با خوانندگان ۱۴
• دانشجویان دانشگاه شیراز (مسؤولان تدارک نشریه) موفق باشید. کتاب جمعه برای شما و متعلق بهشماست.الگو:پایان زیرخط
• الگو:زیرخطمانیا (تبریز)الگو:پایان زیرخط
۱) خود پیشاپیش در مورد شعرتان قضاوت کردهاید: «جوّ اشعارِ شعاری آلودهاش کرده است.» - ضمناً خواندن خط ریز مدادیتان تنها بارمل و اصطرلاب و انشاءالـله و ماشاءالـله میسر شد. لطفاً قصهئی را که قرار است بفرستید، بدهید تایپ کنند.
۲) حق دارید. مطالب ایرانی در مجله کم است. سؤال کردهاید که «بههموطنان اطمینانی ندارید؟» - جواب این است که: «داریم، منتها هموطنان کمکاری میکنند! در هفته بیش از دویست قطعه شعر برای ما میرسد، امّا گاه حتی یک قطعه شعر چشمگیر از آن همه بهدست نیاوردهایم. میبینید که کیفیت شعری مجله در چه سطحی است.»
الگو:زیرخط • آقای ایرج نوبختالگو:پایان زیرخط
با سپاس بسیار، آن اشعار را آقای سپانلو از ترجمهٔ فرانسهٔ ناظم حکمت بهفارسی برگردانده بود. نامهٔ شما را بهایشان دادیم، مأخذ ترجمه را بهما نشان دادند و معلوم شد دست گل را مترجم فرانسوی بهآب داده است.
الگو:زیرخط • آقای حمید غفاری (ارومیه)الگو:پایان زیرخط
پخش مجله در شهرستانها گاهی اشکالات محلی پیدا میکند که پیشگیری از آن در توان ما نیست. خود ما نیز بهکمبودهائی که شما با آن همه واقعبینی مطرح کردهاید واقفیم که امیدواریم پارهئی از آنها بهتدریج برطرف شود. آقایانی که سوآل فرمودهاید، اولی بهخارج کشور رفته است و مسعود در تهران است و میکوشد همچنان مثبت باشد و بهدردخور.
الگو:زیرخط • آقای ایلخانی (آمریکا)الگو:پایان زیرخط
برای درخواست اشتراک و شرایط آن بهداخل جلد مجله مراجعه بفرمائید.
الگو:زیرخط • آقای بیژن پورگیو (بابلسر)الگو:پایان زیرخط
آن گونه مطلب نه بهدرد دنیا میخورد و نه بهدرد آخرت. چند نمونهاش را میآوریم خودتان قضاوت کنید:
- در دریای افکارم شنا میکنم.
- از نگارههای عاشقمان کودکی بهزمین افتاد.
- حوصلهٔ سر رفتهام مرا خیس کرد.
- گل سرخ بهزرد شدن میاندیشد.
- مگس در دام عنکبوت دانه میخورد.
- هنگام خودکشی میمیرم.
کاربرد طنز، پوچی و بیهودگی نیست. اگر طبع طنزنویسی دارید میتوانید از آن بُرندهترین سلاح ممکن را بسازید.
الگو:زیرخط • آقای عباسعلی بخشوده (سنندج) الگو:پایان زیرخط
با تشکر از محبتی که بههمکاران کتاب جمعه ابراز فرمودهاید:
۱) رنگ و چگونگی روی جلد مجله برحسب طرحی که برای هر هفته انتخاب میشود شکل میگیرد. اصرار چندانی بهفلان یا بهمان صورت یا رنگ خاص نداریم. آنچه مهم است و بهاصطلاح «بهحساب میآید» و نباید تغییر پیدا کند بخش فوقانی جلد است که همیشه حفظ میشود.
۲) دربارهٔ اغلاط چاپی مجله امیدواریم از شمارههای اخیر اسباب رضایت خوانندگان فراهم شده باشد. میکوشیم ریشهٔ غلط چاپی را از مجله براندازیم تا نیازی بهغلطنامه پیش نیاید.
۳) کتاب کوچه را چنان که ملاحظه میفرمائید ادامه میدهیم. خوب است خوانندگان نیز در این زمینه بهما یاری کنند.
