بحث پرونده:20081113163103MI350-JELD01.jpg

از irPress.org
نسخهٔ تاریخ ‏۹ اوت ۲۰۱۰، ساعت ۱۴:۵۵ توسط Pesarebaleg (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای جدید با ' كیان پارسا: «ما با دوستان در روز دهم یا یازدهم اسفند [در مدرسه رفاه] نشسته بودیم. ا…' ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

كیان پارسا: «ما با دوستان در روز دهم یا یازدهم اسفند [در مدرسه رفاه] نشسته بودیم. این‌قدر یادم هست كه مرحوم شهید بهشتی، شهید باهنر، آقای هاشمی، آیت‌الله خامنه‌ای، آیت‌الله مفتح، آیت‌الله محلاتی، آیت‌الله شاه‌آبادی و آقای ناطق نوری در آن جلسه حضور داشتند.


در اتاقی نشسته بودیم و از جریانات و اوضاع مملكت صحبت می‌كردیم. ساعت حدود یازده‌و نیم بود كه ناگهان مرحوم شهید مطهری سراسیمه از اتاق دیگر وارد شدند و گفتند: الان این نهضتی‌ها و بعضی از این وزرای نهضت، اینها با آقای لاهوتی در محضر امام هستند و امام، حكم فرماندهی نیروهای انقلابی را برای آقای لاهوتی نوشته‌اند و بناست ساعت 12 از رادیو پخش شود و این فاجعه است. نه از جهت خود آقای لاهوتی كه خود آقای لاهوتی آدم بدی نیست، ولی ایشان فردی عاطفی و احساسی و ساده است و اینها دورش را گرفته‌اند و...» مهدوی كنی، خاطرات، ص 227

اشتباه نكنید! راوی این روایت، آیت‌الله مهدوی كنی، رفیق قدیمی و هم‌بند شیخ حسن لاهوتی در سال‌های اقامت در زندان است و بسیاری از آن افرادی كه در آن جلسه نشسته و همراه و هم‌رأی با آیت‌الله مطهری، نگران از بسط ید حسن لاهوتی بودند نیز دوستان قدیمی لاهوتی به حساب می‌آمدند؛ بلی، این از بدعهدی ایام بود كه ماهی از انقلاب ایران نگذشته، دوستان قدیمی چنین با تردید و شبهه در دوست انقلابی خود نظر می‌كردند. شرح این روایت به خوبی شاهد آن ضرب‌المثل قدیمی است كه از سرنوشت «انقلاب و فرزندان انقلاب» می‌گوید.

آنچنان كه مهدوی كنی در خاطرات خود می‌گوید به پیشنهاد مطهری، در آن جلسه سریعا مهدوی‌كنی را به عنوان مسوول كمیته‌ها انتخاب كردند تا مبادا مسوولیت كمیته‌ها نیز با مسوولیت سپاه یكی شود و بدین‌ترتیب آیت‌الله مطهری، در میانه جلسه امام با اعضای دولت موقت و حسن لاهوتی، حكم ریاست مهدوی كنی بر كمیته‌ها به دستخط مطهری و امضای امام صادر می‌شود.


ماجرای مهدوی‌كنی و حسن لاهوتی -دو دوست قدیمی‌-اما به همین جا نیز خاتمه پیدا نكرد: «من با حفظ سمت به وزارت كشور منصوب شدم. در آن موقع آقای لاهوتی امام جمعه گیلان بود. بر سر مسائل كمیته میان من و آقای لاهوتی اختلافات زیادی پیش آمد. یك بار به خاطر مساله‌ای بیشتر از نیم ساعت میان من و ایشان، مشاجره لفظی رخ داد.» (خاطرات مهدوی كنی، ص 229)

داستان مواجهه حسن لاهوتی با دوستان قدیمی به همین مقدار نیز محدود نبود. او به نمایندگی امام در سپاه انتخاب شد تا در حقیقت پایه‌گذار نیروهای مسلح انقلابی در ایران باشد. اما از همان ابتدای امر برخی نیروها ساز مخالفت با او را كوك می‌كردند. آنچنان‌كه محسن رفیقدوست برای گله‌گزاری درباره حسن لاهوتی چند بار به خدمت رهبر انقلاب رسید تا سرانجام به همراه محمد غرضی و مرضیه دباغ در دیداری با امام، نظر مساعد ایشان را برای انتقال نظارت بر سپاه از دولت موقت به شورای انقلاب جلب كرد و بدین‌ترتیب راه را برای استعفای حسن لاهوتی از سپاه پاسداران گشود.

