خودگردانی در تولید و مدیریت ۱

از irPress.org
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۸۴
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۸۴

ترجمه علی شاکری

توضیح مترجم

مقاله‌ئی به‌ترجمهٔ فارسی آن در اینجا از نظر خوانندگان می‌گذرد از اتشارات دوّمین مرکز بزرگ سندیکائی فرانسه «ث. اف. د. ت.» («کنفدراسیون دموکراتیک کار فرانسه») است. مقاله برای استفاده مردمی نوشته شده که در ماوراء مبارزات روزمرّه خود علیه بیعدالتی‌های رژیم اجتماعی - اقتصادی در جستجوی رژیم اجتماعی دیگری هستند، که ضمن سپردن سرنوشت مردم در همه زمینه‌ها بدست خود آنان زمینه را برای دیکتاتوری بروکراتیک دیگری هم آماده نکند. نخستین سوابق چنین جست و جوئی به‌پیدایش رژیم سرمایه‌داری و و اولین

مبارزات کارگری برضد آن برمی‌گردد. امّا می‌دانیم تا کنون هر بار که «شوراها، این

کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۸۵
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۸۵

ارگان‌های مردمی و کارگری قدرت به‌دنبال انقلاب در کشوری زمام کارها را بدست

گرفته‌اند پس از مدّتی از آنها رسماً یا عملاً سلب قدرت شده و بنابراین تجارب درازمدّت اداره امور در همهٔ سطوح بدست مردم و نمایندگان مستقیم آنها بسیار اندک و محدود بوده است. در متن حاضر از معروفترین این تجارب نامبرده شده است. ما اینجا فقط باین توضیح اضافی بس می‌کنیم مسئله که اداره‌ی کارخانه‌ها و سایر واحدهای تولیدی و خدماتی از طرف کارکنان آنها که در سال 1917 عملاً در روسیّه پیش آمده بود در سال 1918 در جریان انقلاب آلمان، در سال 1919در تورن (شهر صنعتی شمال ایتالیا) ور در جریان انقلاب اسپانیا، بوِیژه در شهر بارسلون باشکال مختلف تکرار شد، و تداوم یافت. یوگوسلاوی اولین کشوری بود که در قوانین مربوط به سازماندهی و مدیریت کار اصول خودگردانی را وارد کرد (1950) و سپس تحت تأثیر مبارزات زحمتکشان آنها را تا حدودی تکمیل کرد (قوانین 1953). بعد از انقلاب الجزایر نیز نخستین رهبران این کشور با الهام از همه‌ی تجارب یادشده بالا و بویژه دستاوردهای خودگردانی در یوگوسلاوی، قوانین خاصی مربوط به خودگردانی در پاره‌ئی از صنایع و بویژه برای اداره‌ی واحدهای کشاورزی متروک مانده از طرف صاحبان فرانسوی فراری آنها، بدست کشاورزان و کارکنانی که آنها را اشغال کرده بودند، بتصویب رساندند. با این‌همه، در دو کشور مزبور دلایل متعدد و بویژه ضعف بینه اقتصادی از یکطرف و وجود رژیم تک حزبی از طرف دیگر مانع از آن شد که خودگردانی اقتصادی و اجتماعی با شمول بر حیطه‌ی سیاسی توسعه و تحکیم یابد و نتایج مورد انتظار را ببار آورد. در کشور فرانسه بحث و پژوهش تجربی و نظری درباره خودگردانی بویژه از ابتدای سالهای 60 اشکال جدید بخود گرفت و رونق خاصی یافت. از دلایل مهمّ این اقبال سندیکالیست‌ها و متفکّرین سوسیالیست فرانسوی به‌موضوع خودگردانی مبارزاتی بود که در پایه‌جامعه یعنی در صفوف کارگران و کارکنان مؤسسات مختلف صورت میگرفت و رگه‌های افکار خودگردانی روزبروز در انها بیشتر دیده می‌شد. بهترین نمونه‌ی این تجارب اشغال کارخانه‌های معروف ساعت سازی «لیپ» (1972_73) بود که مدتها بدست کارکنان آن که می‌کوشیدند از ورشکستگی و تلاشی آن جلوگیری کنند بخوبی اداره شد و مورد پشتیبانی بسیار وسیع و بی‌نظیر مردم فرانسه قرار گرفت. امروز جریان مشهور به «مکتب پاریس» که سرسلسله‌ی آن ژرژگورویچ[۱] فقید و سرجنبانان آن هیئت تحریریه و نویسندگان مجلّه‌ی «خودگردانی و سوسیالیسم» هستند، از شهرت و اعتباری جهانی برخوردار است.

