صندوق پستی ۱۱۳۲-۱۵ شمارهٔ ۲۸
تایپ این مقاله تمام شده و آمادهٔ بازنگری است. اگر شما همان کسی نیستید که مقاله را تایپ کرده، لطفاً قبل از شروع به بازنگری صفحهٔ راهنمای بازنگری را ببینید (پیشنویس)، و پس از اینکه تمام متن را با تصاویر صفحات مقابله کردید و اشکالات را اصلاح کردید یا به بحث گذاشتید، این پیغام را حذف کنید. |
آقای موسی اسرار توضیح دادهاند نام نویسندهٔ قصهٔ ریش [کتاب جمعه ۲۴] اشتباهاً ذکریا طامر نوشته شده و درست آن زکریا تامر است.
با تشکر از توضح ایشان، مترجم قطعاً آن را از یک زبان دیگر به فارسی برگرداندهاند، حق بود این نکته را توضیح میدادند.
***
چون در مصراع پنجم از بند چهارم شعر «ترانهٔ تلخی برای شیلی» منظور از «سرخوشان» دشمنان ملت شیلی است که دختر دریائی نیز از آن رمیده است بهتر بود دستش نمیزدند و بهصورت «زمستان ناپایدار در نور» یا «از سیاهمستان بیمناک از نور» باقی میماند.
بهرام حقپرست
آقای عبدالرضا ملکشاهی (ناخوانا)
پاسخ آقای علامهزاده بهانتقاد آقای احمدرضا اعظمی در شمارهٔ گذشتهٔ مجله درج شده که لابد تا کنون ملاحظه کردهاید. ولی نکتهٔ جالب این است که شما از ما خواستهاید نسخهئی از پاسخ ایشان را برای شما بفرستیم. تمبر پستش را هم محبت فرمودهاید ولی نه فقط نشانی خود را ذکر نکردهاید، اسم شرفتان را هم فقط حدس زدهایم که چیزی در حدود ملکشاهی باید باشد. جفالقلم، با این حواس جمع فکر میکنیم استاد دانشگاه باشید!
آقای علیرضا جعفری کارمند
۱) متأسفانه با «همهٔ» نویسندگان و شاعران جهان که گهگاه ترجمهٔ آثارشان را در مجله منعکس میکنیم آشنائی نداریم. دسترسی به شرح حال و کتابنامهٔ همهٔ آنان نیز بهسادگی مقدور نیست. البته اگر در مرجعی که برای ترجمه مورد استفاده قرار میگیرد نویسنده یا شاعری معرفی شده باشد – به اندازه کوتاه – از نقل آن دریغ نکردهایم.
۲) مقداری کتاب بهخارج سفارش دادهایم و از آن جمله تذکرهٔ نویسندگان و شاعران جهان. با رسیدن آنها و بررسی جوانب کار، روی این پیشنهاد شما (معرفی چند شاعر و نویسنده در هر هفته) مطالعه خواهیم کرد.
خانم شادی.ک (شهسوارلاکو؟)
از کل نامهٔ چهارصفحهئیتان چیزی دستگیرمان نشد جز این که ماشاالله وقت و حوصلهٔ فراوانی دارید و خط بسیار وحشتناکی، و همه جا محشر را مهشر نوشتهاید. والسلام.
آقای حسین ذبیحی (مشهد)
با تشکر از الطافتان:
۱) ترتیب اشتراک مجله در داخل جلد هر شمارهٔ مجله چاپ میشود.
۲) شمارههای کسری خود را نیز میتونید ضمن اشتراک بهدست آورید. به این ترتیب که مثلاً اگر برای ۲۵ شماره مشترک میشوید، در تقاضانامهٔ خود قید کنید که از این تعداد، ده شمارهٔ کسری و پانزده شمارهٔ آینده مجله را میخواهید.