حسن لاهوتی نماینده مجلس اول شد و در انتخابات ریاست‌جمهوری اول نیز برخلاف بسیاری از دوستان سابق خود كه اكنون در حزب جمهوری مستقر بودند، از كاندیداتوری ابوالحسن بنی‌صدر حمایت كرد؛ حال آنكه كاندیدای حزب جمهوری حسن حبیبی بود. سخنرانی حسن لاهوتی در كوچصفهان گیلان در حمایت از بنی‌صدر به درگیری و زدوخورد انجامید و در این میان یكی از محافظین آیت‌الله نیز مجروح شد. به هم زدن سخنرانی لاهوتی، راه را برای ورود سیداحمد خمینی، دوست و یار قدیمی لاهوتی و موضع‌گیری او علیه گروه‌های فشار گشود. سیداحمد خمینی نامه‌ای به مجلسیان نوشت و در مذمت «چماقداری» سخن گفت. این ماجرا البته برخی از روحانیون را خوش نیامد.

آنچنان كه علی‌اكبر ناطق‌نوری نیز در خاطرات خود می‌گوید: «من خیلی عصبانی شدم. رفتم پشت تریبون مجلس و خطاب به احمدآقا گفتم: این چه نوع برخوردی است كه شما می‌كنید، این همه ضد آقای بهشتی جوسازی می‌كنند و صحبت‌های ایشان را به هم می‌ریزند اما جنابعالی حرفی نمی‌زنید و از آقای لاهوتی دفاع می‌كنید؟... چون شما فرزند امام هستید نباید چنین دفاعی بكنید.» (خاطرات ناطق نوری، ج 1، ص 216) و البته علی‌اكبر ناطق نوری در حالی این اعتراض را بر سیداحمد خمینی وارد می‌كرد كه امام نیز آیت‌الله لاهوتی را «نور چشم خود» لقب داده بود.


با این حال سیداحمد خمینی ماجرا را پایان‌یافته تلقی نكرد و در كنفرانسی مطبوعاتی به سخنان ناطق و دوستان او پاسخ گفت: «برای هر كسی نامه را می‌نوشتم، این سوال برای عده‌ای مطرح می‌شد و من در همان نامه هم نوشتم كه موضوع شخص برادرم، حضرت آقای لاهوتی نیست بلكه موضوع زیر پا گذاشتن ارزش است... با چماق هیچ كاری حل نمی‌شود جز اینكه آبروی جمهوری اسلامی ریخته شود.»(كیهان، 24/1/60)

حسن لاهوتی اما به هر حال مخالف حزب جمهوری بود و در ماجرای رای عدم اعتماد به بنی‌صدر از جمله نمایندگانی بود كه غیبت را بر حضور در جلسه پارلمان ترجیح داد و آن روز را در خانه ماند. انتقادات حسن لاهوتی آنچنان بود كه اكبر هاشمی‌رفسنجانی نیز جمعه 22 خرداد 1360 در دفترچه خاطرات خود نوشت: «شب آقای لاهوتی آمد و بحث زیادی درباره موضع ایشان داشتیم. ایشان از موضع امام، ما، مردم، صداوسیما و مجلس انتقاد داشت.»


بدین‌ترتیب حسن لاهوتی با رویكرد انتقادی خود در مسیر حركت به سوی حاشیه قرار گرفت و به مرور زمان بر فاصله او با ساختار حاكم بیش از پیش افزوده شد. او اما در حالی به حاشیه می‌رفت كه برای سال‌های متمادی از نیروهای محوری در متن مبارزات انقلابی بود.