واژه‌ی خودگردانی را ما در سال 1975 اوّلین بار در پیشگفتار «آتش و انقلاب» در مقابل واژه‌ی فرانسوی (Autogestion) بکار بردیم. واژه اخیر که در اوائل قرن کنونی در زبان فرانسه بکار رفته بود در سالهای 1960_70 بار دیگر در ترجمه‌ی واژه‌ی یوگوسلاو (Samoopupravlenie) که بمعنای حکومت_کردن_بر_خود می‌باشد مورد استفاده قرار گرفت و از آن پس چنان رواج یافت که برخی از محققین انگلیسی زبان نیز

کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۸۶
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۸۶

امروزه بجای اصطلاحات انگلیسی-امریکایی (Self-Government) و (Self-Management) از همین اصطلاح فرانسوی استفاده می‌کنند. در زبان آلمانی برخی از واژه‌ی (Selbstverwaltung) (مدیریت برخود) استفاده می‌کند و عدّه‌ای دیگر که به بعضی متون مارکس مراجعه می‌دهند اصطلاح Se,bsttaetigkeit را درست‌تر می‌دانند.

ع.ش.

ضرورت خودگردانی

امروزه بسیاری از مردم از خودگردانی (autogestion) سخن می‌گویند، چندانکه دیدن این واژه در روزنامه‌ها و یا شنیدن آن از رادیو و تلویزیون دیگر امری عادی شده است. واژه خودگردانی گرچه در آغاز دشوار به‌نظر می‌رسد ولی معنای آن اکنون هر روز روشن‌تر می‌شود. در اواسط سالهای 1960_70، هنگامی که این واژه در کانون توجه فدراسیون‌های ث. اف. د. ت (C. F. D.T.) قرار گرفت هنوز کمتر کسی مفهوم آن را می‌شناخت. می‌بایست وقایع مه 1967 پیش آید تا این واژه که از سوی ث. اف. د. ت تبلیغ می‌شد، فعلیّت و قدرت روزافزون خود را به‌دست آرد.

حرکت از واقعیات روزانه

قرار گرفتن فکر «خودگردانی» در دستور کار ث. اف. د. ت. بخاطر جذابیت روشنفکرانه‌ی آن نبود. بلکه در نتیجه تفکر در فعالیت سندیکائی، در اقدام‌های روزمره سندیکاها، در وضع مزدبگیران و مبارزه برای تغییر این وضع بود که این فکر پیدا شد و اندک اندک جای خود را باز کرد. فکر خودگردانی نوعی خیال‌پردازی بی‌پایه نیست؛ فکری است که ریشه‌ی آن در زندگی روزمرّه داخل مؤسسه‌ی تولیدی و در شرائط معیشت مزدبگیران قرار دارد. زیرا در پاسخ این پرسش که بارزترین وجه مشخصه‌ی جامعه‌ی کنونی چیست باید گفت نظام جامعه کنونی نظامی است که یک جای اساسی آن لنگ است.

1- مزدبگیران در مؤسسه‌ی تولیدی* زیر سُلطه قرار دارند و استثمار میشوند

از نظر کارفرما، مزدبگیران قبل از هرچیز، در حکم نیروی کارند، نیروی کاری که خریده میشود، دارای هیچ حقّی نبوده از هیچ اختیاری درباره‌ی محصول و شرایط انجام کار نیز برخوردار نیست.

کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۸۷
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۸۷
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۸۸
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۸۸
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۸۹
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۸۹
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۹۰
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۹۰
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۹۱
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۹۱
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۹۲
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۹۲
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۹۳
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۹۳
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۹۴
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۹۴
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۹۵
کتاب جمعه سال اول شماره اول صفحه ۹۵