ناگهان
کورودا سابورو Kuroda Saburo بهسال1919 در Kure بهدنیا آمده است. در دانشگاه توکیو علم اقتصاد آموخت و پس از اتمام تحصیلات در رادیوی ژاپن بهکار پرداخت اما اکنون بهعنوان یک نویسنده آزاد روزگار میگذراند.
ناگهان
و من
برصندلی کهنه و آشنای خود
کنار پنجرهء اتاقم که سکوتی مرگبار دارد
بهانتظار نشستهام.
هرگز از خود نپرسیدهام
که تا چند بهانتظار نشستهام
و هیچگاه نیز
بهپوچی این انتظار شک نکردهام.
به پوچی این انتظار از برای چیست:
بدین انتظار سرمیکردم
که در جست و جوی چیزی بودم
واندک اندک همه چیزی در اندیشهام روشنی گرفت:
باد ملایم در میان بوتههای خشخاش
و ابر بر فراز دودکشها
نوای گامهائی که بیرون از اتاق من، زیر باران فرو میمُرد
و هزاران سیهروزی در تمامی عمر.
پس آنگاه، همه چیز را دریافتم.
تو آمدی، دست برشانهء من نهادی
در چهرهات غم بود و اندوه
غم و اندوهی از آن دست که در چهرهء آن پسرک فرانسوی بود!
پایان