۴) منظور از عنوان کلی «قطره قطره» مطالب جالب کوتاه کوتاهی است که فراهم میآید. زیاد هم سختگیر نباشید.
۵) بله. شمارهٔ مجله در عطف آن، بهصورتی که از شمارهٔ دهم آمده چشمگیرتر است.
۶) تعیین یک رسمالخط صحیح که همگان پیروی کنند برعهدهٔ فرهنگستان است. تا آن هنگام هر کس بهسلیقه و استنباط خود رسمالخطی انتخاب میکند. این که آن ضمایر را متصل خواندهاند بدین جهت نیست که حتماً باید سرهم نوشته شود. ما ضمایر متصل ملکی را در حالت اضافه - یعنی موقعی که ملک کسرهٔ اضافه میگیرد جدا مینویسیم [چنان که مثلاً گوسفندانِمان یا کتابِتان] و در صورتی که لازم باشد بهدلیلی اضافهٔ آن بیفتد سرِهم مینویسیم. چنان که مثلاً در این مصراع معروف از کمالالدین اسماعیل:
- ای عجب دلتان بنگرفت و نشد
- جانتان ملول
در هر حال، بهاعتقاد ما هر کلمه باید استقلال خود را حفظ کند و بهاین دلیل، اگر نیازی نباشد، جدا از کلمات دیگر نوشته شود. مان یاتان یا شان جزو اصلی کتاب یاگوسفندان نیست که بهانتهای آن بچسبد. رسمالخط بههر صورت باید طرز خوانده شدن را هم بهخواننده یادآوری کند. مثلاً در لفظ قلم میگوئیممیفُروشم یا مینِشینم. خواننده باید با مشاهدهٔ این افعال بدین شکل، آنها را بههمین ترتیب تلفظ کند. و امّا همین دو فعل در محاوره بهسکون ف و ن میآید. پس برای آن که بهشکل محاورهئی تلفظ شود آنها را سرهم مینویسیم، یعنی: میفْروشم و مینْشینم، هرچند شاید راحتتر باشد که میفروشم و مینشینم نوشته شود، ولی بهمسألهٔ عادت بصری هم در رسمالخط توجه باید داشت.
۷) بله. این صفحات (با خوانندگان) برای ارتباط زندهتری فیمابین لازم بود. سعی میکنیم تعطیل نشود.
۸) در ترجمه، مترجم حتیالمقدور باید سبک نویسنده را نیز نشان دهد. آثار توماسمان را (که بسیارخشک است) نمیتوان با سبک و سیاق آثارمارک تواین ترجمه کرد. و بدین جهت با خواندن یک ترجمهٔ استادانه از توماس مان نه فقط قاطعانه نمیتوان و نباید گفت «مترجم تبحّر نداشته است» بلکه خوانندهٔ آگاه مترجم متبحّر آن درود خواهد فرستاد.
الگو:زیرخط • آقای بهزاد بابک دوست (رشت)الگو:پایان زیرخط
عمل نشریهئی را که کار بنیادی میکند با عمل نشریهئی که مستقیماً در برابر مسائل روز عکسالعمل مثبت یا منفی نشان میدهد مقایسه نباید کرد. فیالمثل در مورد مسألهٔ کردستان وظیفهٔ نشریهئی چون کتاب جمعه این است که در مورد «جنبش ملی کرد» آگاهیهای لازم را بهجامعه بدهد و ریشههای مسأله را روشن کند نه این که نسبت بهحرکتی که در برابر آن صورت گرفته است عکسالعمل آری یا نه نشان دهد. گیرم مجلهٔ ما جوان است و هنوز آمادگیهای لازم را کسب نکرده است. آرشیو و کتابخانهٔ بهقدر کافی مناسبی نداریم و همکارانی در اختیارمان نیست که عندالاقتضا بیدرنگ مورد مراجعه قرار گیرند. هنوز بیشتر از حافظه مدد میگیریم. فیالمثل در مورد کردستان بیدرنگ دست بهکار شدیم تا موثقترین مطالعاتی را که میدانستیم در باب تاریخ و انگیزههای مسائل کردستان صورت گرفته در فرانسه انتشار یافته است بهدست آریم. این، کتابی است نزدیک بهپانصد صفحه که باید خوانده و خلاصه و ترجمه شود. کاری که البته بهیکی دو سه ماه دست نمیدهد لیکن بههر حال مشغول آن هستیم و یقین داریم که، اگر نه فوراً، دست کم بهترین منبع اطلاعاتی را در اختیار جامعهئی میگذاریم که سالهای دراز با فریب و دروغ دولتها از آگاهی بههرآنچه در دو قدمیش میگذشته محروم نگهداشته شده است. نمیگوئیم وظیفهٔ ما در صفحاتی که هفته بههفته سیاه میکنیم بهبهترین صورتی انجام میشود، امّا این «حداقل» هم مسلماً امری نیست که با شیوهٔ معروفِ ماهی را نمیخواهی دمش را بگیر صورت پذیرد. تمام نیرومان را برای «همین مختصر» میگذاریم وسط و بهراستی از «دو سه نفری که هستیم» بهتمام معنی عصارهکشی میکنیم. ما فراموش نمیکنیم که ارمغان مور فقط ران ملخ است، امّا همیشه این نکته را هم بهخاطر داریم که این ران ملخ به «بارگاه سلیمان» عرضه نمیشود!
