چگونه سیا مطبوعات و تلویزیون را «هدایت» میکند
تایپ این مقاله تمام شده و آمادهٔ بازنگری است. اگر شما همان کسی نیستید که مقاله را تایپ کرده، لطفاً قبل از شروع به بازنگری صفحهٔ راهنمای بازنگری را ببینید (پیشنویس)، و پس از اینکه تمام متن را با تصاویر صفحات مقابله کردید و اشکالات را اصلاح کردید یا به بحث گذاشتید، این پیغام را حذف کنید. |
پیتر بیسکیند
Peter Biskind
م. آزاد
---
برای شُمایی که هرگز در این نکته شک نداشتهاید که رابطهٔ سیا با مطبوعات و رادیو تلویزیونهای آمریکا بیش از آن است که تصور میرود، آگاهی بهاین امر که خودتان هم خواه و ناخواه از سلطهٔ سیا در امان نیستید هیچگونه شگفتی ایجاد نمیکند. همین یک سال و نیم پیش بود که مجلّهٔ پنت هاوس Penthouse و رولینگ اِستون Rolling Stone و روزنامهٔ نیویورک تایمز افشا کردند که کلهگندههای سیا، وقت خواندن روزنامههای صبح سرمیز صبحانه، بیشتر در جست و جوی «خبر»هائی هستند که مأمورانشان نوشته، طرحریزی کردهاند، یا بهنحوی درسرهم کردن آنها دست داشتهاند.
افشاگری جدیدتر گواه بر این است که سیا الزاماً همیشه تاکتیکهای پنهانکارانهٔ «خنجر در آستین» را برای اعمال نفوذ در سازمانهای خبری بهکار نمیبرد؛ ناشران و مدیران عالیرتبهٔ سازمانهای خبری نهتنها دستورهای سیا را مورد استقبال قرار میدهند، که در اجرای آنها خوش رقصی هم میکنند. کارل بِرْنشتْاین Carl Bernstein ضمن افشاگری چگونگیِ اعمال نفوذ سیا در سازمانهای خبری، از قول ویلیام کُلبی W. Colby رئیس سیا، نقل میکند که بهرؤسای سازمانهای خبری بهاین زبان دستور میداد که «بهتر است این گزارشگرهای بیبُتّه را بهکار نگیرید. بروید سراغ دایرهٔ مطبوعات ما، آنها حسابی خبرهاند.»
سال گذشته گزارشگران مجلهٔ «پنت هاوس» یعنی جو ترنتو Joe Trento و دیو رومن Dave Romanفاش کردند «شرکت سازمان خبری کاپلی» CNS که به کاپلی پرس Copley Press- ناشر روزنامهٔ سان دیهگو یونیون و هشت روزنامهٔ دیگر تعلق دارد یک جا ۲۳ کارمند استخدام کرد که همهشان با سیا ارتباط دارند و بهاین ترتیب CNS «چشم و گوش» سیا شد.
زنجیرهٔ مطبوعاتی کاپلی بیهیچ مجوّزی برای مأموران سیا کارت رسمی خبرنگاری صادر میکرد، برای سیا اطلاعات فراهم میآورد و بهدستور سیا سرمقالههای فرمایشی و گزارشهای قلّابی سرِ هم میکرد و بهچاپ میرساند.
در ماجرای «عاشقانهٔ» کاپلی - سیا، هر دو طرف به «عشق»شان رسیدهاند. فیالمثل در سال ۱۹۶۱ وقتی روزنامهٔ سان دیهگو یونیون کشف کرد که سیا مشغول تعلیم و تجهیز تبعیدیهای کوبائی بهقصد تجاوز به خلیج خوکهاست، نهتنها خبر را پنهان نگهداری داشت، بلکه گزارشهائی منتشر کرد تا بهطور ضمنی تجاوز احتمالی آمریکا بهکوبا را کم اهمیت جلوه دهد. در عوض، بنابهگزارش مجلهٔ پنت هاوس سیا هم به چارلز کیلی Charles Keely - گزارشگر کاپلی - اطلاع داد که شوروی موشکهائی با کلاهک اتمی در کوبا مستقر کرده است. کیلی این خبرِ دست اول را مثل بمب منفجر کرد و سهم خودش هم در این میانه جایزهٔ «یادبود رایموند کلاپر» بود!