۳) از همکاری همهٔ دست بهقلمان استقبال میکنیم. مجله تیول اشخاص معینی نیست. لیکن طبیعی است که مطلب نباید از حد قابل قبولی پائینتر باشد.
خانم رؤیا فخریان
من بهراستی عمیقاً گرفتاریهای شما و بیپناهی فقر را احساس میکنم. امّا در مورد نامهتان معتقدم با احساساتی رمانتیک با یک مسألهٔ اجتماعی برخورد کردهاید، شما میتوانید گریبان مرا بگیرید و از من دربارهٔ این که چرا فلان مطلب را در صفحات مجله چپا کرده یا نکردهام توضیح بخواهید، امّا این که مسؤول مجلهئی را متهم کنند که چون برای بیکاران کار پیدا نکردهای «دین خود را بهمن نوعی ادا نکردهای» از آن حرفهاست. – آیا مرا با وزیر کار عوضی نگرفتهاید؟
واقعاً ممنون خواهم شد اگر دربارهٔ آنچه نوشتهاید توضیحات بیشتری محبت کنید. ضمناً برای رفع اشتباه شما عرض میشود که مجله سازمان عریض و طویلی ندارد و نمیتواند داشته باشد. امرِ «نوشتن» هم دقیقاً کاری است نیازمند تخصص، و کسی که در فلان یا بهمان باب قلم میزند ناگزیر باید در آن زمینهها پژوهش کرده دارای مطالعه و صاحبنظر باشد.
آقای امین عطائی (شیراز)
متأسفیم که چاپ طرحهای دو یا چند رنگ برای مجله مقدور نیست.
آقای فیلیپ اسکندری (پاریس)
باتشکر از اظهار لطفتان:
۱) صفحات «در پاسخ خوانندگان ما که در مورد اندیشههای سیسای معاصر و آشنائی با آنها اشکالاتی دارند پاسخ میگوید. طبیعی است چنانچه خوانندگان ما در مسائل هنری نیز پرسشهائی مطرح کنند به آنها پاسخ خواهیم گفت.
۲) مقالهٔ نوشتههای سیاسی کافکا در هر حال نگاهی تازه به آثار این نویسنده میافکند. ما مصراً از دوستانمان میخواهیم در باب مطالبی که در مجله منعکس میشود و نمیپسندند تنها به اظهار عدم رضایت و ناخشنودی اکتفا نکنند، بلکه به نقد و بررسی بپردازند تا اگر لازم بود موضع به بحث گذاشته شود.
۳) در باب آن نمایشنامه نظر خود ما نیز جز آنچه شما نوشتهاید نیست. قصد ما از چاپ آن نمایشنامه و چند اثر دیگر – از شعر و داستان – در مجله این بود که نمونههائی از تولیدات پس از انقلاب را ارائه داده باشیم و آنگاه به نقد و تحلیل این نمونهها بپردازیم. متأسفانه تا کنون این فرصت بهدست نیامده است. امیدواریم در یکی از هفتههای آینده این فکر را عملی کنیم.
۴) «نِک» که گاه در زیرنویس مطالب میآید حروف اول «نگاه کنید» و نشانهٔ ارجاع است.
درخواست شصت نفره
۱) مخالفت با صفحات شطرنج (که از حجم آن کاستهایم) به آن اندازه نیست که حذف آن را توجیه کند. صبر میکنیم ببینیم دیگر خوانندگان چه نظری دارند. ولی به هر حال، تصور میکنیم اصرار مخالفان شطرنج به حذف این سه چهار صفحه نوعی تجاوز به حق خوانندگانی است که به شطرنج و مسائل و مباحث آن علاقه دارند.
۲) دربارهٔ مقالات ایدئولوژی و اندیشههای سیاسی معاصر گرفتار وضع مضحکی شده بودیم که در شمارهٔ پیش (صفحه ۱۳۲، ستون دوم، قسمت ۵) شمهئی از آن را در پاسخ یکی از خوانندگان نوشتیم و بهدرخواست بسیاری از خوانندگان از این شماره مجدداً بهآن پرداختهایم.
