آنارشیسم

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۱۱۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۱۱۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۱۱۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۱۱۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۱۲۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۱۲۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۱۲۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۱۲۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۱۲۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۱ صفحه ۱۲۲

ایدئولوژی و اندیشه‌های سیاسی معاصر در پاسخ خوانندگان

اشاره

همچنان که طی شماره‌های گذشته در صفحات «صندوق پستی» در پاسخ چند تن از خوانندگان متذکر شدیم، مطالب این بخش از کتاب جمعه برای پاره‌ئی کسان در مورد خط فکری و معتقدات سیاسی شورای نویسندگان ما سوءتفاهمات بسیار عجیبی پیش آورد. از آن جمله این که «در کتاب جمعه گرایش‌های لیبرالی، تروتسکیستی، فاشیستی، فالانژی و چه و چه دیده می‌شود.»

ما این نکته را در نخستین شماره‌ئی که این صفحات را به خواست خوانندگان در مجله گشودیم متذکر شدیم و از آن پس چند بار در این جا و آنجا - و بیشتر در پاسخ نامه‌ها- تکرار کردیم که فی‌المثل سوال این است که «آنارشیسم چیست؟» و سوال این نیست که «شما درباره آنارشیسم چه فکر می‌کنید؟» - در این صورت ما ناگزیریم «آنارشیسم» را از دیدگاه یک «آنارشیست» معرفی کنیم و نظر موافق یا مخالف خود را در آن دخالت ندهیم.

ک. ج

آنارشیسم

در طول دو دهه گذشته انتشار کتب و مقالات درباره ایدئولوژی آنارشیسم بیسار رایج گردیده است. قیام دانشجویان فرانسه در ژوئن ۱۹۶۸ و حمل پرچم‌های سیاه همراه با تراکت‌های آنارشیستی به اعتباری حاکی از حیات دوباره این ایدئولوژی و امکان اجرای اصول و اعتقادات آن است. در حال حاضر آنارشیسم در انگلستان، هلند، فرانسه، آمریکای لاتین، اسپانیا و سایر نقاط جهان طرفداران زیادی دارد.

آنارشیسم به عنوان یک آموزه به شدت تحت تاثیر افکار و اندیشه دانشمندان و محققینی چون پیتر کروپتکین، پیر ژوزف پرودون، میکائیل باکونین، لئو تولستوی، ویلیام گودوین، جورج سورل و ویلیام موریس بوده است. تحلیل ایدئولوژی‌ آنارشیسم با توجه به عقاید غیرمتجانس بنیان‌گذاران آن غیرممکن است، و الزاما تجزیه و تحلیل آن قسمت از نظریات آنارشیستی که در حال حاضر کاربرد اجتماعی و ایدئولوژیک دارد می‌تواند راه‌گشای مشکل بیان ویژگی‌های آنارشیسم باشد.

از میان آرا و عقاید بسیار متنوع صاحب‌نظران آنارشیست بیان سه مکتب منشعب از ایدئولوژی کلی یعنی آنارشیسم کمونیستی، آنارشیسم سندیکائی و آنارشیسم فردی گویای نمادهای ایدئولوژیک این آموزه سیاسی-اجتماعی است. کروپتکین آنارشیسم را چنین تعریف می‌کند:

« واژه‌ئی برای تبیین اصول و روش زندگی در یک جامعه بی‌حکومت. جامعه‌ئی فارغ از ترس و زور که به افراد امکان تولید، مصرف، دستیابی به نیازها و بالاخره زندگی جدید را نوید می‌دهد.»

اکثر آنارشیست‌ها در بیان سوابق تاریخی آموزه خویش به فلسفه یونان باستان استناد می‌کنند و فیلسوفان کلبی را اسلاف آنارشیست خود می‌دانند. ولی واقعیت این است که آنارشیسم به صورت یک ایدئولوژی، آموزه جدیدی است، و اولین کسی که خود را آنارشیست خواند پرودن بود (۶۵-۱۸۰۹).

آنارشیست‌ها همیشه به طرفداری یا اعمال خشونت و هرج و مرج متهم گردیده‌اند و اعتقاد گروه کوچکی از آن‌ها به تخریب جوامع موجود، ترور و آدم‌ربائی به همه آنارشیست‌ها تعمیم داده شده است. ایدئولوژی آنارشیسم در دوران ما به شدت متاثر از آنارشیسم فلسفی است و آموزه آن علی‌رغم تداوم اعتقاد به انقلاب متکی بر اعمال روش‌های غیرخشن می‌باشد.

آنارشیست‌ها در مجموع به طبقه کارگر به عنوان نیروی بالقوه انقلابی نگریسته‌اند. نقطه‌نظرهای آنارشیست‌ها در مورد طبقه پرولتاریا را می‌توان از کتاب «روبرت بلچ‌فورد» که مدینه فاصله آنان است استخراج نمود. نویسنده در کتاب خود به نام «دکان سحر» به توصیف جهانی می‌پردازد که فارغ از ظلم و ستم حکومت‌ها به حیات ابدی خویش ادامه می‌دهد. «انسان‌ها تمام توان و نیروی خود را برای اعتلای هرچه بیشتر جامعه به کار می‌برند، چون کار و کارگر سخت مورد احترام است. افراد مدام مهارت‌های خویش را فزونی می‌بخشند. و به دلیل آزادی انتخاب حرفه و شغل روح تعاون گسترش می‌یابد».

اساس نظریات آنارشیست‌ها درباره طبقه کارگر را باید در تحلیل این حقیقت پی‌گیری کرد که آنارشیسم زائیده انقلاب صنعتی اروپا و انقلاب کبیر فرانسه است. هدف انقلاب فرانسه تامین آزادی بود. به اعتقاد آنارشیست‌ها این آزادی سرابی بیش نبود، چرا که رقابت آزاد و مالکیت خصوصی و فردی سلطه طبقات با نفوذ را هم‌چنان حفظ نمود. آنارشیست‌ها در جواب هگل که درباره انقلاب کبیر فرانسه گفته بود « آسمان به زمین آمد» با تاسف گفتند افسوس که آسمان به شکل دولت به زمین آمد.

آنارشیست‌ها مانند مارکس ناظر مسخ شدن انسان‌‌ها به‌ویژه طبقه پرولتاریا بودند و در اندیشه چگونگی رهانیدن بشریت از شرایط مسلط. هم مارکس و هم آنارشیست‌‌ها می‌دانستند که دولت سیاسی قادر به چاره‌اندیشی