کاپلی عین همین رابطه را هم با اف. بی. آی برقرار کرده بود؛ عکسها و گزارشهای خبرنگاران روزنامهٔ سان دیهگو یونیون از تظاهرات ضدجنگ در دههٔ ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰، معمولاً بهدفتر کل اف. بی. آی. رد میشد.
دو ماه پس از افشاگری مجلهٔ پنت هاوس، کارل برنشتاین کوشید تا ضمن نشر مجموعهٔ مقالاتی در مجلهٔ رولینگ استون طرحی کامل از حدود اِعمال نفوذهای سیا در مطبوعات بهدست دهد. بنابهاطلاع برنشتاین بیش از ۴۰۰ روزنامهنویس آمریکائی در ۲۵ سال گذشته «بهطور مخفی در خدمت سیا بودهاند.» این «خدمات» شامل همه چیز میشود، از گزارش دادن بهمأموران سیا - که پس از بازگشت گزارشگرانِ سازمانهای خبری از خارج، بلافاصله بهدیدارشان میروند[۱]- گرفته تا طرحریزی گزارشهای قلابی، و مسخ خبرها، و کار کردن روی غیر آمریکائی که برای همکاری با سیا آمادگی دارند و میتوان از آنها برای جاسوسی یا خبررسانی در محل جاسوسی استفاده کرد.
سازمانهای خبری پوشش مناسبی برای عملیات جاسوسی است، چرا که کارِ خبرگزار جمعآوری اطلاعات بهشکل قانونی است. برنشتاین از قول یک مأمور سیا نوشته است که: «یک روزنامهنویس به بیست تا جاسوس میارزد!» برنشتاین همچنین «کمیتهٔ کلیساها» را بهپنهان کردن مدارک بهرهبرداری سیا از مطبوعات متهم کرده است.
ارتباط میان سیا و مطبوعات اغلب بهاصطلاح در بالاترین سطح مقامات برقرار میشود. برنشتاین مینویسد: «میان مقامات اجرائیِ بلندپایهئیِ که دست همکاری به سیا دادهاند، میتوان بدین نامها اشاره کرد: ویلیام پی لی W. Paley از شبکهٔ تلویزیونی CBC؛ هنری لوک H. Lucc از شرکت مطبوعاتی «تایم - لایف»؛ آرتور هیزشولزبرگر A. Hays Sulzberger از روزنامهٔ «نیویورک تایمز»؛ باری بینگهام B. Bingham از مجلهٔ «گوینز ویل کوریْر جورنال»؛ و جمیر کاپلی J. Capley از «سازمان خبری کاپلی». در حدود ۲۵ سازمان خبری از جمله سازمانهای خبری شبکههای تلویزیونی ABC و NBC و خبرگزاریهای AP (آسوشیتدپرس)، UPI (یونایتدپرس اینترنشنال)، زنجیرهٔ مطبوعاتی هِرست Hearst Newspapers و اسکریپس هوارد - Spripps Howard، نظام ارتباط متقابل MBS، مجلهٔ نیوزویک و روزنامهٔ میامی هرالد و نشریهٔ قدیمی ساتِردِی ایونینگ پُست با سیا رابطه داشتهاند. امّا شبکهٔ تلویزیونی CBS، مجلهٔ تایم، و روزنامهٔ نیویورک تایمز سالهای سال چنان با سیا در رابطه بسیار نزدیک بودهاند که میتوانستهاند شاخهئی از آن بهشمار روند.
برنشتاین بهنقل از یک منبع اطلاعاتی مینویسد که « سیا با استفاده از نیویورک تایمز بهعنوان پوشش عملیاتی، دست کم ده طرح جاسوسی را بین سالهای ۱۹۵۰ تا ۱۹۶۶ بهاجرا درآورد... زمینه سازی اجرای این طرحها بهتأیید آرتور هیزشولزبرگر سردبیر سابق روزنامه میرسید.» سی. ال. شولزبرگر C.L. Sulzberger - برادرزادهٔ آرتور - را که تا دوسال پیش سرمقالهنویس تایمز بود. همه جزو ابوابجمعی سیا میدانستند. یکی از مأموران رسمی سیا به برنشتاین گفته بود«این یکی شولزبرگر که حسابی شیفته واج و داغ سیا بود، انگار پاک عاشق سینهچاک شده بود!»
سی. ال. شولزبرگر حتی یک بار دستورالعمل سیا را عیناً، کلمه به کلمه، بهامضای خودش در تایمز چاپ کرد. البته او قضیه را زیرش میزند و حاشا میکند امّا تایمز در متن پژوهش اختصاصیش در زمینهٔ رابطهٔ سیا با مطبوعات تا حالا چند بار دعوی برنشتاین را بهطور ضمنی تأیید کرده است.