آقای حمید طبسی و خانواده و دوستان
۱) در مورد مقالات آخرین صفحهٔ تاریخ، تنها نامهٔ مخالفتآمیزی که تاکنون رسیده متعلق بهشماست.
۲) از طراحان ایرانی هم اگر توانستیم مجموعههائی چاپ خواهیم کرد.
۳) سلسله مقالات ایدئولوژی و اندیشههای سیاسی را بسیاری از خوانندگان خواستهاند که ادامه بدهیم، به قسمت دوم پاسخ بالا مراجعه بفرمائید.
۴) بهچشم! سعی میکنیم مطالب پرسه در متون را چنان برگزینیم که اسباب انبساط خاطر خوانندگان آن شود.
۵) سلام و سپاس شما را بهاستاد دکتر میرزا صالح رساندیم و تشکر ایشان را بهشما.
۶) در مورد «...پارلمان در جهان و ایران» عذر میخواهیم که خط زیبایتان را نتوانستیم بخوانیم!
۷) برای توزیع هرچه بهتر مجله در شهرستان فکری خواهیم کرد.
۸) به سؤالات شما دربارهٔ کاپیتالیسم، کنسروائیسم، متروپولیتن، و نئوکراسی پاسخ داده خواهد شد. لیبرالیسم در شمارههای گذشته و آنارشیسم در آینده شرح داده میشود.
آقای مهرداد حسنزاده
۱) خوشحالیم که مطلب فالانژیسم و سوسیالدموکراسی کتاب جمعه از دعوا بین گروه شما و گروه دیگری از دانشآموزان دبیرستان البرز جلوگیری کرده است. دربارهٔ مسائل نظامی و سیاسی کشورهای جهان البته مطالب دیگری خواهیم داشت.
۲) چشم. نوبتِ من هم خواهد رسید.
۳) سلام همکاران ما را هم بهآن گروه چهل نفر دوستانتان برسانید.
آقای نفیر (؟)
مرا شماتت کردهاید که از مردم دور شدهام ولحنم آن تندی و گزندگی خود را تا حدو قابل توجهی از دست داده است. کار مداوم و پرتلاش برای گروهی خوانندهٔ متوقع و آگاه در یک طیف یکصد تا یکصدوپنجاه هزاری نه فقط دور شدن از مردم نیست، بلکه بهعکس، حضور قاطع در میان مردم است. اما خط مجله افشاگری سیاسی و اجتماعی نیست، چرا که مطبوعات دیگر در تیراژهای میان نیم و یک میلیون و خوانندگان غیرقابل تصور، این وظیفه را بهتر و عمیقتر تعهد کردهاند. آگاهی آکادمیک دادن به مردم در زمینههای فرهنگی، نیازی به لحن تند و تیز ندارد. تصور نمیفرمائید که فعالیت ما در این جبههٔ مبارزه مفیدتر است؟ و اما این که مرقوم فرمودهاید «شما خصلتهای بدِ یک لیبرال را بهنمایش میگذارید» - ممکن است خواهش کنم در این باب توضیحاتی بفرمائید که قابل درک باشد که لااقل بتوانم بهانتقاد از خود بپردازم؟
دوست عزیز، این که «دستهای یکدیگر را بگیریم و مشتهایمان را با هم گره کنیم شعاری است که بهتحقق پیوسته است. در شعار نباید باقی ماند. بهتر است هر یک از ما برای تداوم انقلاب و به ثمر رساندن آن، کاری را که بهتر بلد است انجام بدهد.
آقای لئوناردو عالیشان (یوتا، آمریکا)
در کمال تأسف نشانی پستی شما در نامهتان قید نشده و پاکت آن نیز در دست نیست. ناگزیزیم به انتظار نامهٔ دیگری از شما بنشینیم.