در عذر فراخی دهان

از irPress.org
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ آوریل ۲۰۱۰، ساعت ۱۳:۱۱ توسط Idin (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۵۴
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۱۵۴

در عذر فراخی دهان

(از کمال اسمعیل)


دلدار مرا اگر فراخست دهان

      گل را نه هم از خنده دهانست چنان؟

چون دستگه نشاط ما آن دهنست

     گردستگهی فراخ باشد، چه زیان؟

لعل لب او که دُرج گوهر باشد

     چون بوسه درو زنی چه درخور باشد

گر خرد نیامد لب او عیبی نیست

     یاقوت بزرگ قیمتی تر باشد

بر من دلت از چه روی هنگ آمد

     صلح تو ز روی راستی جنگ آمد

گفتی دهن فراخ من روزی تست

     وه وه که چگونه روزیم تنگ آمد