به «مجلس خبرگان» پرداختن کارِ کتاب جمعه نیست، امّا اگر کتاب جمعه توانسته باشد در همین دوازده هفتهئی که از عمرش میگذرد اهمیت «شورا»ها را در جامعهئی که سرانش دم از انقلاب پابرهنگان میزنند به ریشههای تفکر اجتماعی تزریق کرده باشد بهبزرگترین آموزش سیاسی توفیق یافته و اگر پشت عمل «خواندن» عمل «اندیشیدن» نیز وجود داشته باشد، تصور ما این است که خوانندهئی چون شما، دست کم میباید در این همه نارضائی نشان دادن تخفیفی قائل شود. مسائل بسیاری در کتاب جمعه مطرح شده است که فوریت سیاسی فرهنگی داشته. بسیاری از خوانندگان ما انتقاد میکنند، کاستیها را که خود ما نیز بدان معترفیم تذکر میدهند، امّا موقعیتها را نیز در قضاوت خود دخالت میدهند و لااقل بر آن نیستند که ما را از کردهٔ خود پشیمان کنند. آیا مضحک نیست این که نوشتهاید «آشکارا مشخص است که شما، از این که میان کتاب جمعه و هیأت حاکمه اصطکاکی رخ دهد کاملاً پرهیز میکنید» و این پرهیز «کتاب جمعه را تا حدّ یک نشریهٔ محافظه کار پائین آورده است» تا «مثل فلان مجله» خود را در هر شرایطی حفظ کند، عینهو بوقلمون و منتظر شلکن سفتکنها»؟
تصور نمیکنید که اگر مسأله فقط بر سر «حفظ خود» بود بهسادگی میشد بهجای «دکۀ» کتاب جمعه دکان بقالی باز کرد؟ هرچند که سؤال بیموردی است، چرا که پیشاپیش جواب آن را بدین صورت دادهاید که «فکر نکنید با زیر سبیلی در کردن میتوان یک چندی باز بهعمر خود ادامه دادا»!
معذلک دوست عزیز، همهٔ حرفها این نیست. ناگفتههائی هم هست که روزی بههم میرسیم.
الگو:زیرخط • آقای محمد دژن (استان ساحلی)الگو:پایان زیرخط
شرایط نحوهٔ اشتراک در داخل جلد مجله آمده است.
الگو:زیرخط • آقای محمدعلی اعظمپور (مشهد)الگو:پایان زیرخط
۱) در شمارهٔ آینده دربارهٔ بهای تکفروشی مجله و مسائل دیگری که خوانندگان دیگری نیز عنوان کردهاند سخن خواهیم گفت.
۲) شاعری که نام بردهاید و از قضا از همشهریان خود شما نیز هست بهاعتقاد ما یکی از امیدهای شعر فرداست، درحالی که ما بعض چهرههای دیگر را که شما بهعنوان «معروفترینها» مورد مقایسه قرار دادهاید در شمار بیاستعدادترینها میگذاریم. قضاوت باید ملاک داشته باشد.