آبی در آشوب

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۴۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۴۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۴۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۶ صفحه ۴۵


به‌دیدار رنج زمینم خواهم رفت

آشوب بزرگی باما رفه است

و ما راهبانِ آن پیلِ فریبیم

که از این گونه غریب می‌رود

و در انتهای خاک مظلوم‌مان

ماه را خواهد کشت:

خنگِ تیز گامِ زمینم

به‌کدام سوی

شکسته می‌روی؟

زمانِ دیار مرا بساز

که ما همه آشفته از زخمِ فریب دوستیم

و ملول از سیاهی اندیشه‌ئی غریب

که از سالیان دراز

بر ذهن خاک‌مان نشسته است،

رشته به‌رشته

آبی به‌آبی

از اندوه زمانه

که این درد

کدامین روز فریادی سرخ خواهد شد

این گونه که با مردم ما ستم می‌رود.


به‌سراغم نمی‌آئید

یارانِ من

در طرخی سپیده دمی


تا دستان زخمی خود را در دست شما نهم

و از تنهائی خود بگویم؟

و


خانهٔ سرخ مرا

دستان شما خواهد ساخت.


اورمیه، ۵۹/۱/۲۱