شبکهٔ تلویزیونی CBS با نظارت و انتخاب «کارمندان» مأمور سیا تکههائی از فیلمهای خبری و گزارشی را برای بهرهبرداری در زمینههای مختلف. بهخصوص شناسائی تک تک افراد تمام گروههای معترض آمریکائی و غیر آمریکائی، در اختیار سیا میگذاشت و کارمندان سیا را بهعنوان کارمند، خبرنگار و گزارشگر جا میزد و همهٔ امکانات فنّی و اجرائیش را در اختیار سیا میگذاشت تا رابطهای «اطلاعاتی» بهمراکز خبری نیویورک و واشنگتن، این دو مرکز مهمّ تصمیمگیری، سریعاً خبر را رد کنند.
هنری لوک، ناشر و همه کارهٔ شرکت مطبوعاتی «تایم - لایف» و دوست گرمابه و گلستان آلن دالس - اولین رئیس سیا - بود. همینطور ملکوم مایر ناشر مجلهٔ نیوزویک، این یکی هم مثل آقای لوک همیشه پس از بازگشت از کشورهای خارج نخستین کارش خبررسانی به سیا بود. خودش میگوید: «هر وقت چیزی میشنیدیم که فکر میکردم برای آلن دالس جالب است. فوراً بهاطلاعش میرساندم.»
از دیگر روزنامهنویسهائی که با سیا رابطهٔ محرمانه داشتهاند اینها را میتوان نام برد: سیمور ک. فریدین Seymour K. Friedin گزارشگر سابق روزنامهٔ نیویورک هرالد تریبون در خارج، و رئیس کنونی دفتر مرکزی زنجیرهٔ مطبوعاتی هرست در لندن، و استیوارت آلسوپ Stewart Alsop که هر مقالهاش بهطور همزمان در هرالد تریبیون، ساتردی ایونینگ پُست و نیوزویک منتشر میشد. یک منبع جاسوسی سیا به برنشتاین گفته بود که «استیوارت رسماً مأمور سیا بود» همچنین جوزف آلسوپ - برادر استیوارت - هم روزنامهنویس بود هم بهعنوان کارمند نیمهوقت برای سیا «روشنگری» میکرد. او بهدستور سیا بهلائوس (۱۹۵۲) و فیلیپین (۱۹۵۸) سفر کرد. جوزف خود گفته است «من بهخودم میبالم که سیائیها ازم خواستند بهمأموریت بروم، و از این که مأموریتم را خوب بهانجام رساندم سخت مفتخرم».
گزارش برنشتاین هنوز خبر داغ روز بود که تحلیلگرِ گزارشهای سیا، فرانک اِسنپ Frank Snepp، پتهٔ سیا روزنامهنویس درست و حسابی روی آب ریخت و فاش کرد که این سازمان طیّ آخرین روزهای جنگ ویتنام اطلاعات نادرستی در اختیار خبرنگاران روزنامهها و شبکههای تلویزیونی میگذاشت.
اسنپ در شبکههای تلویزیونی آمریکا اعلام کرد: « سیا واقعیت وحشتناک دریائی از خون را که در ویتنام بهراه افتاده بود در ذهن آمریکائیها بهتصویری بیرنگ و هیچ و پوچ بدل کرد... ما کاملاً بیخبر مانده بودیم که ویتنامیها گرفتار چه مصیبتی بودند.»
اسنپ چهار خبرنگار را نام میبرد که مستقیماً در خدمت سیا بودند: کِهیِز بیچ Keyes Beech از روزنامهٔ شیکاگو دیلی نیوز، و جورج مکآرتور George Mc Arthur از روزنامهٔ لوسآنجلس تایمز، و وندل مِریک Wendell Merick از جملهٔ «خبرهای آمریکا و گزارشهای جهان»، و بالاخره روبرت شاپلن Robert Shaplen از مجلهٔ نیویورکر.
اسنپ همچنین اشاره کرد که سیا، ملکوم براون M. W. Browne گزارشگر نیویورک تایمز را بهکارگرفته بود تا به کمونیستها خبر برساند، و عملاً اطلاعات نادرست در اختیار براون میگذاشت.
