آفرینش جهان در اساطیر افریقا ۲: تفاوت بین نسخه‌ها

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
سطر ۲۲: سطر ۲۲:
  
  
== مار ازلی ==
+
== مارِ ازلی ==
  
  
 
در اساطیر، مار برای انسان افسون خاصی دارد و هاله‌ئی از راز و ترس فرو رفته و در افسانه‌ها غالباً او را ازلی می‌دانند. وحشت از مار بیش‌تر ناشی از حرکات مشکوک او به‌هنگام خزیدن، انزوا و نیش زهرآگین اوست. تصور جاودانی بودن مار از آنجا پیدا شده است که مار هرساله پوست می‌اندازد و به‌زندگی کردن ادامه می‌دهد. در اساطیر آفریقا تصویر ماری که دُم خود را به‌دندان گرفته، نماد جاودانگی است. در اساطیر آفریقا همه مارها از چنین ویژگی برخودار نیستند و تنها نوعی مار بزرگ و بی‌زهر آفریقائی چنین خصوصیاتی دارد و کشتن او از محرّمات شمرده می‌شود.
 
در اساطیر، مار برای انسان افسون خاصی دارد و هاله‌ئی از راز و ترس فرو رفته و در افسانه‌ها غالباً او را ازلی می‌دانند. وحشت از مار بیش‌تر ناشی از حرکات مشکوک او به‌هنگام خزیدن، انزوا و نیش زهرآگین اوست. تصور جاودانی بودن مار از آنجا پیدا شده است که مار هرساله پوست می‌اندازد و به‌زندگی کردن ادامه می‌دهد. در اساطیر آفریقا تصویر ماری که دُم خود را به‌دندان گرفته، نماد جاودانگی است. در اساطیر آفریقا همه مارها از چنین ویژگی برخودار نیستند و تنها نوعی مار بزرگ و بی‌زهر آفریقائی چنین خصوصیاتی دارد و کشتن او از محرّمات شمرده می‌شود.
 +
 +
در یک افسانه »داهومی« به‌هنگام آفریده شدن جهان ماری برگرداگرد آن چنبر زد و آن را استوار کرد. هنوز مار آغازین جهان را در چنبر خود دارد و زمانی که آن را رها کند جهان نابود می‌شود و به‌پایان می‌رسد. در افسانه‌ئی آمده که ۳۵۰۰ مار بر فراز زمین و ۳۵۰۰ مار در زیر زمین چنبره زده‌اند و زمین را استوار می‌دارند. بنابر روایتی ماری عظیم ستون جداکننده آسمان و زمین را محکم در میان گرفته سه رنگ آسمان یعنی سیاهی شب، سپیدی روز و سرخی بامداد با تعویض لباس این مار فراهم می‌آید.
 +
 +
در اسطوره‌ئی آمده که مار نماد حرکت و جاری شدن است، به‌سان نی در آب. مار در آب‌های زیرزمین فرو می‌رود و حرکات زمین ناشی از حرکات اوست. در اسطوره دیگری آمد ماری که گرداگرد زمین حلقه زده دائم در حرکت است و حرکات هیاکل آسمانی و ستارگان ناشی از حرکت اوست.
 +
 +
بنابر برخی از افسانه‌های افریقائی، در هر تالاب و رود و دریا ماری پنهان است و جهش آذرخش همانا ماری است که از دریا به آسمان می‌رود و تندر هم صدای اوست.
 +
 +
در افسانه دیگری آمده که نخستین باشنده جهان پس از آفریننده، مار است و اوست که آفریننده را به هر سوی می‌برد و امکان آفرینش جهان را فراهم می‌سازد. در این افسانه کوه‌ها مدفوع مار آغازین است و چنین است که اگر انسان کوه‌‌ها را بشکافد به گنج دست می‌یابد. می‌گویند وقتی آفریننده زمین را آفرید زمین چندان سنگین بود که نزدیک بود در اقیانوسی که بر آن شناور است غرق شود. پس، آفریننده از مار خواست تا دُم خود را به‌دندان و زمین را به‌دوش بگیرد تا مانع غرق شدنش شود، و مار نیز چنان کرد. می‌گویند هنوز هم مار در زیرزمین بر دریا حلقه زده، و چون بالشتک گردی که مردم به‌هنگام حمل کوزه آب بر سر می‌گذراند، زمین را از آب جدا ساخته است. می‌گویند مار همیشه از گرما می‌گریزد و دریا برای او مکان مناسبی است. می‌گویند بوزینگان سرخ دریا، به فرمان آفریننده، با میله‌های آهنی که از هر سوی گرد می‌آورند به‌مار غذا می‌دهند و هرگاه که مار از روی خستگی جایش را عوض کند زلزله‌ئی بزرگ روی می‌دهد. می‌گویند اگر بوزینگان سرخ در غذا به مار غفلت ورزند مار که دمش را به‌دندان دارد خود را خواهد خورد و همه چیز در دریا غرق خواهد شد و پایان جهان فرا خواهد رسید.

