من مرگ را ...
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
تایپ این مقاله تمام شده و آمادهٔ بازنگری است. اگر شما همان کسی نیستید که مقاله را تایپ کرده، لطفاً قبل از شروع به بازنگری صفحهٔ راهنمای بازنگری را ببینید (پیشنویس)، و پس از اینکه تمام متن را با تصاویر صفحات مقابله کردید و اشکالات را اصلاح کردید یا به بحث گذاشتید، این پیغام را حذف کنید. |
اینک موج سنگین گذر زمان است که در من میگذرد.
اینک موج سنگین گذر زمان است که چون جوبار آهن در من میگذرد
اینک موج سنگین گذر زمان است که چونان دریایی از پولاد و سنگ
در من میگذرد.
در گذرگاه نسیم، سرودی دیگرگونه آغاز کردم
درگذرگاه باران، سرودی دیگرگونه آغاز کردم
درگذرگاه سایه، سرودی دیگرگونه آغاز کردم
نیلوفر و باران در تو بود
خنجر و فریادی در من،
فواره و رویا در تو بود
تالاب و سیاهی در من،
در گذرگاهت سرودی دیگرگونه آغاز کردم.
من برگ را سرودی کردم
سرسبزتر زبیشه،
من موج را سرودی کردم
پر نبضتر از انسان،
من عشق را سرودی کردم
پر طبلتر از مرگ.
سرسبزتر ز جنگل
من برگ را سرودی کردم،
پرتپشتر از دل دریا
من موج را سرودی کردم،
پرطبلتر از حیات
من مرگ را
سرودی کردم.
ا. بامداد
آذرماه چهل