباسهای خود را میشویندو همه جا را آنقدر تر میکنندکه آدم بههیچ چیز نمیتواند دست بزند. از غروب آفتاب تا صبح، بیرون رفتن از سلول بهر عذر و بهانه ای که باشد ممنوع است . جلوی در سلول مستراحی است که از تخته درست شده و آدم تمام شب از بوی تعفن و گند آن نمیتواند نفس بکشد. ولی محکومین میگویند:" چون آدم موجود زنده ایست ، پس باید کثافت هم بکند". دو تخته لخت و دراز، تختخواب ما را تشکیل میدهد، فقط اجازه داریم که یک بالش داشته باشیم.رو اندازمان پوست کوتاهی است که تمام شب پاهایمان از ان بیرون است.باین ترتیب تمام شب از سرما میلرزیم. ساس و شپش و فوجی از حشرات مختلف دیگر، تمتم وقت مزاحمند. در زمستان دو نیم تنه پوستی نازک و یک جفت چکمه ساقه کوتاه میدهند که هرگز بدن و پاهایمان را گرم نمیکند. تمام زمستان را در سرمای سیبری باید با این شرایط بگذرانیم. غذایمان نان است و اش کلم. طبق دستور ، آش میباید 130 گرم گوشت برای هر نفر داشته باشد، اما گوشت را چرخ میکنند و توی آش میریزندو بنابراین، هنوز یک تکه گوشت درست و حسابی در غذایم ندیدهام،روزهای تعطیل "حریره" بدون کره و چربی ، و در ایام عید کلم خالی خوراک ما را تشکیل میدهد. من

کتاب هفته شماره ۳۱ صفحه ۱۹۶
کتاب هفته شماره ۳۱ صفحه ۱۹۶
کتاب هفته شماره ۳۱ صفحه ۱۹۷
کتاب هفته شماره ۳۱ صفحه ۱۹۷
کتاب هفته شماره ۳۱ صفحه ۱۹۸
کتاب هفته شماره ۳۱ صفحه ۱۹۸
کتاب هفته شماره ۳۱ صفحه ۱۹۹
کتاب هفته شماره ۳۱ صفحه ۱۹۹