تلخ!: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۳: سطر ۳:
 
{{در حال ویرایش}}
 
{{در حال ویرایش}}
 
پای آبله ز راه بیابان رسیده‌ام  
 
پای آبله ز راه بیابان رسیده‌ام  
 +
 
بشمرده دانه دانه کلوخ خراب او
 
بشمرده دانه دانه کلوخ خراب او
:::::برده به سر به بیخ گیاهان و آب تلخ.  
+
 
 +
:::برده به سر به بیخ گیاهان و آب تلخ.  
 +
 
  
 
در بر رخم مبند که غم، بسته هر دارم
 
در بر رخم مبند که غم، بسته هر دارم
دلخسته‌ام به زحمت شب زنده‌داریم  
+
 
:::::ویرانه‌ام ز هیبت آباد خواب تلخ.  
+
دلخسته‌ام به زحمت شب زنده‌داریم
 +
 +
:::ویرانه‌ام ز هیبت آباد خواب تلخ.  
 +
 
  
 
عیبم، مبین، که زشت و نکو دیده‌ام بسی‌
 
عیبم، مبین، که زشت و نکو دیده‌ام بسی‌
 +
 
دیده گناه کردن شیرین دیگران
 
دیده گناه کردن شیرین دیگران
:::::وضع بیگناه دلشدگانی ثواب تلخ.  
+
 
 +
:::وضع بیگناه دلشدگانی ثواب تلخ.  
 +
 
  
 
در موسمی که خستگیم می‌‌برد ز جای
 
در موسمی که خستگیم می‌‌برد ز جای
 +
 
با من بدار حوصله‌، بگشای در ز حرف
 
با من بدار حوصله‌، بگشای در ز حرف
:::::اما در آن نه ذره عتاب و خطاب تلخ
+
 
 +
:::اما در آن نه ذره عتاب و خطاب تلخ
 +
 
  
 
چون این شنید، بر سر بالین من گریست
 
چون این شنید، بر سر بالین من گریست
 +
 
گفتا: کنون چه چاره؟ بگفتم اگر رسد
 
گفتا: کنون چه چاره؟ بگفتم اگر رسد
:::::با روزگار هجر و صبوری، شراب تلخ.
+
 
 +
:::با روزگار هجر و صبوری، شراب تلخ.
 +
 
  
 
[[رده:کتاب هفته]]
 
[[رده:کتاب هفته]]

نسخهٔ ‏۱۰ دسامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۰:۳۹

کتاب هفته شماره ۵ صفحه ۱۴۳
کتاب هفته شماره ۵ صفحه ۱۴۳

پای آبله ز راه بیابان رسیده‌ام

بشمرده دانه دانه کلوخ خراب او

برده به سر به بیخ گیاهان و آب تلخ.


در بر رخم مبند که غم، بسته هر دارم

دلخسته‌ام به زحمت شب زنده‌داریم

ویرانه‌ام ز هیبت آباد خواب تلخ.


عیبم، مبین، که زشت و نکو دیده‌ام بسی‌

دیده گناه کردن شیرین دیگران

وضع بیگناه دلشدگانی ثواب تلخ.


در موسمی که خستگیم می‌‌برد ز جای

با من بدار حوصله‌، بگشای در ز حرف

اما در آن نه ذره عتاب و خطاب تلخ


چون این شنید، بر سر بالین من گریست

گفتا: کنون چه چاره؟ بگفتم اگر رسد

با روزگار هجر و صبوری، شراب تلخ.