حسن لاهوتی به واسطه مبارزه با رژیم پهلوی و حمایت از مبارزه مسلحانه و مجاهدین خلق به دفعات راهی زندان شد و برای آخرین بار، از سال 1354 تا 1357 را در زندان شاه سپری كرد. جالب آنكه آیت‌الله لاهوتی از هر سو هدف انتقاد بود. بخشی از روحانیت در سال‌های پیش از انقلاب در حالی او را حامی مجاهدین می‌دانستند كه لاهوتی به واسطه امضای فتوای «نجس بودن ماركسیست‌ها» در زندان پهلوی، از سوی مجاهدین مورد انتقاد شدید واقع شده و در زندان این پیام را از موسی خیابانی گرفته بود: «شماها صلاحیت نظر دادن در مسائل اجتماعی را ندارید. زیرا همیشه دنباله‌رو هستید... حد خودتان را بشناسید و پا را از گلیم‌تان بیرون نگذارید.» (مجاهدین خلق از پیدایش تا فرجام، ج 2، ص270)

آیت‌الله لاهوتی نماینده مجلس اول بود كه چهارشنبه 6 آبان 1360، در حالی كه دو روز پیشتر فرزند او وحید نیز روانه زندان شده بود، بازداشت شد. اكبر هاشمی‌رفسنجانی كه علاوه بر سابقه دوستی و خانوادگی (دو فرزند او فاطمه و فائزه با دو فرزند لاهوتی، سعید و حمید ازدواج كرده بودند) اكنون رئیس مجلس نیز بود، خاطره آن روز را چنین در دفترچه خاطرات خود به ثبت رسانده است: «ساعت سه بعدازظهر خبر دادند كه از طرف دادستانی انقلاب به خانه آقای حسن لاهوتی ریخته‌اند و خانه را تفتیش می‌كنند.

به آقای اسدالله لاجوردی گفتم با توجه به سوابق و مبارزات آقای لاهوتی، بی‌حرمتی نشود. گفت به دنبال مدارك وحید لاهوتی هستند. اول شب اطلاع دادند كه آقای لاهوتی را به زندان برده‌اند و احمد آقا هم تماس گرفت و ناراحت بود. قرار شد بگوییم ایشان را آزاد كنند. آقای لاجوردی پیدا نشد. به آقای سیدحسین موسوی تبریزی، دادستان كل انقلاب گفتم و قرار شد فوراً آزاد كنند. احمدآقا گفت امام هم از شنیدن خبر ناراحت شده‌اند.»


صبح روز بعد اما اكبر هاشمی‌رفسنجانی كه شب را در مجلس خوابیده بود از فوت آیت‌الله لاهوتی باخبر شد: «آقای لاجوردی، دادستان انقلاب تهران گفت كه آقای لاهوتی اتهامی نداشته‌اند و برای توضیح مدارك مربوط به وحید آمده بودند كه به محض ورود به زندان دچار سكته قلبی شده و معالجات بی‌اثر مانده است. قرار شد پزشكی قانونی نظر بدهد.» (خاطرات هاشمی‌رفسنجانی)

پرونده زندگی حسن لاهوتی اگرچه این‌چنین بسته شد اما حرف و حدیث‌ها در خصوص مرگ او در جای خود باقی ماند. اكبر هاشمی‌رفسنجانی از فرزندان خود خواست كه پیگیری ماجرا را به فراموشی بسپارند و خود نیز چه بسا از همین رو، تا چندی پیش هم به رغم گذشت بیش از دو دهه از آن ماجرا، سراغی از آن گزارش پزشكی قانونی نگرفته بود.

سال‌ها پس از درگذشت آیت‌الله لاهوتی اما مطالعه آن گزارش، اكبر هاشمی‌رفسنجانی چهره پرنفوذ جمهوری اسلامی را نیز متحیر كرد؛ آنچنان كه گویی همچنان ناگفته‌ها درباره حسن لاهوتی بسیار است.