چون در درستی دعوی برنشتاین و اسنپ دربارهٔ روزنامهٔ تایمز هیچ تردیدی نبود این روزنامه گزارش مفصلی منتشر کرد که حاصل سهماه تحقیق جان. ام. کرودسون J. M. Crewdson (نویسندهٔ گزارش) جوزف بی. تریستر J. B. Treaster و یک گروه پژوهشگر بود.
بعضی از منابع اطلاعاتی که با مانورهای سیا آشنائی دارند معتقدند که این «پژوهشنامه» در واقع بخشی از تلاش در جهت «محدود کردن خرابکاری» است، بهاین معنی که سیا تلاش میکند که به اصطلاح با «دَرز دادن» اطلاعاتِ کاملاً مشخصی بهروزنامهها، بر چگونگی افشاگری عملیاتِ سیا اطلاع پیدا کند تا از این طریق بتواند راههای درز کردن اسرار سازمان بهخارج را بشناسد و ببندد. مثلاً گزارش تایمز میگوید که برنشتاین درآوردن رقم ۴۰۰ روزنامهنویس مبالغه کرده است و تنها ۴۰ تا ۱۰۰ روزنامهنویس از میان هزاران تن، آنهم ظرف ۲۵ سال آزگار با سیا رابطه داشتهاند!
نظر تایمز هم چنین با این ادعای برنشتاین که رابطهٔ سیا با وسائل ارتباط جمعی در «سطح بالا» توسط مقامات عالیرتبهٔ طرفین برقرار میشود در تضادّ است. کرودسون اصرار عجیبی دارد که سازمان دادن شبکهٔ عاملانِ خارجیِ سیا اهمیت بهرهبرداری از «خودیها» (جاسوسهای آمریکائی) را درهر حال بهحداقل میرساند؛ و بعد رندانه سعی میکند تا این تصور را بهوجود آورد که عملیات سیا در این اواخر «بهطور عمده تقلیل پیدا کرده است»!
بههر حال، تایمز برای اولین بار تصویری از عملیات تبلیغاتی وسیع سیا بهدست میدهد که به«اعتبارِ» ارباب بزرگ سیا فرانک وایزنر Frank Wisner - استاد «عملیاتِ سیاه» این سازمان - بهعملیات سیاه وایزنر Wisner Wurlitzer معروف است.
بنابه گزارش تایمز، سیا در مدت زمانی طول «صاحب یا شریک تقریباً پنجاه روزنامه، سازمان خبری، ایستگاه رادیو، مجله، و دیگر وسائل ارتباط جمعی در آمریکا بوده است». درحالی که ضمناً در صدها سازمان خبری خارجی نفوذ کرده یا یکسره این سازمانها را خریده است. سیا از ۱۹۵۰ تا دو سال پیش حداقل ۱۰۰۰ کتاب تهیّه و منتشر کرده یا در انتشار کرده یا در انتشار آنها سهیم بوده و حداکثر ۸۰۰ عامل تبلیغاتی در اختیار داشته که بیشترشان روزنامهنویسان غیر آمریکائی بودهاند. تایمز مینویسد «از ویلیام کلبی سؤال شد که تا حالا بهاین جاسوسها گفتهاید چه بنویسند و چه ننویسند؟ و کلبی جواب داد: اُه، البته، همیشه!»
این جاسوسها «خدمات» بسیار گوناگونی انجام میدهند. فیالمثل برنامههای خبری تلویزیونی و سینمائی آرژانتین را نویسندهها و تهیهکنندههایِ دستآموز سیا بهپیروی از سیاست خاص این سازمان در آرژانتین تهیه میکردند. همین جماعت « نویسنده - واسطهٔ» سیا بهحزب دموکرات مسیحی ایتالیا و دستراستیهای شیلی پول رد میکردند، و گزارشهای عجیب و غریبی میساختند و می پرداختند که البته هرکز امکان وقوع نداشت، امّا آنها بههر حال زهرشان را میریختند، و این در واقع تنها هدفشان بود:
مسموم کردن جوّ سیاسی در نقاطی که مورد نظرشان بود.
خُب، ببینیم دیگر چه کلکی در کار است، و این شعبدهگر چه در آستین دارد:
پژوهش تایمز این تصور را ایجاد میکند که فیالواقع دیگر چندان اثری از عملیات سیاه سیا باقی نمانده است... و، از آن همه شبکهٔ عملیاتی، تنها یک شبکهٔ کوچک، آن هم از روزنامهنویسهای غیر آمریکائی بهجا مانده. البته هنوز هم در دنیا هستند کسانی که برای سیا جاسوسی می کنند امّا این جاسوسیها دیگر نه بهعنوان روزنامهنویس نشریّات معتبر، بلکه بهعنوان گزارشنویس نشریههای گمنام تبلیغاتی یا تهیهکنندهٔ نشریههای تجاری وارد عمل میشوند.(!)