نسخهٔ ‏۱۲ اکتبر ۲۰۱۰، ساعت ۰۷:۲۴

کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۲۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۲۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۲۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۲۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۲۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۲۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۲۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۲۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۲۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۲۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۲۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۲۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۲۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۲۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۲۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۲۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۲۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۲۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۲۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۲۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۳۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۳۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۳۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۳۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۳۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۳۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۳۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۸ صفحه ۱۳۳

آفرینش جهان ۲


در اساطیر آفریقا

مارِ ازلی

در اساطیر، مار برای انسان افسون خاصی دارد و هاله‌ئی از راز و ترس فرو رفته و در افسانه‌ها غالباً او را ازلی می‌دانند. وحشت از مار بیش‌تر ناشی از حرکات مشکوک او به‌هنگام خزیدن، انزوا و نیش زهرآگین اوست. تصور جاودانی بودن مار از آنجا پیدا شده است که مار هرساله پوست می‌اندازد و به‌زندگی کردن ادامه می‌دهد. در اساطیر آفریقا تصویر ماری که دُم خود را به‌دندان گرفته، نماد جاودانگی است. در اساطیر آفریقا همه مارها از چنین ویژگی برخودار نیستند و تنها نوعی مار بزرگ و بی‌زهر آفریقائی چنین خصوصیاتی دارد و کشتن او از محرّمات شمرده می‌شود.

در یک افسانه »داهومی« به‌هنگام آفریده شدن جهان ماری برگرداگرد آن چنبر زد و آن را استوار کرد. هنوز مار آغازین جهان را در چنبر خود دارد و زمانی که آن را رها کند جهان نابود می‌شود و به‌پایان می‌رسد. در افسانه‌ئی آمده که ۳۵۰۰ مار بر فراز زمین و ۳۵۰۰ مار در زیر زمین چنبره زده‌اند و زمین را استوار می‌دارند. بنابر روایتی ماری عظیم ستون جداکننده آسمان و زمین را محکم در میان گرفته سه رنگ آسمان یعنی سیاهی شب، سپیدی روز و سرخی بامداد با تعویض لباس این مار فراهم می‌آید.

در اسطوره‌ئی آمده که مار نماد حرکت و جاری شدن است، به‌سان نی در آب. مار در آب‌های زیرزمین فرو می‌رود و حرکات زمین ناشی از حرکات اوست. در اسطوره دیگری آمد ماری که گرداگرد زمین حلقه زده دائم در حرکت است و حرکات هیاکل آسمانی و ستارگان ناشی از حرکت اوست.

بنابر برخی از افسانه‌های افریقائی، در هر تالاب و رود و دریا ماری پنهان است و جهش آذرخش همانا ماری است که از دریا به آسمان می‌رود و تندر هم صدای اوست.

در افسانه دیگری آمده که نخستین باشنده جهان پس از آفریننده، مار است و اوست که آفریننده را به هر سوی می‌برد و امکان آفرینش جهان را فراهم می‌سازد. در این افسانه کوه‌ها مدفوع مار آغازین است و چنین است که اگر انسان کوه‌‌ها را بشکافد به گنج دست می‌یابد. می‌گویند وقتی آفریننده زمین را آفرید زمین چندان سنگین بود که نزدیک بود در اقیانوسی که بر آن شناور است غرق شود. پس، آفریننده از مار خواست تا دُم خود را به‌دندان و زمین را به‌دوش بگیرد تا مانع غرق شدنش شود، و مار نیز چنان کرد. می‌گویند هنوز هم مار در زیرزمین بر دریا حلقه زده، و چون بالشتک گردی که مردم به‌هنگام حمل کوزه آب بر سر می‌گذراند، زمین را از آب جدا ساخته است. می‌گویند مار همیشه از گرما می‌گریزد و دریا برای او مکان مناسبی است. می‌گویند بوزینگان سرخ دریا، به فرمان آفریننده، با میله‌های آهنی که از هر سوی گرد می‌آورند به‌مار غذا می‌دهند و هرگاه که مار از روی خستگی جایش را عوض کند زلزله‌ئی بزرگ روی می‌دهد. می‌گویند اگر بوزینگان سرخ در غذا به مار غفلت ورزند مار که دمش را به‌دندان دارد خود را خواهد خورد و همه چیز در دریا غرق خواهد شد و پایان جهان فرا خواهد رسید.