هفت نظریهٔ اشتباه دربارهٔ آمریکای لاتین

از irPress.org
نسخهٔ تاریخ ‏۲۳ ژانویهٔ ۲۰۱۲، ساعت ۱۱:۱۵ توسط Elnaz07 (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۱۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۲۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۲۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۲۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۲۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۲۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۲۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۲۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۲۳
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۲۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۲۴
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۲۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۲۵
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۲۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۲۶
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۲۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۲۷
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۲۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۲۸
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۲۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۲۹
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۳۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۳۰
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۳۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۳۱
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۳۲
کتاب جمعه سال اول شماره ۳۵ صفحه ۳۲

رودلفو استاونهاگن

R. Stavenhagen

در مجموعهٔ آثاری که در چند ساله اخیر به مسائل توسعه و توسعه نیافتگی اقتصادی و اجتماعی آمریکای لاتین پرداخته‌اند. بسیاری نظریه ها و نتیجه‌گیری‌های نادرست، اشتباه و مبهم به چشم می‌خورد. اما این خود مانع از آن نشده است که بسیاری از این نظریه‌ها مثل پول رایج قبول شده و بعنوان جزیی از مجموعهٔ مفاهیم توسعه روشنفکران، سیاستمداران، دانشجویان و حتی بسیاری از محققین و استادان بکار گرفته شوند. اگر چه این نظریه‌ها در رویارویی با واقعیتها رد شده‌اند و بیشتر مطالعات جدید هم ثابت میکند که اشتباه بوده‌اند، یا لااقل باید در درستی آنها تردید داشت، لیکن فقط به این علت که در بسیاری از آثار و مقالات خارجی (خارج از منطقه آمریکای لاتین) مورد استفاده قرار گرفته‌اند. هنوز با اهمیت تلقی می‌شوند و در مواردی نیز همچون حقایق غیرقابل تردید و اعتقادات جزمی جلوه می‌کنند.

برخی ازین نظریه‌های اشتباه که جنبه اقتصادی دارند به کرات توسط اقتصاددانان مورد بحث قرار گرفته و مردود شده‌اند و از اینرو ما در این مقاله تنها به نظریه‌هائی می‌پردازیم که جنبه جامعه‌شناختی دارند.

نظریهٔ اول: کشورهای آمریکای لاتین جوامع دوگانه‌اند.

این نظریه براین اساس قرار گرفته که در کشورهای آمریکای لاتین دو جامعه متفاوت وجود دارد و این دو جامعه گرچه ضرورتاً بهم مرتبط‌اند لیکن تا اندازه‌ای از یکدیگر مستقل هستند. یکی از این دو جامعه باستانی، سنتی، کشاورزی، در حال سکون و ارتجاعی است و جامعهء دیگر متجدد، شهری، صنعتی، پویا، پیشرو و در حال توسعهٔ سریع است. خصوصیات «جامعه باستانی» بدین ترتیب ترسیم می‌ شود: روابط اساساً خانوادگی و شخصی؛ نهادهای سنتی (قوم و خویشی، برخی اشکال کار جمعی، برخی اشکال تسلط فردی و مرجعیت سیاسی و...)؛ قشربندی اجتماعی غیرقابل نفوذ؛ موقعیتهای از ‌پیش تعیین شده (یعنی موقعیت شخصی در مقیاس اجتماعی از بدو تولد تعیین شده و احتمال تغییر آن در طول زندگی بسیار ناچیز است)؛ اصول و ارزشهائی که وضعیت موجود (یعنی نیروهای زندگی بارث رسیده از نیاکان) را که مانعی در راه تفکر اقتصادی «عقلانی» هستند، تشویق یا حداقل قبول می‌‌کند. جامعهٔ متجدد برعکس از روابط معروف به «ثانوی» تشکیل میشود. این روابط توسط عوامل زیر تعیین می‌گردند: کُنش‌های غیرشخصی که منظور آن نیل به هدف‌های عقلانی و سودآور است؛ نهادهای کارکردی، قشربندی اجتماعی قابل نفوذ (یعنی با تحرک اجتماعی) که در آن موقعیت اجتماعی در اثر تلاش شخصی به دست می‌آید و به وسیلهٔ شاخص‌های مقداری (مانند میزان درآمد یا مدارج تحصیلی) یا وظائف اجتماعی (چون شغل و حرفه) تعیین می‌شود. در«جامعهٔ متجدد»، معیارها و ارزش‌های افراد به‌سوی تغییر، پیشرفت، ابتکار، عقلانیت اقتصادی (یعنی محاسبه برپایه حداکثر سود با حداقل هزینه) گرایش دارد.

مطابق این نظریه هر دو جامعه بالا- در هر کشور آمریکای لاتین- که به‌هم برخورد کرده و در مقابل هم قرار گرفته‌اند از پویایی خاص خود بهره‌مند است. جامعهٔ باستانی از عصر استعماری و حتی پیش از آن آغاز شده و بیشتر عناصر فرهنگی و اجتماعی قدیم را حفظ کرده است. تغییر آن معمولاً هیچ یا بسیار کند است و در هر صورت این تغییر از خارج، «جامعهٔ متجدد»، وارد شده و ریشهٔ داخلی ندارد، جامعهٔ دیگر یعنی «جامعهٔ متجدد» جهتش به‌سوی تغییر است. تغییرات خود را خود باعث می‌شود و طبیعتاً مرکز توسعهٔ اقتصادی است. در حالیکه جامعهٔ باستانی مانعی در راه توسعه به‌حساب می‌آید.

در سطحی بالاتر و شاید به‌همین خاطر هم اشتباه‌ انگیزتر، نظریهٔ جامعه دوگانه به‌صورت به‌اصطلاح دوگانگی بین فئودالیسم وسرمایه‌داری در کشورهای آمریکای لاتین بیان میگردد. بر طبق این نظریه، یک ساخت اجتماعی و اقتصادی نیمه فئودال در قسمت اعظم آمریکای لاتین باقی است که پایگاه گروه‌های اجتماعی و اقتصادی مرتجع و محافظه‌کار یعنی اشرافیت ارضی، الیگارش و کاسیک (روسای) سیاسی محلی و غیره را تشکیل میدهد. از سوی دیگر هسته‌هائی از اقتصاد سرمایه‌داری وجود دارد که در داخل آن‌ها طبقات متوسط کارفرما مآب، پیشرو و شهرنشین عمل می‌کنند. این نحوهٔ استدلال براین فرض است که «فئودالیسم» مانعی در راه توسعهٔ کشورهای آمریکای لاتین است و باید از میان برداشته شود تا سرمایه‌داری مترقی که به‌وسیله‌ٔ گروه‌های اجتماعی سرمایه‌دار توسعه خواهد یافت برای تأمین منافع کلی کشور جایگزین آن شود.