امّا این «پژوهشنامه» در واقع دروغنامهئی بیش نیست. بنابه گفتهٔ یک منبع «موثّق» اطلاعاتیِ سیا - که البته از «خودی»هاست- فعالیت سیاه همانقدر وسیع است که همین دو سال پیش بود: این منبع گفته است که سیا «مجموعاً ۲۰۰ روزنامه، ۳۰۰ ایستگاه رادیو تلویزیونی و ۲۵ ناشر معتبر به عنوان عواملِ خارجی در اختیار دارد که مستقیماً تحت نظارت سیا فعالیت میکنند.»
هر چند این ارقام را یک «خودی» بهاصطلاح افشا میکند، امّا پُربَدَک هم نیست، یعنی آنطورها که تایمز ادعا میکند «عملیات سیاه» سیا آنقدرها هم زوال پیدا نکرده!
تازگیها سیا ضمن اطلاعیّهئی اعلام کرده است که در آینده مأمورانش را از ایجاد رابطه با روزنامهنویسهائی که از سازمانهای خبری کارت رسمی خبرنگاریِ دائم یا موقت دریافت کردهاند منع خواهد کرد.
دیوید وایز David Wize رئیس دفتر سابق نیویورک هرالد تریبیون نویسندهٔ دو کتاب انتقادی دربارهٔ سیا (بهنامههای حکومت نامرئی و پلیس ایالتی آمریکا در واقعیت مُفّادِ این اطلاعیه تردید کرده گفته است « سیا در این میانه جای فرار هم باقی گذاشته است، آن هم چه جای فرارِ گَل و گُشادی که دست کم یک کامیون بزرگ پر از روزنامهنویس آمریکائی بهراحتی تویش جا میگیرد. تازه اطلاعیه سیا شامل نویسندههای قراردادی، که به اصطلاح بهطور مستقل کار میکنند و رسماً در خدمت سازمانهای خبری و مطبوعات نیستند، نمیشود.
از اینها که بگذریم، میرسیم به اصل قضیه: راستی مقصود از «خبرنگار رسمی» چیست؟
همانطور که در هر شهر آمریکاادارهٔ پلیس میتواند خود مستقلاً کارمند استخدام کند، این آژانسهای مطبوعاتی هستند که میتوانند کارت رسمی خبرنگاری صادر کنند نه سازمانهای خبری؛ و این دستاویزی است برای سیا که بهاصطلاح دوسره بار کند، یعنی هم خبرنگاران و گزارشگرانی را که برای سازمانهای خبری کار میکنند «خبرنگار رسمی» تلقّی نکند و هم نویسندههای قراردادی را که تعدادشان در آمریکا کم نیست.
وایز میگوید «عدهٔ زیادی نویسنده و خبرنگار قدیمی را میشناسیم که هنوز فعّالند. اینها در گذشته در خدمت سیا بودند و من مطمئنم که هنوز هم برای سیا کار میکنند. نگهداشتن حساب این روزنامهنویسها هم آنقدرها دشوار نیست. زیرا آن روزنامهنویسهائی را که برای گذران دوران بازنشستگی به ورمونت Vermont رفتهاند همه میشناسند.»
بسیاری برآنند که افشاگریهای جدید، هر چند مفصّل است و با ذکر جزء بهجزء فعالیتهای سیا آمده است، امّا در واقع به سرمایهداری کوه یخی میماند که عظیمترین قسمتش زیر آب است جان - مارکس John Marks - عضو مرکز آزاد پژوهش دربارهٔ امنیّت ملی - میگوید: «این اولین مرحلهٔ افشا شدن عملیّات سیا است. سیا مثل یک سلسله دوایر متحدالمرکز است. بهاولین دایرهٔ بیرونی که نفوذ کنی، دایرههای متعدد دیگری یکی یکی سدّ راهت میشوند. باید به افشاگری ادامه داد!»
- ^ . دیدار فوری مأموران سیا با گزارشگرانی که از مأموریت خارج میآیند، در اصطلاح جاسوسی «دیدار در قایق» گفته میشود. بهاین معنی که گزارشگر هنوز پایش بهخشکی نرسیده مأمور بهدیدارش میرود.